ارسالی: کنشکا
۲۷دسمبر ۲۰۱۷



حماسه در برابر جنایت در فصل خونین ششم جدی

این پارچه شعر در جریان تظاهرات مکاتب و لیسه های شهر کابل در بهار سال ۱۳۵۹ش در اوج مبارزات آزادی یخواهانه ضد تجاوز سوسیال امپریالیسم اشغالگر روس به میهن ما، نشر و پخش شده و دست به دست می گشت. اما با تأسف که تا هم اکنون شاعر آن گمنام باقی مانده است.

این پارچه شعر در جریان تظاهرات مکاتب و لیسه های شهر کابل در بهار سال ۱۳۵۹ش در اوج مبارزات آزادی یخواهانه ضد تجاوز سوسیال امپریالیسم اشغالگر روس به میهن ما، نشر و پخش شده و دست به دست می گشت. اما با تأسف که تا هم اکنون شاعر آن گمنام باقی مانده است.

به مناسبت ششم جدی روز تجاوز روس اشغالگر  به افغانستان، این مرحلۀ تکاملی جنایت ۷ ثور، اوج جنایت سوسیال  امپریالیسم روس و اوج میهن فروشی جلادان "خلقی ــ پرچمی"اش؛ این شعر را به وبساست خروشان "خروش رعد" بابت نشر می فرستم و یاد تمامی مبارزان راه استقلال و آزادی واقعی افغانستان، رزمندگان پاکباز راه رهائی توده های تحت ستم  و کلیه قربانیان فاشیسم لجام گسیختۀ سوسیال فاشیست های متجاوز روسی و غلامان وجدان باختۀ "خلقی ــ پرچمی" آنان را، جاودانه می خواهم.

به امید بربادی امپریالیسم جنایتگستر امریکا و سیستم امپریالیستی در جهان.

 

 

آهـنـگ رزم

اهداء به رزمندگان صادقی که با فریاد
های خـــون آلود خویش خواب طلائی
دست آمــوز کرملین را بــرهــم زدنـــد.

هر کجا فریاد می پیچد،به شهر و روستای ما

می شود خشمنده تر، آهنگ رزم دیرپای مـا

قلعه های  دوردست، آماجگاه پـــــرصدای ما

همنوا از کوه  و دشت و دره، این آواز می آید

واه! چه خوش گوینده و سنگین و دورانساز می آید.

 

دشمنم: ای روس جنگ افروز غارتگر

         با تو ام ای ببر پوشالین خون آشام

                                                   ای بدنام!

گر به زیر چکمه هایت خرد سازی استخوانم را

بر کشی از کاسۀ سر دیدگانم را

ور بگیری لقمۀ نانم را

آب را تا جاودان بر من بخشکانی

خویش را سالار مرز راستان خوانی،

باز هم با خشم و نفرت می زنم فریاد:

جاودان کوی دیارم گور دشمن باد

مشعل آزادگی پاینده روشن باد

هستی ام قربان عشق پاک میهن باد!

 

ور که با ناپالم  سوزی، زادگاه  پر ز قهرم را

یا با میگت کنی، یکسان با خاک تیره شهرم را

بر فراز کوه و دشت و جنگلم، آتش بیفشانی

باغ و تاکستان زیبا، کشتزارم را بسوزانی،

باز هم با خشم و نفرت می زنم فریاد:

جاودان کوی دیارم گور دشمن باد

مشعل  آزادگی پاینده روشن باد

هستی من قربان عشق پاک میهن باد...

 

دشمنم: ای روس جنگ  افروز غارتگر

            با تو اَم ای ببر پوشالی خون آشام

                                                        ای بدنام!

گر که سرب داغ بر فرقم فرو ریزی

قلب سرخ مادرم را برکشی از سینه اش، نامرد!

کودکم را زیر چرخ تانک اندازی

پشت درب خانه ام داری بیاوزی

کوچه ام را آشیان کرگسان سازی

هر کجا رسواء سگی را پاسبان سازی،  

باز هم با خشم  و نفرت می زنم فریاد:

جاودان کوی دیارم گور دشمن باد

مشعل آزادگی پاینده روشن باد

هستی ام قربان عشق پاک میهن باد...!

 

هر کجا فریاد می پیچد، به شهر و روستای ما

می شود خشمنده تر، آهنگ رزم دیر پای ما...


تذکر:

تایپ و ارسال: کنشکا  کابل ــ افغانستان. این شعر با وجود کاستی های شکلی آن، به خاطر احترام به شاعر گمنام و احساس عالی میهنی او ،بدون حک و اصلاح به نشر رسید. خروش رعد