ســروش
۲۴ فـبروری ۲۰۲۲



جنایات مشترک امپریالیسم و ارتجاع طالبی در حق کشور و مردم ما

هميشه قسمت مــا يك غــروب تكـــراریست
بـه جاده جادۀ اين شهــر خون مـا جاریست
نشـســـتـه ام كـه بـبـينم بـه تكه هاى تــنــم
به زخـم هاى عميقى، كــــه زخم ناچاریست
بـــه فــكـــر رفــــــتم، اما كجاست پاهايـــم؟
مـيان سنــگــر شهری كه زيـــــر آواریست
تفـــنـــگ كهنۀ مـــن را بــه كودکم بـــدهيد
كـه سرزمينم پـــر از جنـگ ارثِ اجباریست
"مـــعــاشــران گـره از زلـف يـار باز نشد"
كجـا دريـن شــب تاريك وقـــت دلـــداریست
طلــسـم خـواب گـــرفته ست نــور چشمم را
خـــداى من! چه زمانی زمان بيداری است؟
«حسیـن مـنـزوی»

تاريخ خونبار چهار دهۀ اخیر ميهن ما با تجاوز، اشغالگری، جنگ، ستم و استثمار چند لایه و جنایات فزون از حد و بی پایان سوسیال امپریالیسم و امپریالیسم اشغالگر و جلادان و مزدوران بومی "خلقی و پرچمی"، جهادی، تکنوکراتی، طالبی و داعشی و در فراز هائی با مقاومت، اعتراض، انزجار و ایثارگری حماسی این خلق سلحشور در برابر هیولای متفرعن استعمار امپریالیستی و ارتجاع هار بومی و بیرونی، رقم خورده است.
رویداد های اين روز ها خونبار تر و مصیبت بار تر از گذشته با تکرار، از زجر و شکنجۀ جسمی و روحی هر هموطن بى دفاع ما اعم از مرد و زن، از طفلان معصوم با آه و ناله، با فرياد و با درد؛ از انسان كشى، از كشتارگاه، از اعدام و محاکمۀ صحرائی، از دره زدن در ملاء عام، از فراگیر شدن و تعمیق فقر، از آوارگی اجباری، از تبعید، از شکنجه، از حيوان صفتی، از وحشت و بربريت جلادان و فاشیست های طالبانی حكايت دارد. وحشتى كه آفرينندگانش از گوشت و خون آدميان، از کشتن و ويران کردن، هراسى نداشته و به دستور مراجع امپریالیستی و ارتجاعی بیرونی چنگيزوار سر ها را از تن جدا مى كنند. طالبان بدون وقفه تن ملتی را تكه و پاره و با وحشت و بربریت به دار می آویزند. به راه انداختن هدفمند موج ترور و كشتار سیستماتیک، سنگسار، شکنجۀ دختران، پسران و نوجوانان؛ کشتن چراغ علم و معرفت، مسدود نگه داشتن دروازه های مکاتب و مراکز علمی و فرهنگی، ایجاد فضای اختناق به رسانه های غیردولتی و حاکم ساختن فضای ارعاب و ترور و کشتن آزادی بیان نیم بند، سرکوب معترضان و ربودن و شلاق زدن دختران و نوجوانان معترض در نیمه شب ها خلاف ارزش های پسندیدۀ اجتماعی جامعۀ ما و نشر ویدئوی جعلی از به اصطلاح "اعتراف" دختران زندانی و...، خلق ستمدیده و سوگوار ما را بر گلیم غم و ماتم نشانده است.

در هفته ای که گذشت، جلادان طالبان در بدخشان یک دختر و یک پسر را به جرم دوست داشتن همدگر در دادگاه صحراحی شان سنگسار کردند؛ در هرات سه مرد را به دار اویختند. قرار اظهارت مردم محل و اقارب به دارآویختگان در هرات در روز های اخیر، طالبان برای هر فردی که مخالف شان بوده است، بهانۀ واهی تراشیده و با این دوسیه سازی جنایتکارانه، وی را بی گناه به دار آویخته اند.
شلاق بدستان و جلادان طالب در اروزگان جوانی را به جرم تثبیت نشدۀ "زنا" در محکمۀ صحرائی بدون محاکمۀ قضائی، به دستور ملای طالب به دره خوردن در ملاء عام محکوم کرده و حکم غیرمدنی و وحشیانه بالایش اجراء شد.

