عــلــی سـیــنــا
۲۳ دسمبر ۲۰۱۷



حاجی ظاهر قدیر یکی از مهره های مافیای مواد مخدر و ترویج اعتیاد است

یک روز می خواستم از یک دوکانداری که طفل ده ساله است،  قلمی بخرم. این طفل که خیلی زرنگ و هوشیار بود، به یک باره بدون دلیل معقول برایم گفت که نه کاکا قلم ندارم، در حالی که قلم های زیاد در دکانش آویزان بودند. در آن لحظه  حالتش غیرواقعی معلوم شد. دیدم که با یک جوانک دیگری که لباس ژولیده به تن داشت مصروف صحبت شد. آن ها باهم چانه زده و دکاندار درحالی که یک نوت پنجصد افغانیگی به شخص دومی می داد، چیزی را که در یک پاکت پیچیده بود ،نیز به آن جوانک داد. وی در مقابل ماشین کالاشوئی را به او تسلیم کرد. 
جوانک با لباس ژولیده که پودری بود به سرعت محله را ترک کرد. من که منتظر موتر بودم وضعیت زیر چشمانم چون صحنۀ یک فلم به سرعت  گذشت. دکاندار که دید هنوزهم در محل هستم گفت: کاکا بیا ، ببخشی مامله داشتم، ماملی خوبش بود. به تو قلم ندادم بیا چه رقم قلم می خری؟ افزود: کاکا بیا بالای چوکی بشی یک قلم خوبش برت می یارم!
قضیه برایم جالب شده می رفت ومن کنجکاو شدم تا ببینم که اخیر سناریو به کجا می انجامد؟ دیدم که این طفل دکاندار، پودرفروش ( هیروئین فروش) است. وقتی دید کاری به کارش ندارم، خیلی خودمانی شده و با همان  صداقت و صفای روستائی کودکانه اش برایم قصه کرد که کار و بار خوب نیس، یگان مال ازی پودری ها می خرم که خوب غریبی داره.
در حالی که خود را یک قهرمان تبارز می داد، با لحن محزون گفت:  بابی ناجوانم پودری شده ماره تنها مانده اس. مه مجبور خرچ خانه ره از هر راهی که می شه پیدا کنم. پرسیدمش  که غریبی و گزاری تان میشه؟ گفت بلی خوب اس. یگان شب خانی حاجی قدیر می ریم که خوب عاید می کنیم. گفتم حاجی قدیر کیست؟ گفت که وکیل صاحب ره نمی شناسی؟ گفتم ها! می شناسم. پرسیدم ده اوجه چی می کنی؟ گفت: اوجه همرای کاکایم شبانه در مجلس ساعت تیری می رم، پشت ما موتر فورتنر رائی می کنه ، می ریم خیلی مردم پودر می کشند، غریبی مام میشه و سات مام تیر میشه! یک چند قلم را در حالی به من داد که خیلی ذوق زده و خوش به نظرمی رسید.
یک  قلم را از دستش گرفته در حالی که به چشمانش روبرو نمی دیدم ازش باز پرسیدم: ده مجلس سات تیری وا چی می کنن و باز تو چی می کنی؟ گفت: ده تاکوی ها بچه ها لباس های زنانه می پوشن باز رقص و خیزک بازی می کنن. کاکایم رفیق بادیگاردای حاجی قدیر اس، وام کتی شان میله و سات تیری می کنه و مه پودر فروشی می کنم.  یگان نفر شان زیاد پیسه می تن که خوب غریبی مه میشه. یک شو دوازه هزار کار کدم که به مادرم دادم و به کاکایم نشان ندادم، مادرم یک قالین و چوب زمستان به خانه خرید. این دفه که رفتم خرچ آرد و روغن ره می کشم.
