گلاب
۳۱ دمبر ۲۰۱۷



ششم جدی اوج درماندگی روس در برابر رستاخیز سلحشورانۀ خلق غیور افغان

تهاجم گستاخانه و بی شرمانهٔ روس های اشغالگر(۶جدی ۱۳۵۸ / ۲۷دسامبر۱۹۷۹) به کشورعزیزما پیامد شکست کامل برنامه های استعماری روس اشغالگر در سطح جهان و در منگنهٔ فشار درآمدن سرمایه دلال دولتی در زیرضربات خردکنندهٔ مقاومت ملت آزادیخواه ما را به نمایش می گذارد.
کودتا ی ثورکشور ما را یک باره در گرداب متلاطم تضاد های بین المللی انداخت که  تهاجم گستاخانهٔ سرمایه مالی روس و به دست آوردن قدرت سیاسی توسط سگان زرین قلادهٔ آن نه تنها احساسات میهن دوستانهٔ مردم ما را جریحه دارساخت، که درعین حال  صف بندی های تازه ای را درسطح منطقه و جهان به زیان رژیم کودتا و امپریالیسم روس به میان آورد.
وقتی رژیم مزدور کودتای ثور۱۳۵۷ در قبال مقاومت بی همتای مردم آزادیخواه ما در حال شکست حتمی قرار گرفت و ایادی دست نشاندۀ وی دیگر نمی توانستند از ورای نقاب مندرس مزدوران خود نیات اهریمنانهٔ خویش را در لفافه اغواگر" صلح " و" ترقی اجتماعی " و کمک بپوشاند، با ابزار متناقض و با سیمای عریان استعمارگر واقعی به جامعه ما با ارتش بیشتر از یک صد هزار نفر و با آخرین اسلحه متعارف چنین جنگ ها، خواست که ملت ما را چون چکسواکیا، لهستان، کشورهای آسیای میانه و....به اسارت خویش وادارند.
امپریالیسم روس در زمانی به مستعمره سازی کشور ما پرداخت که استعمار کهن از لحاظ تاریخی – سیاسی به طرف نابودی کامل می رفت و بدین صورت اگر هم جنایات خویش را درورای " ایده آل زحمت کشان " ،" دفاع از انقلاب " و "کمک به کشور های فقیر" و... می پوشاند، ولی مردم ما و مردم جهانیان چهره کریۀ وی را در مشاطه گری به خوبی درک کرده و با اقدامات لازمه و در حدود توان به مقابله برخاستند.
جنبش مقاومت ملی ما در ابتداء در مناطق بدخشان ، نورستان ، پکتیاو... به صورت تکجوش تقریبا در سراسرکشور آغاز گردید که بعداً با ابتکار خود مردم و به رهبری متنفذین محلی که پایه های خود را در روابط خونی که نفوذ اجتماعی و یا فکری داشتند برپا گردید که به هیچ وجهه با مسألۀ ملکیت با سازمان های موجود در داخل و یا خارج کشور ارتباطی نداشت.
ولی هر قدرجنبش بیشتراز انفجارات تکجوش محلی پا رافراترمی گذاشت در بیرون از مرز های افغانستان دسته بندی و فرقه های سیاسی متعددی مانند قارچ روئیدند که نه از متن مبارزات مردم و نه بنابرخواست و نیاز واقعی مردم، بلکه بنا به علایق و روابط بین المللی و منطقه ئی و با تکیه بر روابط عقبمانده و قرون وسطائی و با بلندکردن شعار های  عوام فریبانه ای که در لفافهٔ معتقدات مذهبی مردم پیچیده بود، عرض وجود کردند.
شرایط ملی و بین المللی آن هنگام به نفع نیرو های عقبمانده مساعد بود که گروه های پشاوری و ایرانی توانستند بر موج توفانی جنبش ما سوار شده و خود را "حامی " و" ناجی " ملت جا بزنند. این عده که اکثراً با قدرت های امپریالیسیتی  و دول مرتجع حریف در زد و بند طبقاتی و تاریخی قرار داشتند، به خوبی می توانستند که نقش تاریخی خود را در جنبش انقلابی ما که همانا – مبارزه با روس از موقف " ضد کمونیسم "، لجام زدن جنبش توده ئی و انحراف آن به نفع طبقات بهره کش بومی و امپریالیسم غرب، ضربت زدن به نیرو های انقلابی و پیشتاز و بالاخره تهی کردن مضمون دموکراتیک و پیشروندۀ انقلاب ماست – اداء نماید.
