ســروش
۱۶ فـبـروری ۲۰۲۲



۲۶دلو و ۳۰ اگست روز هزیمت سپاهیان اشغالگر از افغانستان

آن زمان كـه بنهادم ســـر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از بـرای آزادی
تا مگــر بـه دست آرم دامـن وصالش را
مي دوم بــه پــــای سر در قـفای آزادی

«فـرخی یـزدی»

چهار دهۀ اخير تاريخ كشور ما با  خون نوشته شده است. از جانبی توسط  قدرت طلبان ستمگر بومی به کودتا و جنگ و وحشت کشیده شده و از سوی دیگر توسط زمامداران متجاوز سوسيال امپرياليسم روسی و امپرياليست های اشغالگر امريكائى ــ ناتوئى   مورد تجاوز  قرار گرفته است.  متجاوزان با توحش استعماری اساس و بنياد ساختار هاى اقتصادى، سياسى، فرهنگى و اجتماعی جامعۀ ما را كاملاً  نابود ساخته  و در يك جنگ ناعادلانه،  خانمانسوز، و تحميلى، ريكارد جنايت نابخشودنى را در افغانستان از خود  به جا گذاشتند. سرانجام در مجموع طی سه دهه تجاوز کشتار، و جنایت در دو نوبت، خود شان هم خوار و زبون و سرافكنده  شده و در اوج رسوائی مهين ما را ترك و از سرزمين آبائى ما رانده شدند. طی این چهار دهه اشغالگران و ايادی بومى مزدور و مرتجع شان  در تمام عرصه های زیربنائی و روبنائی حيات اجتماعى و بر پیکر بی جان ملت و خلق تحت ستم ما ضربات سنگینی وارد کرده اند.  
استعمار و امپرياليسم لجام گسیختۀ غرب، همگام وهمپا با سوسيال فاشیسم روسی، با تمام قدرت  استعماريش، پس از خروج متجاوزان روسی و سقوط رژیم به جا مانده از تجاوز آن، بر كشور جنگ زده،  ويران شده  و فقير ما حمله کرده و كشور ما را اشغال نظامی کرد .
همان طوری که سوسیال امپریالیسم اشغالگر شوروی در ۲۶ دلو سال ۱۳۶۷ش از افغانستان رانده شد. امپریالیسم متجاوز امریکا و شرکای جرمش شب هنگام و بدون اعلام قبلی و اصلاح مزدوران در نیمه های شب بزدلانه از میدان هوائی بگرام فرار کردند که روند آن به طور عملی و رسمی به تاریخ ۳۰ اگست ۲۰۲۱م تکمیل شده و متجاوزان یانکی با خفت و خواری‌ از کشور ما رانده شدند. با آنهم، این  غول متجاوز و متحدانش لحظه ئی مردم ستمدیده ما را آرام نگذاشته، با تعویض مهره های چپاولگر و ارگ نشینان فراری، باند مزدور آدمکش، تمامیتخواه و زن ستیز دیگری را از همان قماش نظام پوشالی جهادی و تکنوکراتی اش برای سرکوب خلق بی دفاع ما بر مقدرات مردم ما مسلط ساختند. امپریالیسم جنایتکار امریکا و شرکاء در همسوئی با ارتجاع منطقه و توطئه گرانه و بيداد گرانه سرنوشت زنان و مردان تحت ستم این کشور را به دست شیفتگان قدرت و منتظر الوزاره های طالبی سپرده و مجدداً امارت جنگلی گرگ های درندۀ طالبانی  را با چنگ و دندان خون آلود به جان زنان و مردن مظلوم کشور ما انداخته اند و خود از آن دوردست ها این درنده خوئی گرگان طالبی را با بی تفاوتی تمام در قبال خون قربانیان و جنایت آشکار گرگان طالبی نظاره می کنند.
اگر به گذشتۀ دور برنگرديم، در قرن بیستم سوسيال امپرياليسم جنایت پیشۀ شوروی و امپريالیست های جنايتكار امريكا و انگریز كهنه كار، در مجموعه ئی از كشورهاى آسيائى، افريقايى، امریکای لاتین، شرق میانه و به خصوص طى چهار دهه با تجاوز و غارتگرى با کشتار و وحشت آفرينى در کشور ما، بيش از ده میليون انسان را به خاك و خون كشاندند و صد میليون انسان را از خانه و كاشانۀ شان  آواره و نيمى از بدنۀ نفوس كشورهاى  به بند كشيده را از تعليم و تعلم، از توليد و بازتوليد  باز مانده اند و سرزمين شان را به سرزمين  سوخته مبدل نموده اند. امپریالیست ها با حضور عساكر و نظاميان متجاوز خود  و با عُمال پليد تربيت يافتۀ خود،  در مجموعى از كشور هاى اشغال شده،  خلق هاى زير ستم را در قيد و اسارت  سوداگران مرگ، باند هاى  مافياى مواد مخدر، تروريستان  و نظاميان غارتگر اسير نموده اند، كه از آن میان خلق زجركشيدۀ ما هم از اين امر مستثنی نبوده و در محراق فاجعه آفرينى هدفمند امپرياليسم  و مزدوران گوناگون آن به شمول اجیران فاشیست طالبانی آن، قرار داشته است.  