این بار مردم پابرهنه، فقير، مظلوم و زحمتكش ما نه تنها قربانى دسائس پلید شيادان و عُمال جلاد پیشۀ طالبی امپرياليسم امريكا و ارتجاع پاکستانی مى شوند، بلکی مجداً خانه و كاشانۀ شان را به اجبار ترک و به کشور های همسایه آواره و سرگردان شده اند؛ تمام هست و بود شان به خاك يكسان مى شود؛ ولی مزدوران ارگ نشینان فراری كه پيوند ناگسستنى با پليد ترين جلادان و آدم كشان طالبی دارند، بى شرمانه با دید و بازدید ها، رقاصه گری ها و با شب خیمه بازی ها خلق ما را به تمسخر می گیرند. این مزدوران و خیانتکاران فراری باز هوای چپاول و تاراج را در سر پرورانده و با رفت و آمد ها و اعلام آمادگی ها برای قرار گرفتن در کنار خودفروختگان و جنایتکاران طالبی و خدمت مجدد به اهداف استعماری امپریالیسم و ارتجاع حامی مزدوران طالب، کمر بسته اند. این دار و دستۀ ستمگر و مزدور آزموده شده در صدد اند تا ملک و ملت افغانستان را دست به دست کرده و با برادران تنی طالبانی شان مردم افغانستان را گروگان گرفته، پنهان و آشکارا به وطن فروشی و به معامله گری به استخبارات دول مرتجع و فزونخواه منطقه و امپریالیسم طماع خم و راست می شوند. چند روز قبل، همه شاهد برگشت "سلام رحیمی" مهرۀ کارکشتۀ سازمان جاسوسی "سیا"ی امریکا و جاسوس معلوم الحال "آی اس آی"، در ارگ طالبی بودیم. در حالی که مردم در خون شط مى زنند، شرف باختگان نظام غنی فراری با حضور پليد خود از طريق وسايل ارتباط جمعى و تلويزیون هاى داخلى، این منابع اطلاع رسانى قاتلان و جاسوسخانۀ غربی به چشم ملت مظلوم ما با سخنانى که خود شان به آن باور ندارند، "حاکمیت دار و تازیانه"  دژخیمان اجیر طالبی را مهر تائید زده و نمك پاشيدن به زخم هاى خلق مظلوم را تازه کرده و گويا به زعم خود مردم را  دلدارى داده و آنها را به "خويشتن دارى" دعوت مى كنند.
 مردم خوب می دانند که در نیمه شب ها ده ها دختر و نوجوان را از خانۀ شان ربوده و پس از انتقال به مخفیگاه ها و زندان هائی که به رسم اربابان امریکائی شان، در خانه های فراریان ارگ نشین در کابل و ولایت های بزرگ ایجاد کرده اند، همه روزه در این زندان های غیررسمی به شکنجه، آزار جنسی و لت و کوب و دار و شکستن غرور، شخصیت و ارادۀ  رزمجویانه  و مقاومتگرانۀ فرزندان عذاب دیدۀ ما که صدای حق طالبانه شان را بلند کرده اند، می پردازند.
طی بیست سال اشغالگری، جنگ و کشتار در کشور ما، سردمداران و ياوه سرایان غرب با جمع کردن مزدوران معاش خور در ساختار های پوشالی و مزدور به اصطلاح مدنی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی، شعار های دروغین  "دموکراسی"، "حقوق بشر"، "حقوق زنان" و "آزادی بیان" استعماری را به خورد مردم ناآگاه، فریب خوردگان و ابلهان و سفیهان تسلیم طلب دادند. در حالی که نود فیصد مردم ستمکش ما از آزادی و حقوق حقۀ انسانی محروم بودند ، پوشالیان خودفروختۀ دول قبلی به شمول کرزی، اشرف بی شرف و عبدالله خوش خرام و مزدوران افراطی ای از جنس اسماعیل یون و لطیف پدرام  بر حکم ارباب شان تضاد های قومی، زبانی، مذهبی و هزار و یک مصیبت را با جنگ های زرگری بین خود ها، بین اقوام و با برادران و همتایان طالب شان به راه انداخته و مردم ما را قربانی اهداف شوم اربابان شان کردند.