در حالی که خوشی در چهره اش نمایان بود وغرق رؤیا های خود بود که به مادرش کمک کرده و می تواند مصارف خانه را پیدا کند. باز ازش پرسیدم که خو بچیم به کاکایت چی می تی؟ گفت که: ای پودر و دکان مال کاکایم اس، ازی که زیاد ظالم اس و به مه کم پیسه میته مام بخود کارمی کنم حق پیسی شه می تم. در دوام ازش پرسیدم که کاکایت رفیق قدیر اس؟ گفت دگه نمی فامم، خو کاکای دیگیم که از نفرای حاجی قدیر بود، یک نفره کشت و باز بندی شده بود. همی رفاقت کاکایم کتی ظاهر قدیر بود که از بندی خانه به پیسی زیات خلاص شده حاله ایران رفته اگه نی ده بندی خانه تا باله می ماند. کاکایم می گه ظاهر قدیر که به ما ای کاکه گی ره کده، مام  تا آخر عمره رفیقش هستیم، کلان ماس، وکیل ما ، بسیار کاکه و خرابات اس!
در حالی که این بار یک کمی ترس در گفتارش معلوم می شد گفت که: یگان روز حاجی صاحب زیات پیسه به کاکایم میته، که روز به روز سودای دکان ما و لپ و جپ کاکایم زیات شده. کاکایم میگه که مثل او، دگه نفر ده اوغانستان پیدا نمی شه، مام تا قیامت خدمتگارش هستیم، تام که ضرورتش شوه خدمت شه کنی بچیم! بسیار مسلمان دلسوز اس. او که پیسه ره از کجا می کنه ماره چی. به خانی کاکایت خوب دلسوزی داره. کاکای مام کم ازو نبود. از خاطر او خو آدمه کشت. بندی شد و خانی خوده مانده به ایران فرار کد.
آری خواننده عزیز و گرامی!
این است یکی از واقعیت های تلخ زندگی مردم ما که در بطن جامعه جریان داشته و اسباب بدبختی ما را فراهم نموده است. در عقب ظواهر چهره های جهادی، دموکرات، وکیل، وزیر، والی و... ما حیوان های درنده و خوخنوار انسان نما و اختاپوس هائی وجود دارند که در تار و پود جامعه چسپیده و خون و عصاره زندگی هموطنان ما را می مکند. این ها مردم را در چنگال های شان به سختی فشرده و راه تنفس و گفتگو را در گلوی شان خفه کرده است.
این ها ملت را به سوی بی سوادی، عدم قانونیت، قتل، اختطاف، ترور و... سوق داده نه تنها از جوانان به عنوان ابزار مقاصد مافیائی شان کار می گیرند که حتی اطفال و نوجوانان را در مسیر های غیرانسانی مجبورساخته بر سرنوشت مردم سایه افگنده، زیرنام دین، جهاد، وکالت و... خشونت های مختلف و دشمنی های گوناگون را دامن می زنند.
در یکی از ویدئوها صحبت های این اژدهای انسان نما را دیدم که می گفت من ۳۵۰ میلیون دالر سرمایه شخصی همراه با ۳۰۰ عراده موتر دارم که از سرمایه شخصی من می باشد. وقتی تحقیق کنید و به واقعیت های جامعه مراجعه کنید، درمی یابید که دلیل این همه سرمایه های  فرعونی این فرعونان قرن بیست چه ها اند؟
بلی این ها این سرمایه ها را دارند و شاید بیشتر از آن و دلیل پیدا کردن سرمایه های شان استفاده نامعقول و ناانسانی از انسان های بیسواد، ناآگاه و کودن این جامعه است،  که توانسته اند بالاثر نه تنها سرمایه به دست بیاورند، که به موقف های به ظاهر بلند اجتماعی نیز رسیده اند.
چون آن پسربچه و کار هائی که در این سن طفلی می کرد، ذهن من را برای چند روز به خود مشغول ساخت. چند روز بعد بی اراده بازهم نزد آن پسربچه رفتم. وقتی مرا دید گفت مثلی  که کاکا قلم خوشت آمد و باز آمدی که دیگی شه بخری؟ گفتم بلی قلم خوب بود و باز هم دو دانه دگه هم بده. به این ترتیب رفتنم را به دکان وی طبیعی جلوه داده، ولی در دل ده ها سؤال داشتم که می خواستم جوابش را از آن طفل بشنوم.