خلق ما با  تهى دستى  و درماندگى ناشی از  جنگ هاى تحميلى تجاوزکارانه، کشتار عامدانۀ جمعی، جنایت سیستماتیک و ویرانگری متجاوزان امپریالیست روسی و امریکائی ــ ناتوئی، با فقر و گرسنگى، با زندگى بخور و نمیری که دارند،  از قتل و غارت و از تجاوز دو جهانخوار  با متحدانش در چهل و سه سال تمام گوشت دم توپ سلاخان مزدور و هدف بمب و راکت و ستم و تعدی واقع شده و درد و عذاب مى كشد.
مطمئناً تمام این مصیبت های وارده ريشه در لشكركشى اشغالگران روسی در ششم جدى سال ۱۳۵۸ش به کشور ما دارد. نه سال تمام حضور اشغالگران قاتل سوسيال امپرياليسم روس و چهارده سال  تمام حاكميت ددمنشانۀ باند جلادان مزدور و رویزیونیست ضد انقلابی "خلق و پرچم" و بیست سال حضور نظامی امپریالیسم امریکا ــ ناتو با لشكر و سپاه مجهز با مدرن ترين و مرگبار ترين سلاح کشتار انسان های این سرزمین بلاکشیده از هوا و زمين بر كشور و خلق ما تاخته  و بر حریم كشور ما تجاوز کردند. سوسيال امپرياليسم جنایتکار و قاتل روسی و جلادان و مزدوران قدرت طلب  "خلقی ــ پرچمی" برای بقای شان به همۀ اشکال نفاق افکنی ها و استخوان شکنی ها دامن زدند  و با جنگ و درگيرى عليه  خلق بى دفاع افغانستان، تاريخى از جنایت را رقم زدند. با این حال، در ۲۶ دلو سال ۱۳۶۷ش ۳۳ سال پيش در همين روز قشون متجاوز و لجام گسيختۀ سوسيال امپرياليسم روسی پس از قتل و غارت و ويرانگرى در وطن محبوب ما، سرانجام زير فشار و مقاومت خلق قهرمان و ملت سلحشور با سرافکندگی  و تلفات سنگين انسانی و خسران هنگفت مالی و با شكست آشكارا و فرار نظاميانش از روی "پل دوستی" و مسیر "تورغندی" با خفت و شرمسارى، به اشغال نظامى وطن ما پايان دادند. اين روز شكست  و فرار عساكر و قشون "شكست ناپذير" سوسيال امپرياليسم روسی ــ این ببر کاغذی ــ براى مردم آزادۀ افغانستان روز ماندگار و بیان تاريخ حماسی مقاومت جانبازان و قهرمانان شجاع افغانستان است كه تاى پاى جان  در برابر  ببركاغذى ايستادند و نشان دادند که ماشین جنگی و کشتار به ظاهر مهیب آن، به قول سردار آزادی زنده یاد "مجید"، چندان "مهیب" هم نبود .
امروز بار ديگر پس از بیست سال اشغالگری و جنایت و ستم مشترک با ارتجاع بومی در حق کشور و خلق دربند و مظلوم افغانستان، اشغالگران قاتل امریکائی ــ ناتوئی همانند سلف شوروی شان  با ناتوانی و خفت خواری از کشور ما بزدلانه در نیمه های شب فرار کردند و باندی از مزدوران تبهکار، خودفروخته و  آدمکش طالبی را از همان قماش نظام پوشالی مرکب از جلادان و مزدوران جهادی و دزدان تکنوکراتی را به جای آنان، بر سرنوشت چهل میلیون انسان بی گناه و بی دفاع کشور ما تحمیل کردند و روز های فاجعه بار و ننگین "هفتم ثور"، "ششم جدی"، "هشتم ثور" و "هفتم اکتبر"، با به حاکمیت رساندن مزدوران قرون وسطائی طالبان هیتلری توسط اشغالگران امریکائی ــ ناتوړی بر دوش زخمی ملت و بر سرنوشت خلق ستمدیدۀ ما در پانزدهم اگست ۲۰۲1م ، تکرار شد.
زمینه های برگشت مجدد حاکمیت پوشالی ضد ملی و ارتجاعی دره و سنگسار فاشیست های تمامیت خواه و شوونیست طالبانی در افغانستان برمی گردد به کودتای هفت ثور و ششم جدی سال ۱۳۵۸ش. آری، با چهارده سال مقاومت و جانفشانی های خلق افغانستان که محصولش شکست سوسیال امپریالیسم اشغالگر و آدمکش روسی و شرکاء را در پی داشت، ارتجاع دینی و مزدوران جهادی و طالبی بر وفق مراد اربابان شان جنگ قدرت را در کشور به راه انداختند که محصولش فقر، گرسنگی، اسارت، کشتار، ویرانی، هتک حرمت، نقض صریح حقوق بشر، تقویت ارتجاع سیاسی و فرهنگی، غارت و چپاول و بالاخره "امارت ددمنش اسلامی" مزدور و تحمیل شدۀ گرگان و دد و دام طالبی از بیرون است که در افغانستان طالب زده قانون جنگل را حاکم ساخته و خلق افغانستان را با بی رحمی و درنده خوئی تمام به اسارت و گروگان گرفته  و تعداد زیادی را تکه و پاره و صد ها هزار دیگر را به اجبار بی خانمان و آوارۀ کوه و بیابان و دیار ناشناخته ساخته است؛ مصائب تحمیلی بی پایانی که در آیندۀ نزدیک پایانی برای آن متصور نیست.
