سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما)
۳۰ جون ۲۰۱۸


" چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی"
(۲)

بــودم آن روز مــن از طایـفـۀ دُرد کشان
که نه از تاک نشان بود و نه از تاکنِشان
«جامی»

قطعنامه نویسان با کتمان حقائق، مغرضانه گفته اند که: «بخشی از منتقدین رهبری با برخورد شتابان و غیرحساب شده، بدون آن که سایر واحد های سازمان را در جریان بگذارد، آن ها را در مبارزۀ درونی علیه انحرافات رویزیونیستی انحلال طلبانه و تسلیم طلبانه تنها گذاشته و با پسوند ادامه دهندگان طی کنفرانسی سه ماه پس از تدویر دومین کنفرانس سرتاسری، انشعاب خود را از سازمان اعلام نمودند».
در جملات فوق، نویسنده با تجاهل عارفانه و با توسل به کتمان حقائق در صدد وارونه جلوه دادن وقایع است تا بتواند نیمچه سندی برای برائت خود فراهم نماید. ولی ما سعی می کنیم ـ با ارائۀ برخی از رویداد های به وقوع پیوسته ـ خوانندۀ ارجمند از ابهام و سردرگمی نجات یابد و به درک حقائق نائل گردد.
پس از اشغال کشور ما توسط نیرو های امریکائی و شرکای مطیعش(در ۷ اکتبر۲۰۰۱م)، اکثریت اعضای ساما، با توجه به سنت ها و تجربیات پیشین، منتظر اعلام مخالفت قاطع «رهبری» سازمان در برابر این رویداد فاجعه بار، بودند. اما رهبری منحرف بر خلاف توقع و انتظار آن ها، نظریۀ عمده بودن تضاد خلق با فئودالیسم و مُماس و همیاری با امپریالیسم را با وقاحت تمام ابراز داشت. یعنی برای اولین بار کمیتۀ مرکزی رسماً در «پلنوم مکروریان» و در نوشتۀ «سیری در آفاق اندیشه» پنداشت عمده بودن تضاد بین خلق و فئودالیسم را ابراز داشت. و به صراحت این باور را پیش کشید که گویا امپریالیسم برای براندازی فئودالیسم و ارتجاع مذهبی به کشور ما آمده است. به زعم آن ها از آن جا که این نیرو ها مجوز سازمان ملل را با خود دارند، پس نمی توان گفت که کشور ما اشغال شده است. زیرا که این نیرو ها به خاطر استقرار دموکراسی، انکشاف و مدرنیزاسیون مستقر شده اند. بدین ملحوظ ما باید فرصت را مغتنم شمرده برای سرکوب فئودالیسم نیرومند و کهنسال، نیروی خود را با نهاد های «جامعۀ مدنی» ساخت اشغالگران، همآهنگ سازیم و به کار و فعالیت علنی رو آوریم.
در «پلنوم مکروریان» بحث روی این موضوع می چرخید که: مرکز ثقل عمدۀ کار سیاسی سازمان باید در کجا قرار گیرد: در ایجاد حزب علنی، همدست و همنوا شدن با دولت مونتاژ شدۀ کنفرانس بن و موجه پنداشتن حضور نیرو های امپریالیستی؛ و یا در بسیج خلق به خاطر طرد تجاوز، مقاومت در برابر اشغالگران و تمهید یک جنگ آزادی بخش ملی؟ کمیتۀ مرکزی منحرف زیر نام اغواگر و فریبندۀ «کار دموکراتیک» گزینۀ ایجاد حزب علنی را برگزیده و با تخطئه و زیر پا گذاشتن اصول عام جهانبینی علمی بر این تئوری غلط و تسلیم طلبانۀ ملی و طبقاتی اصرار ورزید که گویا: امپریالیسم برای سرکوب فئودالیسم و بنیادگرائی مذهبی و به موازات آن برای دموکراتیزه کردن حیات سیاسی کشور ما آمده است (البته با اظهار این نظریه، مرکزیت سازمان در منجلاب اپورتونیسم راست و تسلیم طلبی غرق می شود؛ و روگردانی اش از خط مشی سیاسی سازمان برملا می گردد.)
