فـائـق رسـتـاقـی
۱۹ فبروری ۲۰۲۳



افغانستان محراق توجه و نقطۀ تلاقی ستراتیژی دول امپریالیستی ــ ارتجاعی
(۱)

۱. موقعیت و اهمیت کنونی افغانستان:
کشور آبائی ما افغانستان در چهار راه بین آسیای شرقی، آسیای میانه، آسیای جنوبی و شرق میانه در انتهای حنوبی آسیای میانه موقعیت حساسی دارد. از زمان باز شدن پای استعمارگران اروپائی ــ به خصوص انگلیس ــ به شبه قارۀ هند و بر آن زمینه به افغانستان و تصرف بلاد های امیر نشین واقع در فرارود توسط تزاران روسی و آغاز "بازی بزرگ" میان دو امپراتوری استعماری بریتانیا و روسیهٔ تزاری بر سر آسیای مرکزی، افغانستان، فارس، هند  و تبت از سال های ۱۸۳۰ تا آستانۀ انقلاب ۱۹۱۷ روسیه؛  از زمان حصول استقلال افغانستان در سال۱۹۱۹م، و از آن هنگام به بعد در دورۀ استعمار نو تا تجاوز مستقیم نظامی و اشغالگری دو بلاک امپریالیستی به رهبری شوروی وقت و امریکا به کشور ما، از نظر جئوپولیتیک و جئوستراتیژیک قدرت های استعماری هر مقطع زمانی، افغانستان دارای  موقعیت حساس و مهمی بوده است. پس از شکست لشکر متجاوز و اشغالگر استعمارگر شوروی در اواخر دهۀ هشتاد قرن بیستم و تجزیه شدن امپراتوری آن، پایان جنگ سرد و تهاجم همه جانبۀ امپریالیست های سازمان نظامی ناتو به سوی شرق برای تصرف منابع سرشار، بازار های وسیع و نیروی کار نسبتاً کارآزموده در اوراسیا از اروپای شرق تا منگولیا و شبه جزیرۀ کوریا و متعاقب بیدار شدن خرس قطبی و جنبیدن اژدهای زرد چینی پس از دوره نقاهت، افغانستان حیثیت جدید کوریدور (دهلیز) شمال به جنوب و جنوب به شمال را به سوی بازار های "بی صاحب" شمال و سواحل آبی جنوب کسب کرده و توجه و تجاوز امپریالیسم امریکا و شرکایش را برانگیخت.
متعاقب شکست ستراتیژی اشغالگری و فرار نیرو های اشغالگر امریکا ــ ناتو و سقوط دولت پوشالی ساختۀ آنان در کشور، با مزدوری مضاعف گروه طالبان به مثابۀ ابزار جنگ نیابتی و سرمایه گذاری همزمان چندین قدرت، افغانستان با ثروت طبیعی سرشارش و به مثابۀ نقطۀ بالقوۀ تلاقی بزرگراه ها، گذرگاه ترانسپورتی کالا از جنوب به شمال و بعکس، از شمال شرق به غرب و از جنوب غرب به مرکز و شمال و مسیر بالقوۀ  انتقال انرژی (کاسا ۱۰۰۰ و پروژۀ تاپی) و با توجه به درگیری نظامی روسیه در جنگ تجاوزکارانه اش در کشور اوکراین، علاوه از موارد فوق، افغانستان از منظر امنیتی نیز حیثیت کانون تشنج پروری، آموزش، تسلیح و پمپاژ گروه های افراطی مزدور اسلامی توسط امپریالیست های امریکا، انگلیس و سائر شرکایش به آن سوی آمو و فرا تر از آن را دارا بوده  و در مقابل با توجه به  سیاست ها و اقدامات بازدارنده و پیشگیرانۀ دول روسیه، چین و متحدان منطقه ئی شان در قبال افغانستان و حکومت پوشالی قراردادی مزدوران طالبان، طی بیش از یک و نیم سال اخیر، همزمان توجه جدید قدرت های بسیج شده در دو محور امپریالیستی ــ ارتجاعی "بروکسل" و "مسکو" را به سوی خود جلب کرده است. در مورد ستراتیژی هر دو محور امپریالیستی با برنامه های بلند مدت هر یکی در قبال افغانستان و مناطق همجوار آن به اختصار می پردازیم.

