سیــاوش آزاد
۲۱ اپریل ۲۰۲۲



جنگ قدرت جهادی ها و شرکاء علیه طالبان،
نه "مقاومت ملی" است، نه "آزادیبخش"!
(۱)

سر سخن:
اشغال نظامی افغانستان توسط سازمان نظامی ناتو به رهبری امپریالیسم متجاوز امریکا در اکتوبر سال ۲۰۰۱م در چهارچوب هجوم همه جانبۀ بلوک امپریالیست های غربی به سوی شرق و بر زمینه و به بهانۀ حوادث یازدهم سپتمبر، به وقوع پیوست.
این اشغالگری ۲۰ ساله برای دو طرف: جانب اشغالگران و جانب کشور و مردم اشغال شدۀ افغانستان تبعات عدیده ای داشته و مصائب بی شمار متعددی را بر دوش خستۀ خلق تحت ستم و دربند افغانستان تحمیل کرد که پیامد های آن تا هم اکنون و تا مدت ها ادامه خواهد یافت.
متأثر از همین تبعات و خسارات و تلفات اقتصادی، سیاسی و انسانی و در نتیجۀ نفرت و انزجار سرشار مردم افغانستان از امپریالیست های اشغالگر، قاتل و حامی شقی ترین دسته بندی های ستمگر و جنگسالار جهادی و مافیای قدرت؛ ماشین جنگی امپریالیسم در برابر غرور ملی مردم افغانستان به گِل نشست و شکست و عقب نشینی آن متجاوز و شرکای تجاوزش مسلم شد.
امپریالیسم شکست خورده و ناکام در مأموریت استعماریش، در غیاب حضور و تمثیل مستقلانۀ ارادۀ جمعی و متفقانۀ مردم افغانستان برای تعین سرنوشت جمعی و نظام سیاسی ــ اقتصادی؛ طی دسیسه ای مشترک با بخشی از نیروی خودفروخته و ارتجاعی بیرون مانده از دائرۀ نظام پوشالی و دولت مزدور ساخت اشغالگران به ریاست نوبتی  دو پوشالی خیانت پیشه "کرزی ــ احمدزی" و همکاران، و حامیان پاکستانی و غیرپاکستانی این گروه (طالبان)، قدرت پوشالی را با برنامه و هماهنگی کامل بدون مقاومت تقدیم مزدوران طالبان کرده و خود شب هنگام در اوج رسوائی بزدلانه از افغانستان فرار کردند.
با فرار اشغالگران یانکی و غیریانکی و به ویژه فرار خائنانۀ سرخیل مزدوران امریکا ــ غنی خائن فراری ــ از کشور، ارکان لشکری و کشوری دولت نظام و پوشالی مرتجع و مزدور ایجاد شده توسط همین اشغالگران، به سرعت از هم پاشید. با فرار غنی مزدور، تمامی مزدوران سیاسی ــ فرهنگی امپریالیسم اشغالگر در وجود مزدوران مدنی، رهبران و احزاب سیاسی و "ان جی او" های دزد، تسلیم طلبان بی آزرم نگران ریختن "آبروی دموکراسی" امریکائی، مزدوران فرهنگی و جواسیس و سرکوبگران دستگاه "امنیت ملی" یا همچون موش ها در سوراخ ها خزیده و یا اگر قابل عنایت اربابان شان  بودند، در کشتی شکستۀ نجات راه یافتند و بقیه به حال زار خود در چنگ انتقام طالبان رها شدند که تا حال عده ئی سر به نیست یا ناپدید شده اند.
همزمان با این فروپاشی، مزدوران فاشیست طالبان با هماهنگی و زمینه سازی اشغالگران امریکائی و تفاهم امپریالیست های متجاوز اروپائی، وارد ارگ مزدوران امریکا در کابل شدند و با اعلام "امارت اسلامی" سیاست های خشن توأم با سبعیت ویژۀ نظام های مستبد قرون وسطائی را همراه با رویکرد های فاشیستی، شوونیسم قومی ــ جنسیتی و برتری جوئی گروهی و مذهبی، پیشه کرده و در حق زنان و مردان دربند و مظلوم افغانستان اِعمال کرده اند.
