ع. جامی
۰۴ جولای ۲۰۱۸
یادی از سرور جویا یکی از مبارزان اسطوره ساز کشور
شهپر زاغ و زغـن مـــحـــتـاج قید و بند نیست
ایـن سعادت قسمت شهباز و شاهین کرده انـــد
سرور جویا هم مانند داکتر عبدالرحمن محمودی، میرغلام محمد غبار و براتعلی تاج یکی از بزرگمردان تاریخ ملت، یک آزادی خواه وطن دوست و سازندۀ اسطوره ها است. اسطوره سازانی كه برای ملت و مردم تا پای جان در برابر مظالم مستبدان و حاكمان خود كامه ایستاده، و در راه خواست های استقلال، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی برای جامعۀ شان جان داده و می دهند و هیچ گاهی سر تسلیم به پیش هیچ فرومایه خم نمی كنند. سرور جویا هم یكی از اسطوره ها و مرد بلند قامتی بود که وقتی شیرازۀ كشورش را به دست خاندان سلطنتی نادری فروریخته دید، و استبداد و بی عدالتی نظام پدرشاهی محمد زائی او راسخت رنج می داد، به مبارزه علیه بیداد نظام به پا ایستاد و تمام عمر گرانبهایش را آرام ننشست، و لحظه ئی قلم از دست توانایش، که آن را همچون "خنجر" بر پیكر دشمن فرو می کرد، به زمین نمی ماند. او تا پای مرگ ذلت را نپذیرفت، با ٢٤ سال درد و رنج و شكنجه در زندان ایستادگی نمود و در همان زندان جهان را پدرود گفت. یاد و خاطرۀ این مبارز ضد استبداد را گرامی می داریم!
اینك زندگی نامه و كار نامۀ مبارزاتی این بزرگمرد تاریخ كشور، این مرد انقلابی و نستوه زمانه اش را به خوانش می گیریم:
سرور جویا فرزند حاجى میرزاغلام حسینخان سرشته دار"اعتمادالدّوله"، به سـال ۱٢٧٧ شمسی، در یک خانوادۀ علم پرور در شـهر كابل زاده شـد و پس از اتمام تحصیـل علوم متـداول زمان، بیـن سـال هاى ۱٢۹٦و ١٢٩٧ نزد پدر خود به عنوان كاتب كار مى كرد. در سال ۱٢۹٨ در جنگ استقلال افغانستان، در شمار سربازان سردارعبدالقدوس خان صدراعظم، به همراه پدر خود كه منشى نامبرده بود، شرکت جست. پس از حصول استقلال، تا سال ۱٣٠۱ در قندهار مسؤولیت كتابت دارالانشاء صدراعظم را به عهده داشت. سپس به كابل آمد و در زمرۀ منشیان شاه امان اللّه گماشته شد. در سال ۱٣٠٣ براى تحصیل فن طباعت و زنگوگرافى و حروف چینی به خارج سفر کرد و طی سال هاى ۱٣٠۴ و ۱٣٠٦ در ایران و اتحاد شوروى به تحصیل در رشتۀ طباعت مشغول شد و در ضمن زبان روسى را نیز فراگرفت.