پس از شکست و رسوائی امپریالیسم اشغالگر امریکا ــ ناتو و در آستانه و سرآغاز سناریوی جاری طالبی، دیدیم كه حتى بدون يك زخمى از این دزدان و معامله گران وطن فروش که از وطن گریختند، نه از ارگ نشینان فراری و نه هم از اجیران فاشیست طالبی با حکم ارباب شان ارگ را تخلیه و برای مدتی به برادران طالبی خود سپردند و خود و مزدوران تسلیم طلب "مدنی" و "سیاسی کار" شان با کیسه های مملو از پول های دزدی شان، به ممالک غربی و نزد شیوخ مرتجع و عیاش عربی پناه برده و به عیش و نوش پرداختند. این خیانت کاران فراری مردم بى نواء و تهیدست ما را  که در حال جان كندن بوده اند، مجداً به اسارت "آی اس آی" پاکستان و در معرض توحش و انتقام گرگان درندۀ طالبی قرار دادند. مردمی که از ترس جلادان طالب و از فقر و گرسنگی خانۀ شان را ترک کرده اند و در روى سرك و در زير خیمه ها با هوای سرد زیر صفر درجه زندگی می کنند؛ با چنين اوضاع و احوال، مردمی كه در داغ فرزندانش، در تكه پاره های تن طفلانش، در غم و ماتم يتیمانش و در آه و نالۀ بيوه زنانش، در فرياد جگر سوختگان،  مادران و پدرانش می سوزد و خانه و كاشانۀ خود را  جز يك ماتمسرا، ماتمكده  و عزاخانه و تل خاكى به صورت متداوم سراغ ندارد، و هيچ رستمى، آرشى، جمشيدى، ملالیى، مجيدى، پويائى، نيزكى، انيسى، لهيبى، رستاخيزى و... فعلاً به دادش نمی رسد، سرنوشتش به کجا خواهد کشید؟
با آن که طی همین چند سال صد ها قهرمان و نترس  جان هاى شیرين خود را به خاطر آزادى و رفاه  محرومان فدا كردند، ولی از آن جا که دشمنان متعدد مداخله گر و متجاوز خارجی و نوکران بومی شان نه شامل یک نیرو، بلکه ترکیبی از امپریالیسم و ارتجاع جهانی با تمام امکانات و قوای شان، از خلق ما هر روز به عناوین مختلفی قربانی می گرفته اند و جنگ های ارتجاعی و غیرعادلانۀ تجاوزکارانه، نیابتی و جنگ قدرت را به راه انداخته اند؛ این جان نثاری های خلق و فرزندان جانباز و پیشتاز آن، تا کنون به آزادى و رفاه مظلومان و محرومان کشور منجر نشده است.  
لذا با از دست دادن هست بود ‌شان، فرزندان شان، مادران و پدران شان چشم امید شان به سوی آن سرافرازان و مبارزانی است که ملک و ملت را به آزادی و خلق ستمکش را به سروری می رسانند . با این حال و به رغم این جذر نهضت انقلابی کشور، هستند درفشدارانی كه  در سنگر هاى داغ در ميدان نبرد با آزاده زنان و  مردان همسنگر خود، با   قهرمانان نترس  يك جا به دفاع از مردم بى دفاع به پا خاسته، با قلم شان، با قدم شان با تفکر و اندیشه رهائی بخش شان، براى آزادى ملی و اجتماعی و ترقی و آبادانى وطن با رشادت و استواری تمام مبارزه می کنند؛  با قامت استوار و با ارادۀ پولادين بر ضد بیگانگان متجاوز و استبداد خشن نظام طبقاتی ارتجاع خونریز حاکم طالبی قد علم کرده  و در تداوم آن نیز، علیرغم قربانی ها و نبود هیپچ گونه توازن قواء، هيچ گاه تن به تسليم، رضا، ذلت و عزلت گزینی نداده اند.
این خیل وارثان پیشگامان و جانبازان انقلابی کشور، با استفاده از تجارب مثبت و منفی گذشته، تا توانستند و می توانند، به شیوه های مقتضی و اصولی از پايگاه انديشه و قلم خويش دفاع كرده و همه روزه فریاد مظلومانۀ مردم خود را به خلق های جهان می رسانند و با همين پايداری و ايمان و تصميم  و مبارزه، راه مبارزۀ جانبازانی را که برای آزادی و استقلال، نجات و بهروزی خلق خود از جان خود مایه گذاشته بودند، بی تزلزل ادامه خواهند داد. آری، سنگرداران و ادامه دهندگان مبارزات قهرمانانۀ جانبازان سازمان آزادی بخش مردم افغانستان (ساما) چون سدی در مقابل ارتجاع، انحراف و امپریالیسم ــ که می خواهد همۀ ارزش ها را از خلق رنجدیده و عذاب کشید و مبارزان انقلابی و آزادیخواه ما به یغما برده، بی اعتبار سازد و باد فنا دهد ــ ایستاده و تا پای جان خواهند ایستاد.