با غصب قدرت پوشالی توسط گروه طالبان به طور تمامیتخواهانه، تعدادی از نیرو های ارتجاعی مذهبی و قومی در وجود اخوانی های جهادی تسنن و تشیع و رهبران ملیشیا که طی ۲۰ سال اشغالگری، خائنانه و خودفروشانه در خدمت و معیت اشغالگران و متجاوزان به کشور ما بوده اند، حال به بهانۀ "مقاومت" و "مزدور" و "اشغالگر" نامیدن طالبان، که چنین هستند؛ از مواضع  سراپا ارتجاعی و تفرقه افکنانه در صدد کسب مجدد قدرت از دست رفته و تصاحب گنج های فراهم آمدۀ بادآورده برآمده اند. این ذوات و گروه های سهم طلب و بهانه جو اعم از اخوانی های مسعودی ــ جمعیتی، وحدتی، سیافی و ملیشیائی دوستمی تا حالا ضمن مخالفت های نظامی و سیاسی آشکار و نهان، چندین بار زیر فشار حامیان شمالی و غربی شان ( دول آسیای میانه، روسیه و ایران) و بر محور سیاست ها و منافع آزمندانۀ دول بیرونی مثل ایران، تاجکستان، هند، ترکیه، عربستان، فرانسه، روسیه و... با رهبران طالبان برای احقاق حقوق شان در چهارچوب اصول "امارت اسلامی"، در تهران، انقره و مسکو و سائر جا ها دیدار و مذاکرات بی نتیجه داشته اند. نفس این مذاکرات می رساند که طالبان و "امارت اسلامی" آن برای این مدعیان منافق قدرت، پذیرفتنی است.
یکی از این دسته های ارتجاعی و تا مغز استخوان مزدور که رهبران آن ننگ خیانت ملی و دوسیه های ضخیم جنایت جنگی، ستمگری بر مظلومان، مکتب سوزی، تاراج معادن و تجارت مواد مخدر را در کارنامه های ضد بشری شان دارند؛ بقایای "شورای نظار" منحله و آوار فرو ریختۀ تنظیم اخوانی "جمعیت اسلامی" کابل سوز و پیاده نظام اشغالگران امریکائی در اشغال افغانستان، در چند محور، از جمله نوچۀ مسعود جلاد، به اسم "احمد مسعود"، "صلاح الدین ربانی" و مافیای اخوانی فراری شمال، "عطاء محـمـد نور"، جبهه و شورا ساخته اند.

جبهۀ مقاومت ملی افغانستان:

یکی از این گروه های متضرر و ورشکستۀ مدعی تاج و تخت و دریافت سهمش از قدرت در کنار همتایان و برادران طالب در چهارچوب "امارت اسلامی" طالبان، همین گروه متشکل از منافقان اخوانی شورای نظاری است که نوچۀ "احمد شاه مسعود"، این جلاد روشنفکران انقلابی و آزادیخواه و خلق افغانستان، به اسم "احمد مسعود" را در نقش رهبریش به سخریه گرفته است. آرم و اسم این جبهه در عین تفاوت اسمی اش با خط و نشان جلادان اخوانی طالبی؛ از لحاظ ایدئولوژیک و روش سیاسی افراطی و تکیه بر خشونت و شمشیر و شیوه های اسلام سیاسی، مکتب سوزی، زن ستیزی، روشنفکر کشی و خاستگاه بیرونی و پشت جبهۀ مشترک هر دو گروه اخوانی؛ تفاوت اساسی و ماهوی با برادران طالب شان ندارند. همۀ این شباهت ها، افراطیت اسلامی، موضع مشترک طبقاتی، مواضع خشن ارتجاعی و زن ستیزانۀ ضد مکتب و سرانجام مزدور منشی همراه با خون و خشونت و تمامیتخواهی ایدئولوژیک، در این آرم و نشان "جبهۀ مقاومت ملی" نامنهاد گنجانیده شده و به خوبی به ویژگی ها و صفات فکری، سیاسی و رویکرد های ارتجاعی و ضد بشری گروه و "امارت اسلامی" طالبان قابل مقایسه و مشاهده است.
با این همه، ادعای "مقاومت ملی" توسط خود این گروه مدعی قدرت از دست رفته و صفت بخشی "آزادیبخش" بر آن توسط برخی از دلالان و کاسه لیسان منافق این گروه، خیلی نفرت انگیز است.
 در درازنای تاریخ کشور ها جنگ های زیادی صورت پذیرفته است که آن را می توان به دو نوع رده بندی کرد: جنگ عادلانه و جنگ غیرعادلانه در مفهوم نوین، سیکولار و غیرمذهبی آن. هر دو نوع این جنگ ها از زمانه های قدیم توسط دولت ها و طبقات برده دار، فئودال و سرمایه دار و نهاد های مذهبی مثل کلیسا و مسجد، دول استعمارگر و در جانب دیگر برده ها، سرف ها و کارگران و خلق های دنیای مستعمرات و نیمه مستعمرات، به شیوه های مختلف در جهان پرآشوب به راه افتاده و تاکنون ادامه داشته است.