زمانی که به افغانستان بازگشت، مطبعۀ دانش هرات را سر و سامان بخشید و اندکی بعد بهعنوان نگارنده و سپس مدیر جریدۀ "اتفاق اسلام" برگزیده شد. از سال ۱٣٠٧ تا ۱٣٠۹ به این خدمت ادامه داد و در این دوره به تنویر افكار مردم پرداخت و انجمن ادبی هرات را با تنی چند از شخصیت های منور هرات، چون عبدالله قانع و منشی عبدالكریم احراری تأسیس نمودند. او بر ضد تبلیغات روزنامه هاى خارجى علیه افغانستان به مدافعه برخاست و همین امر سبب شد که براى خود دشمنانی بتراشد و سرانجام در شب ۵ جدى ۱٣٠۹ش، از سوی نیروهای ارتجاعى مورد سوء قصد واقع شد و سینۀ او را که مملو از عشق مردم بود، آماج گلوله قرار دادند. اما وی از این حادثه جان به سلامت برد و براى معالجه به هند رفت. سرور جویا، در سال ۱٣۱٠ش از هند به افغانستان بازگشت و به جمع اعضاى انجمن ادبی کابل پیوست. سپس زمانی که غلام محی الدین انیس به دلیل بیمارى از مدیریت جریدۀ ملى انیس كناره گرفت، سرور جویا جانشین وی شد. او در اواسط سال ۱٣۱۱ش، برای بار دیگر، به انجمن ادبی كابل برگشت و در آن جا مشغول به کار شد و به جرم حق گوئی او را به زندان انداختند. در سال ۱۳٢۵ ش بعد از سپری نمودن سیزده سال زندان آزاد شده و به عنوان مدیر عمومى دیپوى تعاونی به استخدام دولت درآمد. در سال ۱۳٢٧ ش از طرف اهالی كابل در جملۀ وكلاى بلدیه انتخاب شد. جویا از همان دوران جوانی با زندگی آکنده از درد، رنج و مشقت مردم خود آشنا گشت. در ایام جوانی با افکار و اندیشه های آزادیخواهانۀ زمان خود آشنائی پیدا نموده و دوستدار شعر و ادب گردید. او به زبان های عربی، انگلیسی و روسی بسیار روان صحبت می کرد. جویا یک ادیب و شاعر مردمی، یک ژورنالیست ژرف نگر و فعال و یک مبارز سیاسی شجاع، نترس، مقاوم و نام آور زمان خود بود؛ كه پا به میدان مبارزۀ فعال آزادیخواهانۀ سیاسی گذاشته و تا آخرین لحظات زندگی درفش پرافتخار مبارزۀ ضد ارتجاعی و ضد استعماری، و بخه خصوص مبارزه علیه زمامداری آل یحیی و حامیان انگلیسی شان را، برافراشته و در اهتزاز نگه داشت.
جویا در عرصۀ مطبوعات، انسانی آگاه و با نگارش مقالات روشنگرانه برای بیداری توده های مردم دست توانائی داشت، با مقالات آموزندۀ سیاسی، انتقادی و روشنگرانه وی بلاخره موجب شد تا شخصی معروف به ملا عبدالله سلجوقی، عملاً برای قتل جویا توطئه چینی کند و با سوء استفاده از سلاح مذهب، جویا را توسط دستگاه حاکمۀ ارتجاعی آن وقت می خواست سنگسار نماید! اما سرور جویا با شجاعت، هوشمندی و درایت خاصی که داشت، موفق به خنثی نمودن این توطئۀ ملای استخدام شده گردید. بار دیگر عُمال ارتجاع حاکم در پی آن شدند تا جویا را مسموم سازند؛ از این حادثه نیز، جویا جان بسلامت برد.
سرانجام جویا بنا به فعالیت های پیگیر آزادیخواهانۀ سیاسی علیه زمامداری نادرغدار و جانشینانش به زندان می افتد؛ حتی فرزندان جویا نیز، همانند سرنوشت بسیاری دیگر از خانواده های مبارزین آزادیخواه، از خشم و کین این حاکمیت قهار استبدادی و مزدور درامان نمانده و از مدرسه اخراج گردیدند. برادر جویا که با زندانی شدن خود جویا، یگانه نان آور و رازق خانوادۀ بی سرپناه بود، همچنان محکوم به حبس گردید! دورۀ حبس جویا خیلی طولانی و چنان چه گفته شد، ۲۴ سال ادامه یافت! در یازدهمین سال زندان بود که وی اثری بنام «ره آورد پردرد» و در سال سیزدهم « ناله های بی اثر» را به رشتۀ تحریر درآورد که بازگو کنندۀ ظلم، استبداد، اجحاف و بربریت نظام نادری می باشد.