بدیهی است که اعضای سازمان بدین منظور عده ای را به رهبری برمی گزینند که از ایدئولوژی و خط مشی سیاسی آن ها دفاع و پاسداری کند. اما « رهبری ای که نتواند از خط مشی مطروحه دفاع و پاسداری نماید و نتواند آن را در خلال عمل روزمرۀ خود تکامل دهد، به صورت تدریجی همکاری صمیمانۀ همراهان خود را از دست می دهد.» و اگر از ایدئولوژی و خط مشی سیاسی سازمان روگردان شود، حیثیت رهبری خویش را نیز از دست می دهد.
ده سال پیش ( قوس ۱۳۸۶ش/ ۲۰۰۶م ) سامائی هائی باورمند به اندیشۀ پیشروِ عصر و متعهد به خط مشی سیاسی «ساما»، غرض افشای انحراف فکری «تجدیدنظرطلبانه» و تسلیم طلبی (ملی و طبقاتی) کمیتۀ مرکزی مرتد ـ که می خواست «ساما» را از حالت یک سازمان انقلابی خارج نماید و به دنباله و زائدۀ لیبرال ها مبدل سازد ـ به خاطر رفع مسؤولیت تاریخی و نجاتِ سازمان از بحران و انحلال، رسالۀ « به سوی غلبۀ ساما بر تسلیم طلبی و اپورتونیسم» را منتشر نمودند تا اعضای سازمان از نکات اساسی و مهم مورد اختلاف آگاهی حاصل نمایند. این نوشته مزید بر کسب تائید کادر ها و اعضای واحد کانادا، در جمع ۲۱ تن از مسؤولان و کادر های واحد اروپا خوانده شد و به اتفاق آراء مورد تائید قرار گرفت در ضمن فیصله شدکه نوشتۀ ارسالی تشکیلات داخل کشور در حلقات آن واحد ها خوانده شود (شایان یادآوری است که جناب مسؤول اروپا نیز شامل این ۲۱ تن بود، که بعداً مع الوصف درک ارتداد کمیتۀ مرکزی، در جرگۀـ بدون مجوز تشکیلاتی ـ آن ها شرکت نمود).
ما در جستجوی راه یابی و نجات از بحران مستولی بر سازمان بودیم که به صورت غیرمترقبه خبر برگزاری کنگره را ابلاغ و از تشکیلات داخل کشور برای اشتراک در آن، دعوت به عمل آوردند. این رویداد واقعاً مبهوت کننده بود؛ از آن جا که این جلسه فاقد مجوز تشکیلاتی و در تخالف با دساتیر و موازین آئین نامۀ ساما بود، دعوت آن ها را نپذیرفتیم و قاطعانه آن را مردود شمردیم. لذا جهت اطلاع از غیراصولی بودن آن، اعلامیه ای را زیر عنوان «پیامی به سامائی های اصیل و متعهد» در شب فردای تدویر جرگۀ آنان، به دسترس رفقاء قرار دادیم.  در آن اعلامیه آمده است که: « رفقای ما یگانه راه حل اختلافات متبارز در سازمان را منوط به تدویر کنگره اذعان داشتند. همۀ رفقاء مسبوق و آگاه هستند که رهبریت سازمان در این راستا سنگ اندازی نمود و با تعلل پیهم، تدویر کنگره را به تعویق انداخت. اکنون با تحیر اطلاع یافتیم که رهبریت سازمان بدون انجام کار های مقدماتی الزامی جهت تدویر کنگره، بدون آگاه ساختن بخش های مخالف نظریات خود، بعد از ۹ سال بحران فراگیر، به تدویر کنگره اقدام نموده است. ما این اقدام را یک جانبه و مغایر موازین و معیار های آئین نامۀ سازمان می دانیم. و لذا هیچ گونه مشروعیت