۲. پروژۀ نواستعماری و قراردادی طالبان، حمایت آشکار و ستراتیژی امریکا:
مدت هفده ماه می شود که در آستانۀ فرجام شکست رسمی برنامه و ستراتیژی کهن استعماری امپریالیست های اشغالگر و جنایتگستر امریکا ــ ناتو در افغانستان، رهبران گروه مزدور، به غایت مرتجع و جنایت پیشۀ طالبان ساخته و پرداختۀ امپریالیسم و ارتجاع منطقه به مثابۀ پروژۀ نو استعماری و ابزار جنگ نیابتی؛ از دوحه به قندهار و کابل انتقال یافته و در ارگ مزدوران قبلی امپریالیسم امریکا و شرکاء تعبیه شدند. به دولت رسیدن مجدد گروه سرنگون شده و فراری طالبان در افغانستان به تاریخ ۱۵ اگست ۲۰۲۲م با حمایت و برنامه ریزی مستقیم دول اشغالگر تحت رهبری امریکا، شکست و ناکارآمدی ستراتیژی اشغالگرانۀ نظامی امپریالیسم و عقبگرد و تعدیل آن را توأم با پایان رسمی اشغال افغانستان اعلام داشت.
از آن روز تا همین حالا که هفده ماه می شود، دول و سازمان های نظامی و اطلاعاتی امپریالیسم امریکا، انگلستان و سائر شرکای ناتوئی شان در افغانستان با حمایت  پیدا و پنهان طالبان، حضور استخباراتی و نظامی تجاوزکارانه در موقعیت نیمه مستعمراتی افغانستان داشته اند. گروه خودفروختۀ طالبان در اوج تنگدستی مالی و انحطاط اقتصادی کشور، در ازای پذیرش خائنانۀ حلقۀ غلامی امریکا و حضور سلطه گرانۀ استعماری آن قدرت استعمارگر و شرکاء در حریم زمینی و هوائی افغانستان و سیاست های دیکته شدۀ اقتصادی نولیبرال؛ اجرائی ساختن ستراتیژی جدید تعدیل شدۀ امپریالیسم امریکا به مثابۀ یک نیروی بومی اجاره شده و ابزار تحقق این ستراتیژی جدید در قبال افغانستان و منطقه؛ از روز نخست نصب شدنش در ارگ غلامان امریکا در کابل اخوان زده، از الطاف، عنایات و حمایت گسترده و بی دریغ همه جانبۀ دول امپریالیستی امریکا، انگلستان، سائر دول عضو ناتو و "سازمان ملل" و "یوناما" برخوردار بوده است. طی این مدت حکومت تراز فاشیستی گروه شقی، فاشیست، جلاد پیشه، توطئه گر، عهد شکن، تمامیتخواه و شوونیست قومی ــ جنسیتی و تبعیض پسند، به رغم کلیه رویکرد ها، عملکرد ها و سیاست های رسمی و عملی تمامیتخواهانه، جنایتکارانه، فاشیستی، شوونیستی و تبعیض آمیز علیه هموطنانش اعم از زنان و مردان تحت ستم و به رغم نفرت، انزجار و اعتراض گستردۀ مردم مظلوم و دربند افغانستان و افکار عامۀ جهانی در قبال آن، این گروه جنایتکار وحشی، وطن فروش، ضد تمدن، دانش و فرهنگ؛ و قاتل هزاران افغان بی گناه طی این مدت هفده ماه به گونۀ پیدا و پنهان مورد تأیید و حمایت گستردۀ مالی، سیاسی، نظامی و استخباراتی دول امپریالیستی غربی بلوک تحت رهبری امپریالیسم امریکا و سازمان ها و نهاد های مختلف آن به اضافۀ سازمان ملل و به ویژه "یوناما" بوده، سر پای نگه داشته شده و هفته وار در کل حدود دو میلیارد دالر دریافت کرده است.
ستراتیژی امپریالیسم امریکا و به تبعیت از این متغیر، ستراتیژی دول عضو بلوک تحت رهبریش در سازمان ناتو در قبال افغانستان و آسیای میانه از مدت ها قبل از پایان اشغال افغانستان تا امروز هویدا بوده است: گشودن جبهه ای تازه در جنوب و شرق برای روسیه  خواه از طریق ستون پنجم (بسیج مزدوران جامعۀ مدنی و "ان جی او" ها در شمائل انقلاب نارنجی) و یا از طریق آموزش، استخدام، تسلیح، تمویل، بسیج و گسیل مزدوران افراطی و بی وطن اسلامیست متشکل از اتباع کشور های منطقه و اعراب برای صدور تروریسم، آشوبگری، ویرانی و سائر فعالیت های براندازنده و مصروف ساختن و هدر دادن انرژی و امکانات تسلیحاتی، مالی ــ لوژستیکی و انسانی دولت  رقیب و فعلاً در حال جنگ روسیه در اوکراین.