جویا در پاسخ به درخواست خانم و فرزند خود علی جویا كه خواهان درخواست از دولت وقت برای رهائی او بودند، می گوید من می کوشم با همین دو نان خام و ریگدار سرکاری ادامه بدهم؛ توقع دارم که به خاطر آزادی ام، به کسی التجاء و التماس نکنید! جویا پس از مرخصی خانم و پسرش، به سلول خود رفته و شعری را می سراید که آغازش چنین است :
پافشاری بنمودیم که این خاک مـاست
مولد و مدفن ما این وطن پاک ماست
گر خماریم یا نشئه همین تاک مـاست
سند ملکیتش سینۀ صـــد چاک ماست
سرانجام جویا پس از سپری شدن چهارده سال، از بند رها می گردد؛ روزی كه دوستان به دیدنش می آیند و از رنج و درد دوران زندان پرس و پال می كنند، جویا در پاسخ، ضمن تبسم معنا داری می گوید: من جرمی نداشتم که وجدانم مرا رنج می داد؛ سپس این سرودۀ خودش را برای دوستانش زمزمه می نماید:
دل پریش کرده و شوقی برد از خـــویشتنم
هــــر کجا بینم و خـــــوانم ورقی از وطنم
عاشق ایـــــن وطنم، بلبل ایــــــــن چمنـــم
نــــام پیری نبرم، تــــــرک دلیــــری نکنم
سال ها عشق وطـــــن باختــه ام، بازم باز
مـــن جوان هستم و با نیش قلم یک سرباز
هـــر که با ما ز سر صلح و صفا آید پیش
هر چند بیگانه بوَد، هموطنی سازد خویش
ای خوشا آنکه به هم سلکی و ملت و کیش
همه یکــــدل شوند تودۀ پاشان و پـــــریش
تـــــا بـــــه بهبودی ملت شونــــــد هم آواز
بکنند مشق دمــــــوکـــــراتیک کشور آغاز
روزی شاه محمود صدراعظم، از جویا و رفقای همرزم وی، طلب همکاری با دولت را می نماید. جویا در پاسخ و در صحبت رویاروی که رفقایش هم حضور داشتند، بدون هیچ هراسی می گوید: شما کسانی هستید که بدون کار و زحمت، بدون کدام ابتکار و خدمت عملی، مفت بر مسند قدرت تکیه نموده اید؛ تمام دارائی های مادی و معنوی ملت را به بانک های خارج انتقال داده و حیف و میل شخصی می نمائید؛ ما نماینده های مردم را به خاطر دفاع از حقوق مردم، در سلول های تاریک زندانی می نمائید؛ اگر ما چهارده سال آزاد می بودیم، تا چه حدی ممکن بود به مردم و وطن خویش خدمت کنیم؟ باری، جویا این بزرگمرد با صلابت و اسطورۀ جاودانۀ مقاومت راه آزادی، استقلال، دموکراسی و عدالت اجتماعی، ۲۴ سال آزگار از زندگی پر از رنج خود را در زندان آل یحیی سپری نمود؛ تطمیع، تهدید، تخویف، شکنجه، غل و زنجیر، سلول انفرادی و دیگر مصائب و مشقات زندان و بلاخره محرومیت از دیدار زن و فرزند و خانواده و... هیچ کدام نتواستند روحیۀ عالی و ارادۀ مقاوم و خلل ناپذیر این رزمندۀ پرشور و استوار مقاومت و آزادی را سست و ضعیف ساخته و او را به سازش یا تسلیم بکشانند! اینست که دشمنان زبون و سوگند خوردۀ آزادی، دیگر حتی در زندان و در اسارت هم، نتواستند حضور پربار و پرافتخاراین سمبول شکست ناپذیر مقاومت و آزادگی را تحمل نموده و سرانجام وی را در خلوت مرگبار زندان و در ظلمت دخمه هایش، ناجوانمردانه به شهادت رسانیدند. یادش گرامی باد ! پانوشت ها:
پس از سپری شدن چند ماه، باز هم شاه محمود صدراعظم از جویا طلب همکاری نموده البته با این تهدید که در صورت عدم موافقت، دو باره به زندان افگنده خواهد شد! جویا به دست قاصدک شاه محمود این پیغام را می فرستد: من چیزی را که به شما گفته بودم، باز هم تکرار می نمایم. اما شما از آن چه در توان دارید، از زندان، زولانه، شکنجه، اعدام و... فروگذار نکنید.
در این میان، تحولاتی که در عرصۀ جهانی در جریان بود، خواه ناخواه بر اوضاع در افغانستان نیز اثر گذاشته، طوری که شاه محمود هم با ملاحظه کاری های خاص خاندان حکمران، تلاش می نماید، مشق گویا دموکراسی کند! دموکراسی قلابی تاجدار و آنهم با راه اندازی انتخابات فرمایشی شورا ( پارلمان)، شاروالی ها و شوراهای ولایتی. با این وجود، مردم با علاقمندی خاصی به پای صندوق های راًی رفته و نمایندگان خود شان را انتخاب کردند. غلام محمد غبار، عبدالرحمن محمودی و سرور جویا نیز، چنان چه انتظار می رفت، به نمایندگی پارلمان و شاروالی کابل انتخاب شدند.