اصولی بدان قایل نیستیم و آن را مردود می شماریم.... لازمۀ تدویر کنگره این بود که با ایجاد کمیتۀ تشکیلات، حلقات و واحد های سازمانی سر و سامان می یافت تا نمایندگان همین حلقات و واحد ها به کنگره دعوت می شدند. در ضمن «کمیسیون تدویر کنگره» به نشر یک نشریۀ درون تشکیلاتی مبادرت می ورزید تا بدان وسیله نظریات اختلافی به اعضای سازمان آشکار می گردید و موضع گیری های مشخص آنان در قبال این خطوط اختلافی فکری، نشاندهی می شد.  بدین وسیله نکات اساسی و مهم مورد اختلاف از میان انبوه اختلافات خورد و بزرگ برجسته و نمایان می گردید. بدین طریق مسألۀ مربوط به شروع مبارزه در «ساما»، سرچشمه، علل و جنبۀ اساسی سیاسی آن و همچنان مسألۀ مربوط به نتایج این مبارزه و عاقبت آن، و آن نتیجۀ اصولی ای که از جمعبندی تمام نکات مربوط به مبحث اصولی و تفکیک نکات مربوط به مبحث جنجال ها به دست می آمد، بر همگان روشن می شد». با چنین طرز دیدی به قضیه بود که ما در کنگره (جرگۀ سرهم بندی شدۀ) ماه دلو ۱۳۸۹ش کمیته مرکزی مرتد و سنتریست ها شرکت نکردیم.
پس از وقعی نگذاشتن رهبریت مرتد به پیشنهادات هیئت های «حسن نیت» واحد اروپا، بالاخره واحد های اروپا، کانادا و امریکا به این نتیجه رسیدند که مرکزیت سازمان هیچ گاهی به وعده های خود عمل نکرده و نخواهد کرد.  لذا در پی تشکیل جلسه ای به اشتراک واحد های (اروپا، کانادا و امریکا) برآمدند. این موضوع در جلسۀ مشترک مسؤولان و کادر های اروپا (۱۰جنوری۲۰۰۸) در شهر ایسن آلمان مطرح شد. در قطعنامۀ همین جلسۀ مشترک آمده است: «از آن جائی که مرکزیت سازمان مدت ۶ سال است که اعضای خود را در بی خبری گذاشته و از سازمان هیچ اثر و نشانی بیرون نداده است؛ از سوئی هم به همۀ فیصله هائی که به هیئت های اعزامی ما، به ویژه هیئت مشترک اروپا و امریکا به عمل آورد، پشت پا زده و حال بدون هیچ مجوز تشکیلاتی و آئین نامه ای خواهان ارسال گزارش گردیده، جلسۀ مشترک مسئولین و کادر های اروپا ارسال هرگونه گزارش را قاطعانه رد می کند و تا زمانی که برگزاری نشست بزرگ بر مبنای فیصله های قبلی که در رأس آن کمیسیون تدارک متشکل از نماینده های منتخب کلیه  احاد تشکیلاتی قرار دارد؛ عملی نشود، از ارسال گزارش خودداری می ورزد.  ما متکی بر اصول تشکیلاتی سازمان هرگز حاضر نیستیم به چنین نشستی که مرکزیت آن را بدون ارتباط واحد های تشکیلاتی و بدون تدارک اصولی برگزار کند، نام کنگره یا جلسۀ با صلاحیت سازمانی بدهیم و فیصله های آن را غیراصولی و غیرقابل پذیرش و اجراء می دانیم. طبیعی است که در چنین به اصطلاح جلساتی شرکت نمی کنیم. هیچ کس حق ندارد بدون انتخاب جمعی، افراد را به سلیقه و میل خود به نشست های سرنوشت ساز سازمان بگمارد و یا از شرکت در آن نفی کند».