در این خصوص، باید افزود که بی توجه به یأس و نمیشۀ مسخ شدگان و چوبین پائی نیمه راهان و خیانت و سجود تسلیم طالبان و سنگ اندازی، مانع تراشی و سبوتاژ انقیاد طلبانه و ضد انقلابی مسخ شدگان و تسلیم شدگان به استعمار ــ ارتجاع؛ مطابق به منطق تاریخ، ستم به مبارزه میدان داده و مقاومت را در پی می آورد و بر این زمینه، خروش و سرود رزم پیام آوران در جامعۀ ستمزده و تحت ستم مضاعف ما پژواک خود را داشته و گوش های شنوای زیادی خواهد یافت.
اما هستند در این میان عده ئی فرصت طلب كه به پاى خوكان خم شده اند و با چشمانى كور و زبان لال با مترسك ها و رقاصه هاى امپرياليسم يك جا به ياوه گوئی پرداخته بودند و در انتظار نواله و حواله بوده اند و در گوشه های خوان یغمای امپریالیستی ــ ارتجاعی به ریزه خواری مشغول بودند. این روبهان مکار امروز سر از لانه ها و جاسوسخانه های غربی برآورده و فرار را بر قرار ترجیح داده اند. عده ای نیز تمام دلاوری ها، جان فدائى ها، رشادت ها، عيارى ها، تعهد در پیشگاه خلق، خدمت به خلق، حُب وطن و خلوص و صداقت با  ملت و مردم خود را یکسره به طاق نسيان گذاشته، كر و كنگ و لال در خانه هاى مرفه خزيده اند و از هيچ دردى، غمى و ماتمى  رنج نمی برند و در قبال ستم طالب هم بى خبر و بی تفاوت اند. عده اى به رسم تفنن سر مى جنبانند و هر از گاهى نامى، يادى، سخنى، كلامى، نقل قولی، چرند و پرندى تحويل باد مي دهند. 
و اما رهروان جدی، مصمم و راستین راه آزادى، راه مجيد، "رهبر"، سرمد، شریف، جرأت، تیمور، میرویس، بهرنگی، رستاخيز، نيزك، بهمن، احمد، مینا، لهيب و... با آن عده از مبارزان آگاه انقلابی و آزاديخواه،  چه از "سازمان آزاديبخش مردم افغانستان"(ساما) و چه سازمان هاي انقلابى و مردمى دیگر، سوگند ياد مى كنند که تا نابودى نهائى ارتجاع، استعمار، ستم و بهره كشى و آوردن رهائی ملی به ملت سلحشور و رهائی و ترقی اجتماعی به خلق زحمتکش تحت ستم و استثمار کشور،  سلاح رزم خود را به زمين نخواهند  گذاشت.
در این میان سازمان آزاديبخش مردم افغانستان (ساما ) معتقد است كه نجات ميهن و رفع ستم از زنان و مردان ستمکش و بی حقوق خواست مبرم خلق سراسر كشور و هدف مشترك تمام نيرو ها وعناصر صديق، ميهن پرست، دموكراتيك و انقلابى است. با این چشم انداز، رزمندگان و عقابان مغرور و بلند پرواز سامای انقلابی كه هرگز به پستى ها عادت نکرده و نمى كنند، در اوج قله ها پرواز مى كنند و با امپریالیسم، ارتجاع، سازش و تسليم طلبى در هر شمائلی، در پيكار اند.  فقط مبارزاتی متشکل، آگاهانه و متحدانۀ جمیع خلق  زحمتکش و ظرفیت های مبارز آن، از مسیر صعب العبور و طولانی قادر خواهد بود که سلطه و موجودیت ارتجاع و امپریالیسم در کشور را، به تاریخ سپرده و به جای آن یک افغانستان واحد آزاد، دموکراتیک و مترقی اعمار کنند. همه راه های دیگر به سِقط، شکست، سرخوردگی و سازش منتهی می شود و پتانسیل مبارزاتی خلق کشور را به هدر می دهد.

مرگ و نفرين بر جنایتکاران طالبى و کلیت ارتجاع!
مرگ بر امپریالیست های خونخوار و شیاد امریکا و شرکاء!