امپریالیسم امریکا توانست که در میان نیرو های مختلف سیاسی وابسته به خود نفوذ کند و آن ها را بیش از پیش به خود وابسته بسازد به اینترتیب امپریالیسم جنایت کار امریکا و متحدان امپریالیست و مرتجع وی توانستند که جنبش مقاومت ملی کشور ما را با مصارف و سرمایه گزاری های زیاد از مسیر اصلی آن منحرف ساخته و آن را در مسیر اهداف ستراتیژیک شان سوق بدهند.
با این که سازمان "ساما" به عنوان یک سازمانی که خواسته های ملی ملت ما را و نماینده گی از خواسته ها و دیدگاه های انقلابی مردم ما می کرد، در متن این مبارزه قرار داشت؛ ولی بنا به ضرباتی که از دوجهت نیرو های ارتجاعی در تبانی با پشتبانان  و حامیان خارجی آن دید، نتوانست که در رأس این حرکت قرار بگیرد، دشمنان متذکره مردم ما توانستند که جنبش مردمی را از ماهیت آزادیخواهانه و انقلابی آن تهی ساخته و به بیراهه بکشانند.
سوسیال امپریالیسم اشغالگر روس بعد از انجام وحشت و بربریت بی نظیرکه دگر نتوانست به اهداف شوم خود نائل شود؛ برای بیرون رفت از معضلۀ افغانستان این «زخم خون چکان» که با شرم تاریخی در مقابل مردم ما شکست مفتضحانه خورد ومجبور گردید که ارتش خود را از کشورما خارج و دولت دست نشانده اش نیز به شکست مواجه شده و نیرو های ارتجاعی زیر نام مجاهدین با پشتیبانی نیرو های غربی و ارتجاع منطقه توانستند که بر اریکهٔ قدرت قرار بگیرند.
دولت نامنهاد ضد مردمی مجاهدین که  بعد از تحولات  ۱۹۹۲ شوروی سابق، حاکمیت کشور را به دست گرفت، نسبت علظت وابستگی، حمل تضاد منافع و نداشتن برنامۀ ملی در قبال روند دیگر مزدور(طالبان) به شکست مواجه شده، حکومت ضد مردمی طالبان نیز نسبت داشتن روابط غلیظ وابستگی به  دول ارتجاعی عربی و منطقه  و استعمارگران غربی نیز در یک مقطع زمانی در تضاد با منافع کشور های غربی  و امپریالیست های غربی به طور مؤقتی قرارگرفت. واقعۀ مهندسی شدۀ یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ میلادی باعث شد که نیرو های متجاوز امرکائی و ناتوئی زیر نام مبارزه با تروریسم، توسعه دموکراسی، حقوق بش، احقاق حقوق زنان و.... وسیع تر از تجاوز روس ها کشور ما را مورد تجاوز قرار دهند و شانزده سال است که کشور ما را زیراشغال خود قرار داده اند.
با آن که مردم سلحشور افغان توانستند که در دههٔ اخیر قرن گذشته یک تجاوزگر( امپریالیسم روس و متحدانش) را به شکست مواجه بسازدند، ولی با رو به روشدن به تجاوز دیگردر اوائل قرن جاری، اینک دوران بد ترین سرنوشت تاریخی را از سر می گذرانند.
امپریالیسم امریکا بنا به دلائل ستراتیژیک خویش به کشور ما به تاریخ هفتم اکتوبر سال ۲۰۰۱ تجاوزکرده، با مصرف میلیون ها دالر و کاربرد مدرن ترین اسلحه و وارد کردن بیشتر از یک صد و بیست هزارسرباز چهل و نه کشور جهان اینک درگیر و دار حضور نظامی اشغالگرانه اش در کشورما قرار دارد که برنامه های متعدد و متنوع استعماری خویش را چون روس ها به سر دارند.