اگر کسی این قطعنامه را خوانده باشد و یا این بخش را که آورده شد بخواند، حتماً با تحیر جویا خواهد شد که چرا مسؤول حلقۀ اساسی اروپا - که در این جلسه حضور داشت - برخلاف این فیصلۀ بسیار اصولی، قاطع و در انطباق با موازین آئین نامۀ سازمان، در جرگۀ سرهم بندی شدۀ کمیتۀ مرکزی و شرکایش، شرکت کرد. آیا به تمام واحد های تشکیلاتی قبلآ موضوع تدویر جلسه در میان ‌گذاشته شده بود؟ آیا مرجعی وجود داشت که موارد اختلافی را نقد و سره می کرد و از آن میان مسائل مهم و اساسی مورد اختلاف را مورد مداقه، نقد و بررسی قرار می داد و به اگاهی اعضای سازمان می رساند؟ آیا معیار مشخص و روشنی به کار رفت که افراد مطابق آن به جلسه دعوت می شدند؟ و... جواب همۀ این گونه پرسش ها، نخیر است! مرکزیت نامنهاد اراده گرایانه با استعمال بوروکراتیسم ضد انقلابی، به طور یک جانبه به برگزاری جرگه اقدام نمود و شما مع الوصف درک غیرآئینی بودن آن، ناشیانه و عجولانه در آن اشتراک نمودید تا مگر در آب گل آلود ماهی بگیرید. وقتی دست تان به چیزی بند نشد، ما را مورد ملامت قرار داده اید که: چرا شما را « در مبارزۀ درونی علیه انحرافات رویزیونیستی انحلال طلبانه و تسلیم طلبانه تنها گذاشته »ایم (دزد را نگیر که دزد تو را می گیرد!)
ما، هر قضاوتی را که منصفانه و ناشی از انتقاد علمی باشد، با آغوش باز می پذیریم. قضاوت درست و منصفانه آن است که با واقعیات عینی وفق و انطباق داشته باشد. این قضاوت شما متأسفانه حقیقت ندارد. زیرا که رویداد های گذشته خلاف آن را بازگو می کند:
واحدهای خارج کشوری سازمان (اروپا، کانادا و امریکا) اکثریت شان حضور نیرو های امریکائی و شرکای جرمش را به معنای اشغال افغانستان می دانستند. هنگامی که «حکیم جی» به اروپا سفرکرد و در جلسۀ مشترک (اروپا و امریکا)، تضاد بین خلق و فئودالیسم را عمده اعلام نمود؛ چون این نظریه، الزاماً انکار انقلاب ملی و دموکراتیک را در خود مضمر داشت، به مخالفت اکثریت سامائی های برون از کشور مواجه شد. ولی در جلسۀ مزبور- مع الوصف بحث جدی و پرشور - به نتیجه ای نرسیدند. «حکیم جی» وعدۀ تدارک تدویر یک جلسۀ بزرگ را در اسرع وقت داد تا این اختلافات در آن جا حل و فصل گردد. این اولین وعدۀ دروغینی بود که این تسلیم طلب به آن ها داد. و این نخستین اشتباه آن ها بود که انحرافات کمیتۀ مرکزی را فرصت تداوم بخشید. در واقع کمیتۀ مرکزی مرتد، بالا تر از صلاحیت خود، فیصله و عمل ورزیده بود. گفتیم که اعضای یک سازمان و یا حزب، عده ئی را برای آن به حیث رهبران خود برمی گزینند که از ایدئولوژی، خط مشی سیاسی و آرمان های آنان دفاع کند. ولی هنگامی که رهبریت از ایدئولوژی و خط مشی سیاسی یک سازمان کاملاً روگردان شود، حیثیت رهبری خود را از دست می دهد.