تعیین ماهیت و خصلت جنگ در هر زمانی و هر شرایطی نظر به موقعیت طبقاتی و اهداف اعلان شده و نشده جنگ توسط دولت ها و طبقات و سازمان ها و ارتش ها،  از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. "جنگ، ادامۀ سیاست است با وسائل دیگر. همه جنگ ها از نظام‌ های سیاسی زاینده‌ شان جدائی ناپذیر اند. سیاستی که دولتی مفروض، و طبقه ‌ای مفروض در درون آن دولت، مدت ها پیش از آغاز جنگ در پیش گرفته، به ناگزیر به وسیلۀ همان طبقه در خلال جنگ ادامه می یابد و تنها شکل عملی ساختنش تغییر می کند." (لنین:  «جنگ و انقلاب»، می١۴ (٢٧) ۱۹۱۷)
بر پایۀ این گفته، جنگ یا توسط نیرو های مرتجع و محافظه کار برای رجعت به گذشته، تداوم وضع استقرار یافتۀ جاری؛ یا برای بر هم زدن و تغییر وضعیت فاسد و نامطلوب مستقر فعلی توسط نیرو های پیشرو تاریخ تدارک دیده شده و به راه می افتد. در این میان جنگ های ارتجاعی و غیرعادلانه ای نیز وجود دارند که برای کسب و یا کسب مجدد قدرت یا برای حفظ و تداوم قدرت توسط نیروهای کهن ارتجاعی به راه می افتد. بهترین مثال آن جنگ دیروز طالبان برای کسب مجدد قدرت از دست رفته در برابر امپریالیسم امریکا و ایادی بومی جهادی ــ تکنوکراتی اش؛ و جنگ و گریز کنونی جهادی ها و ملیشیای بیرون افتاده از قدرت برای کسب مجدد قدرت و یا سهمی از آن است. هیچ کدام از جنگ دو طرف شیفتگان طالبی و جهادی قدرت در گذشته یا حال، صبغۀ ملی، اجتماعی و عدالتجویانه نداشته است.
از مدتی بدین سو تعدادی از اخوانی های فراری وابسته به دولت مزدور ساقط شدۀ غنی خائن زیر چتر حمایتی اشغالگران امریکائی ــ ناتوئی، پس از ۲۰ سال ارتکاب خیانت ملی، با تکیه زدن طالبان به قدرت، در دره های ولایت پنجشیر و نواحی حومه جنگ زد و گریز را تحت نام "مقاومت ملی" علیه طالبان و در اساس در برونمرز و در رسانه های اجتماعی به راه انداخته اند.
این تعداد از افراد که در گذشته مربوط به دستۀ اخوانی ــ سکتاریست قومی «شورای نظار» منحله بودند، اکنون در رابطه با کشور های رقیب طالبان مثل تاجکستان، هند، ایران، فرانسه، روسیه و... قرار گرفته و از جانب آن ها به طور آشکار یا پنهانی تمویل و تسلیح می شوند و زمینه های بزرگنمائی و تبلیغات سیاسی برای این گروه در رسانه های رسمی این کشور ها و رسانه اجتماعی مساعد ساخته می شود. این دسته از اخوانی ها در ادامۀ وطن فروشی و خودفروشی تا کنونی خود و رهبران زنده و مردۀ شان، در زمان تجاوز و اشغالگری نظامی امپریالیست های امریکا ــ ناتو، در ادارۀ مستعمراتی تحت  رهبری پوشالیانی  مثل "کرزی" و "غنی" از جمله اراکین بلند پایۀ آن ادارۀ ضد ملی و ضد مردمی بودند. مزید بر آن و همزمان حین خدمت به اشغالگران وطن و قاتلان مردم، بنا بر داشتن شبکۀ مافیائی و امکانات دست داشتۀ دولتی؛ به قلدری، اخاذی، ترویج و تجارت مواد مخدر، ترور، سرقت،  آدمربائی، استخراج و تجارت غیرقانونی(تاراج) معادن سنگ های قیمتی، غصب اراضی و اماکن دولتی و شخصی افراد، ازدواج های اجباری، ترویج لواط و فحشاء و غیره، دست می یازیدند.
ادامه دارد