از نظر ماهوی و نتایج عملی، بین تجاوز اشغالگران روسی و تجاوز نیرو های متجاوز ناتوئی هیچ تفاوتی وجود نداشته با این که تبلیغات زیادی وجود دارد که گویا این نیرو ها در نتیجۀ قطعنامۀ شورای امنیت ملل متحد به کشور ما وارد شده و قصد آن نابودی لانه های تروریسم و دفاع ازدموکراسی بوده که بنا به این الزاماتی تا مدتی در کشور ما خواهند ماند؛ ولی برای همه معلوم است که به گفتۀ یک جنرال فرانسوی آن ها این جا نیامده اند که اطمینان حاصل نمایند که دختران افغان با اطمینان خاطر به مکتب بروند؛ بلکه آن ها اهداف و منافع آزمندانه و توسع طلبانۀ استعماری خود را دارند.
وقتی به نتایج عملکرد های مکتر از دو دهۀ این رژیم مزدور دیده شود؛ دانسته می شود که مردم به روی عملکرد های این بیگانه های متجاوز و ایادی دست نشاندۀ بومی آن ها قضاوت می نمایند تا روی شعارها و وعده های دروغین این نیرو های غاصب و ویرانگر.
سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) همانند گذشته برای دفاع از آزادی ملی، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور این گونه دولت های مونتاژ شده را مزدور و ضد مردمی دانسته و راه حل را با این گونه حاکمیت های مزدور آشتی ناپذیر دانسته، تغییر انقلابی و بنیادی را راه حل ریشه ئی مشکلات جاری جامعه ما دانسته، نه تنها راه های رفورمیسم و اصلاحات کلیشه ئی و سمبولیک استعماری را در تقابل با منافع والای ملی  و توده های خلق کشور می داند؛ که هرگونه همکاری  با استعمار و ایادی وجدان باختۀ آن را خیانت ملی و تسلیم شدن به دشمن می داند.
لازم به یاد آوری است که تعویض مهره ها به هر عنوان گذشته ای که باشند؛ در بهترین حالت تعویض چاکر ها – که یکی از تاکتیک های متجاوزین می باشد – استفاده ابزاری اشغالگران است. برای مردم افغانستان مجاهد، طالب، داعش، تکنوکرات های غربی، چپ های تسلیمی منافق، خلقی – پرچمی ها و...؛ همه و همه در آبشخور استعمار به اشکال مختلف آن آب خورده و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد.
فساد اداری - اخلاقی، عدم قانونیت، تفنگسالاری، نبود برنامه های ملی اقتصادی، امنیتی، فرهنگی، سیاسی، بیکاری مزمن، فرار مغزها، عدم مصونیت های اجتماعی، قتل و کشتار بی رحمانه هنگام بمباردمان، رشد وافزون شدن تعداد معتادان، کشت و قاچاق مواد مخدر و.... طومار مطولی است بیانگر ماهیت مزدور و ارتجاعی بودن حاکمیت مستتعمراتی و عملکرد مشترک استعمار ــ ارتجاع در کشور اسیر ما. در نتیجه، بحران های مختلفۀ حاکم کلیت جامعه را به سوی پرتگاه نابودی کشانده است.
سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) راه حل تمامی مشکلات جامعه ما را در سقوط انقلابی این حاکمیت مزدور و با قهرانقلابی، شکست و خروج بی قید و شرط اشغالگران از کشوردانسته و برا ی پیدائی بدیل آن باوردارد که همه نیرو های ضد استعمار ــ ضد ارتجاع حاکم باید حول پلاتفورم جبهه متحد ملی با هم جمع شده متجاوزان و ایادی دست نشاندۀ آنان را باید سقوط داده و دولت ملی ای را به مثابۀ ممثل ارادۀ جمعی اکثریت مردم را با پایه های وسیع ملی جانشین حاکیت استعماری و مستعمراتی ساخت.

مرگ بر اشغالگران دیروزی و امروزی!