هم چنان در سال ۲۰۰۴م هیئتی ازحوزۀ اروپا ـ غرض گفتگو با کمیتۀ مرکزی منحرف ـ به افغانستان آمد. در نتیجۀ تبادل افکار با اعضای تشکیلات داخل کشور به این هیئت « معلوم گردید که اکثریت قاطع اعضای سازمان به اشغالی بودن کشور و بالطبع به این تحلیل که تضاد عمده تضاد مجموع خلق با امپریالیسم و ارتجاع می باشد، باور داشتند و انقلابی که برای حل این تضاد می تواند تجویز گردد، همانا انقلاب ملی و دموکراتیک است » . با توجه به توضیحات فوق، قابل فهم است که هم اکثریت قاطع تشکیلات داخل کشور و هم برون از کشور موضع گیری اخیر کمیتۀ مرکزی را انحراف از اصول عام «اندیشۀ پیشرو عصر» می دانستند. «حکیم جی» معۀ حواریون تطمیع شده اش در برابر این اکثریت، اقلیت ناچیزی بیش نبودند.
زمانی که مسؤول تشکیلات واحد اروپا ، در جمع هیئتی موسوم به «حسن نیت» به افغانستان آمد، ضمن ملاقات با تشکیلات کابل وعده داد که: اگر آن ها (مرکزیت مرتد)  این بار به خواسته ها و پیشنهاد های ما (به ویژه تشکیل کمیتۀ تدارک ...) گردن نگذارند، بعد از آن ما و شما راه خود را در پیش می گیریم. چنان چه می دانیم این وعده عملی نشد، بلکه برعکس «مشر» صاحب در جائی قرار گرفت که گویا از آن فرار می کرد.
با توجه به ملاحظات فوق و درک وضعیت آن هنگام، این امکان و فرصت کاملاً وجود داشت که با دادن آخرین مهلت و ضرب الاجل به کمیتۀ مرکزی مرتد، شروط تمهید یک جمع بزرگ تدارک دیده می شد. ولی مسؤول حلقۀ اساسی اروپا همان اسلوبی را اتخاذ نمود که مسؤول کمیتۀ مرکزی منحرف از آن استفاده می کرد، یعنی تعلل و محول کردن به رسیدن «جو لغمان». اما هنگامی که «جو لغمان» رسید ـ متأسفانه ـ دانه هایش پوچ و میان تهی بود. چون محصولی نصیب شما نشد، ما را «ناکرده گناه» مورد ملامت قرار دادید که چرا در این اشتباه بزرگ با شما شریک نبودیم.
این گفتۀ شما که «بخشی از منتقدین رهبری ...انشعاب خود را از سازمان اعلام نمودند»،کاملاً غلط و یک قضاوت پندارگرایانه است. در صورتی که رهبری منحرف، از ایدئولوژی و خط مشی سیاسی سازمان استنکاف ورزیده و آئین تشکیلاتی را تخطئه نموده باشد، و یا به قول شما «بر اساس اولین مادۀ آئین نامۀ سازمان که عضویت را به پیروی از برنامۀ سازمان ملزم کرده است، در حالی که تیم رهبری در تقابل صریح با برنامه عمل می کند ».آیا باز هم ما مجاز هستیم که رهبری سازمان را به آن ها نسبت دهیم و آنان را «تیم رهبری» بنامیم؟
علی الرغم تأخیر در انجام این امر، ما این اقدام شما را به فال نیک می گیریم. اگر سال ها پیش (به ویژه شش سال پیش) به این عمل اقدام می نمودید و از شرکت در «جرگۀ عشیره ئی» تسلیم طلبان استنکاف می ورزیدید، از دور ماندن عده ئی از اعضای سازمان از مرکزیت زبده و اصولی شان، جلوگیری می شد.
درخت تنومند سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) چون ریشه در خاک بارور توده های زحمتکش دارد، تا کنون با قامت راست و استوار ایستاده است؛ و هیچ خزان و توفانی نمی تواند آن را از جا برکند. اگر احیاناً برگ های زردی از آن بریزد، دو باره سبز می شود و به ثمر می رسد.