باند های مزدور و مرتجع چه "خلق و پرچم" و چه مجاهد، تکنوکرات و طالب در کل حقوق حقۀ خلق ستمدیدۀ افغانستان شامل زنان و مردان را نادیده گرفته و ملک و ملت را به اربابان بیرونی امپریالیست و مرتجع شان فروختند و می فروشند.‌
خلق مبارز و در خون تپیدۀ افغانستان در طی چهل و سه سال مخالفت و مقاومت علیه ستم، تجاوز، جنگ، اسارت و اشغالگری متداوم، بنا به دلائل متعددی نتوانسته است که از شر سلطۀ زورگوی استعماری و سلطۀ ستمگر طبقاتی، چور و چپاول و حالت بی حقوقی در تحت نظام های مزدور پوشالی و اسبتدادی ــ ارتجاعی، رهائی یابد. هرگاه این خلق قهرمان در رأس مبارزات خود سازمانی مبارز و آگاه با رهبرانی مسؤول و پیشتاز انقلابی، آزادیخواه را می داشت و جنایتکاران سوسیال امپریالیسم و امپریالیسم قاتل و جلادان "خلقی ــ پرچمی" و اخوانی، چنین رهبران آگاه و جانباز را از پیشاپیش صف خلق ما نمی ربود، امروز تاریخ این کشور طور دیگری نوشته می شد و زندگی اش مسیر دیگری را می پیمود.
این نكتۀ مهمی است و هم اکنون كه دست نشاندگان امپریالیسم جنایت پیشۀ امریكا و متحدانش به كشور ما با سبعیت و جباریت بر حریم کشور ما از بیرون گسیل شده و بر زندگی میلیون ها زن و مرد ستمکش تحمیل شده اند و با روش های حذف و انکارِ موجودیت نیم جمعیت (زنان) و اِعمال نگرش و روش های تمامیتخواهانه، برتری طلبانه، شوونیسم قومی ــ جنسیتی و اپارتاید جنسی در عملکرد و سیاست های این گروه و امارت ددمنش و فاشیستی آن؛ مبارزه و دادخواهی آزادیخواهانۀ آحاد منزجر و متنفر ملت و رزم حق طلبانه، برابری خواهانه و طبقاتی مجموع ستمکشان و طبقات و اقشار زحمتکش تحت ستم و استثمار جامعۀ ما اعم از زن و مرد در تقابل با این گروه و حاکمیت تراز فاشیستی آن، از اهمیت خاصی برخوردار است. هرگاه باز هم خلق مظلوم ما بدون سنگر، پناهگاه و ستاد رزمندۀ خود، یعنی تشکل و سازماندهی بماند؛ این همه تکاپو، دادخواهی و تنفر و انزجار مردم ما از توحش امارت اسلامی طالب، نگرش برتری طلبانه و رویکرد های تبعیض آمیز و ضد انسانی آن در قبال زنان همراه با سلطه و ستم طبقاتی ارتجاع حاکم و سلطۀ نواستعماری پشت جبهۀ امپریالیستی ــ ارتجاعی گروه طالبان و "امارت اسلامی" آن در افغانستان ستمزدۀ امروزی، بدون محصله خواهد ماند، که چنین مباد!
لذا، در چنین وضعیت جاری  دردانگیز و ابتری،  نخستین وظیفۀ کلیه  نیرو ها و ذوات راستین و جدی آزادیخواه، دموکراتیک و برابری طلب انقلابی کشور به شمول مدافعان راستین حقوق زنان؛ کار به گونۀ انتقادی و سازنده و با روحیۀ "وحدت ــ مبارزه ــ وحدت" هم در جهت ( تحکیم ــ تداوم) و یا  (بازسازی ــ استحکام ــ تداوم ) تشکل های مبارزاتی موجود  و تضعیف شده و هم از طریق آن و به موازات آن، تلاش جمعی با وسعت نظر و چشم انداز و برنامۀ صریح حداقل دموکراتیک برای ایجاد یک تشکل سرتاسری و کارآی دموکراتیک و ملی، بر پایۀ منافع تخطی ناپذیر ملی و تاریخی خلق ستمکش افغانستان در کل و داعیۀ رفع ستم از زنان بی حقوق کشور، است.

آزادی زنان و مردان ستمکش کشور در گروه اتحاد آگاهانۀ مبارزاتی آنان آست!
زنان نیمۀ بشریت اند و آزادی زنان بخشی جدائی ناپذیر از آزادی ستمکشان است!
نابود باد سلطۀ زورگوی طبقاتی و نواستعماری طالبانی از دوش خلق ما!