با دائر شدن مجالس پارلمانی، آن ها هم در نقش اپوزیسیون مردمی ظاهر و از این طریق، برای اصلاحات در تمامی ساحات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... در جامعه، بر رژیم وقت اعمال فشار نمودند که با مخالفت و عکس العمل شدید مواجه شدند. از این جاست که در دور بعدی انتخابات که به انتخابات "دورۀ هشتم شورا" معروف است، از راه یابی مجدد غبار، محمودی ، سرور جویا و دیگر همرزمان شان به عنوان نمایندگان واقعی مردم به شدت جلوگیری می شود که مردم هم از تمام لایه ها و اقشار اجتماعی زحمتکش، در اعتراض به این عمل استبدادی و ضد دموکراتیک رژیم، دست به تظاهرات بزرگ خیابانی زده و شعار های آزادیخواهانه و دموکراتیک و صدا های مرگ بر شاه محمود! و مرگ بر دولت! در همه جا طنین انداز گردید. دولت خودکامه و ضد دموکراتیک هم ضمن چنگ و دندان نشان دادن و سرکوب تظاهرات مردمی، رهبران آن مثل غبار، محمودی، جویا و پانزده تن دیگر را بار دیگر و آن هم بدون برگزاری دادگاه و صدور حکمی، به زندان افگنده که بعضی از آن ها بطور مثال جویا، باز هم از یازده تا چهارده سال دیگر از عمر خویش را در زندان به سر بردند! پس از سپری شدن سال ها، وزیر داخلۀ حکومت دورۀ اول داؤود که حکیم نام داشت، برای ملاقات جویا به زندان رفته و پیام حکومتش را به وی ابلاغ می نماید: آقای جویا؛ فرمان رهائی شما صادر شده، در صورتی که شما تعهد نمائید که دیگر، دست به فعالیت سیاسی نزده، از حضور و شرکت در اجتماعات خود داری نموده و در سیاست دولت مداخله نمی کنید، همین حالا آزاد می شوید. آقای جویا؛ اگر توبه نکنی، از حبس نجات نخواهی یافت. جویا در پاسخ می گوید: برو حکیم جان و به ارباب خود بگو! صد بار زندان را نسبت به آن آزادی خفت باری که شما دارید، ترجیح می دهم؛ سپس جویا به سلول خود رفته و شعر زیر را به عنوان « خوی پلنگ » می سراید که چند بیت آن را در این جا نقل می نمایم :
رهائی نیرزد به گــــردن پتــــی ها
ز آزادگان پیش هر کور و لنــــگی
نیرزد چـــو روباهی سوراخ جستن
بخویش آنکه پرورده، خـوی پلنگی
فـتح تـا نجوئـــــیــم مـــردانه یاران
خوشست مــر ترا گوشه دهمزنگی
جویا آخرین نفرت خویش در قبال خاندان ستم پیشه و مزدور نادری را در پارچه شعری به عنوان «بدنامی صیاد» بیان می دارد که چند مصرع آن را در این جا می آورم:
مــــــن نــــدارم هوسی کـــــز قفس آزاد شوم
یک نفس روی گلی دیـــــده و دلشــــاد شــوم
نیست باک ار شدم آواره و خــاشاکی سوخت
خـــــوبست ار باعث بـــدنـــامی صیــاد شوم
نــــه من آن عنصر سستم که ز تحریک بهار
پیش ارباب فـــــــرومایه بـــــه فــــریـاد شوم
شیوۀ عشق و وفا پیش بــــــــرم در ره عشق
تـــــا چـــو پــــــروانه به سربازیم استاد شوم
آبـــــروئیست گـــــــــر از ظلم به آتش سوزم
یا بـــــه زنـــــدان سیه مـــرده و بربـــاد شوم
یا بــــبُــــرم دم صیاد و دو گـــــــوش گلچین
از چـــــمن رانـــــده و بــــرهمزن بیداد شوم
این بود زندگی نامۀ یک بزرگمرد آزادیخواه كشور ما كه ثبت اوراق زرین تاریخ پربار میهن است. یاد و خاطره اش را هر فرزند خلف، مبارزو آزادیخواه این كشور گرامی داشته و بر تداوم و تکامل مبارزات ناتمام سرور جویا و سائر جویا های میهن تأکید می ورزند.
مجلۀ انجمن ادبی هرات
نشریۀ انیس، ۱۳۴٦ شمسى
اتفاق اسلام. ثور ١٣٠٨
دانشنامۀ ادب فارسی
و منابع ديگر...