در مورد «وحدت» ، ما توجه‌ تمام سامائی های باورمند به ایدئولوژی و متعهد به خط مشی سیاسی «ساما» را به رهنمود داهیانهٔ برنامه معطوف می داریم، مشعر بر این که: « ساما معتقد است که حزب راستین طبقهٔ کارگر به مثابهٔ هستهٔ روشنگر، سازمانده و رهگشا و بهترین سلاح مبارزهٔ مردم و آرمان دموکراسی، آزادی ملی و در نهایت جامعهٔ فارغ از ستم طبقاتی، ملی و بهره کشی می باشد.
با این اعتقاد «ساما» در جهت تأمین اصولی و رزمندهٔ سازمان ها و محافل انقلابی کارگری و برقراری پیوند ارگانیک با جنبش های توده ئی همزمان مبارزه می کند.
تأمین وحدت اصولی سازمان های انقلابی کارگری مستلزم مبارزهٔ سالم ایدئولوژیک با حرکت از موضع وحدت طلبانه و طرد گرایش های انحرافی و اندیویدوالیستی در تمام مظاهر آن است. در جریان این مبارزه برداشت ها و درس آموزی های همگون از گذشتهٔ جنبش بر پایهٔ انتقاد و انتقاد ازخود، تحلیل های یکسان از اوضاع جاری و تعیین وظائف مشترک و همآهنگ مبارزاتی تأمین می گردد. در خلال این پروسه، همکاری های متقابل و وظائف تاکتیکی مشترک اعتماد متقابل را بر پایهٔ آزمایش های عملی تکمیل می نماید.
البته سازمان ها و محافلی که در مسائل اساسی وحدت نظر و به صداقت انقلابی یکدیگر باورداند، می توانند و باید با همآهنگ ساختن فعالیت های عملی خود تا سرحد وحدت تشکیلاتی، پروسهٔ وحدت راتسریع نمایند».
گر چه چهل سال از فراخوان این رهنمود گذشته، ولی با توجه به محمل و نیاز جنبش، همین اکنون نیز تر و تازه است. زیرا که برای ایجاد حزب طبقه کارگر، راه دیگری به جز از این رهنمود وجود ندارد. و اگر تا کنون این مأمول مهم و ارجمند میسر نگشته، ضمن تأثیرات بازدارندهٔ سائرعوامل، انحراف و روگردانی کمیتهٔ مرکزی مرتد و مطرود پیشین از ایدئولوژی و خط مشی سیاسی «ساما»،  و تسلط اپورتونیسم تشکیلاتی انحلال گرانهٔ زیانبار، علت عمدهٔ آن بوده است.
اعضاء و هواداران «ساما» که به اثر تسلط اپورتونیسم و تلقین تفرقه افگنانهٔ انحلال گران، از هستهٔ اصلی سازمان خود به دور مانده اند، می توانند با تابعیت و پیروی از رهنمود های برنامه و آئین نامه، و با استفاده از اسلوب «انتقاد و انتقاد ازخود» دو باره به دور سازمان خود حلقه زنند.
وحدت رزمنده با مبنا قرار دادن ایدئولوژی و خط مشی سیاسی «ساما» در انطباق با اوضاع جاری، خود پروسه ایست دیالکتیکی. این پروسۀ دیالکتیکی، با تکیه بر مبنا و مشترکات اولیه، از وحدت شروع شده و همزمان با مبارزه برای حل نکات اختلافی، به وحدت عالی تر  منجر می شود (وحدت و مبارزه). لازمۀ چنین وحدتی؛ جدیت، صداقت، مسؤولیت پذیری، انتقاد پذیری، برخورد دیالکتیکی به تفکر و عمل تا کنونی و استمرار عملی امر وحدت طلبانه است. فقط از این طریق است که وحدت و شعار وحدت طلبانه محتوای جدی مبارزاتی یافته و از شعار به عرصۀ عمل گام می گذارد.

یا مرگ یا پیروزی!
سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما)

پنجم سرطان ۱۳۹۷ش