بخشی از همین ستراتیژی عمومی حضور و نقش آفرینی امپریالیسم امریکا با شرکای غربی اش در منطقۀ اورآسیا، عبارت بوده است از بی ثبات ساختن و مصروف ساختن دولت توسعه طلب چین از سمت جنوب غرب کشور با تحریک اقلیت مسلمان در قلمرو آن کشور در سین کیانگ و تکامل آن تا سطح فعالیت های برندازنده و جدائی طلبانه، (در صورت نفوذ و یافتن جای پای در آسیای میانه) با بسیج و گسیل همین مزدوران پیشگفتۀ اسلامگرا و رعب انگیز، به شمول اویغور های مسلمان، است. با توجه به اشراف امپریالیسم امریکا  بر موقعیت حساس و مهم جغرافیائی افغانستان و گنج شایگان آن، و هکذا آسیای میانه با بازار های نیازمند کالا، منابع غنی انرژی و نیروی کار ارزان منطقۀ نفوذ و حیاط خلوت دو قدرت امپریالیستی روسیه و چین؛ افغانستان و منطقۀ مجاور در فرارود برای امپریالیسم امریکا و متحدان ستراتیژیک غربی و کوتاه مدت منطقه ئی اش، از اهمیت جئوپولیتیک، جئوستراتیژیک و جئواکونومیک برخوردار است که تنها انقلاب های مردمی یا تغییر موازنۀ قدرت علیه و به زیان آن، می تواند آن را تعدیل کند.
فقط در پرتو همین ستراتیژی تعدیل شده به جای ستراتیژی ناموفق اشغالگرانۀ امپریالیسم امریکا در قبال افغانستان و منطقۀ همجوار آن، سپردن زمام قدرت پوشالی و تحویل کلیه دار و ندار دولت مزدور غنی به گروه قراردادی طالبان، به مثابۀ حاصل مذاکرات دوحه، مفهوم شده و حمایت سخاوتمندانۀ هفته وار مالی، و حفظ و استمرار روابط جندجانبۀ دولت ها و سازمان های غربی با دایرکت امریکا، مفهوم می شود. هر چند این تغییر ستراتیژی تعدیل شده به نفع شریر ترین نیرو و مظهر کلیه شقاوت ها و پلشتی های استعماری ــ ارتجاعی علیه ارزش های انسانی، توسط نیروئی که به ریا حقوق بشر، حقوق زنان و دموکراسی  را در افغانستان، سوریه و لیبیا و هر کجای دیگر بهانه و شعار درفش تجاوزات کهن استعماریش ساخته بود، در تضاد قرار می گیرد. اما باید بی درنگ افزود که اقتضای منافع دائمی قدرت های امپریالیستی دیروزی و به ویژه امروزی، اعم از امریکائی، انگلیسی، المانی، فرانسه ئی یا روسی و چینی و هکذا قدرت های ارتجاعی نوظهور منطقه با برنامۀ های توسعه طلبانه نظیر ایران، ترکیه، هند، عربستان سعودی و هر دولت مرتجع، طامع، بحران زده و فرصت طلب دیگری مثل دولت  پاکستان؛ تغییر در تاکتیک و روش و یارگیری، دوری از دوستان دیروزی و جست و جوی دوستان جدید، و تعدیل قسمی یا کلی ستراتیژی استعماری این دول و سازمان های سیاسی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی آنان را در قبال جغرافیای معین، توجیه پذیر و قابل فهم می سازد. از آستانۀ پایان اشغال افغانستان بدین سو این برنامه و ستراتیژی امپریالیسم امریکا با نزدیک ترین شرکایش نظیر انگلستان در قبال افغانستان و منطقۀ آسیای میانه در برابر دو رقیب منطقه ئی بوده است. تمام سیاست ها، رویکرد ها، تحرکات و فعالیت های سیاسی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی این قدرقدرت امپریالیستی و یار گیری مقطعی اش در افغانستان و منطقه در خدمت این ستراتیژی جدید قرار دارد. از منظر همین منافع پلید و ستراتیژی استعماری رقابتی امپریالیسم جنایتکار، ریاکار و غارتگر امریکا، تقویت، بر کشیدن، تأیید گروه جنایت پیشه و فاشیست طالبان و اغماض در برابر رویکرد های فاشیستی، تمامیخواهانه، شوونیستی و تبعیض پسند گروه مزدور و اقتدار گروهی نامشروع طالبان بر برابر مردم تحت ستم مضاعف افغانستان شامل زنان و مردان بی حقوق و ستمکش صورت می گیرد.
ادامه دارد