پول قلم هایش را داده دیدم که وی نیز علاقه به صحبت هایم دارد. ازش پرسیدم که بچیم چرا مکتب نمی ری؟ در حالی که حزن و اندوه در جبینش هویدا بود گفت وقتی از خاطر کاکای دگیم دشمن دار شدیم و پدرم پودری شد و ماره تنها ماند. کاکایم گفت دگه مکتب نرو یا ضابط می شی یا ملای ماجد که هر دوی شان به درد نمی خوره، بیا ده دکان کارکو. وکیل صاحبه می گم که از اول زیردست بگیریته که هم نان خانه ره پیدا کنی و هم مالک چند روپه شوی! گلویش را صاف کرده افزود: از امو روز مه مکتب نرفتم که کاکایم راس می گه. نان خانه ره پیدامی کنم و روزگار مام تا یک دو سال خوب میشه. از امی رقم پیسه. کاکایم بچای خوده خارج روان کده و روزگار شام ده اینجه بسیارخوب اس. چی کنم مکتبه. پیسه که باشه روزگارت خوب میشه!
در گرماگرم صحبت های ما کاکایش به سوی دکان آمد. با هم سلام داده و من آن ها را ترک نمودم. اینک چندین روز از این قصه دردناک می گذره. مرا زیاد مصروف ساخته است که من به عنوان یک انسان در قبال سرنوشت این طفل چه کار باید بنمایم؟ آیا دفتر و اداره ای وجود دارد که آن جا رفته و قصه تلخ آن طفل را به وی کرده که راه علاج دریافت شده باشد؟ و سوالات آزاردهندۀ دیگر...
این را می دانم که اداره ای مسؤول که بنده را کمک کند وجود ندارد.نه تنها وجود ندارد که همه ادارات عدلی، قضائی، امنیتی، تعلیمی و تحصیلی دولت دست نشاندۀ اشغالگران فاسد بوده و تفنگ سالارانی چون حاجی قدیر و سائرین بر آن تاثیر داشته و صدای بنده شنونده ای ندارد. این زیرا که وکلاء، وزاء، رؤساء، والیان، قوماندانان و... این اداره فاسد و پر ازگندیدگی پس از اشغالگران حاکم و فرمانروای این ادارات استند. در این نظام قانون و حق کلماتی اند که صرف در متون قدیمه و روایات قابل دسترسی اند، نه در دنیای واقعی زنده.
حاجی قدیر در نقش وکیل به اصطلاح پارلمان این نظام مردم دشمن می تواند از قندهار "رئیس جمهور" نام نهاد و فرومایه را تهدید کند. سؤال این جاست که این حق را به وی کی داده است ؟ آیا وی عالمی است که علمیت اش به وی حق داده که حتی "رئیس جمهور" رژیم پوشالی را تهدید نماید؟ آیا وی خدمات عالی انسانی به مردم نموده که مردم پشتیبان وی اند؟ آیا وی در محکومیت تجاوز و اشغال سخن می راند؟
نه خیر! این به خاطری است که وی سرسپردۀ هر دفتراطلاعاتی دول متجاوز و طماع خارجی بوده و با رقصیدن به دهل و سرنای دشمنان وطن این جسارت را پیدا کرده و می تواند هر کس را تهدید و سر به نیست نماید و در موقعیت فردی زورمند فراقانونی، از مصئونیت کامل برخوردار باشد.
از این قصه کوتاه که مشت نمونۀ خروار بیان گوشه ای از واقعیت دردناک و چشم دید خودم است، سؤالی مطرح می شود که همۀ این ها زیر نام دین، جهاد، دموکراسی، وکالت، وزارت، ولایت و... جنایت های بی پیشینیه قرن را مرتکب نمی شوند؟ آیا این ها عامل شیوع وترویج اعتیاد جوانان و بی روزگاران کشور به مواد وخدر که تهدید بزرگی به سلامت زندگی انسان های جامعۀ ما است، نمی باشند؟ آیا این هاتروریست وقاتل نیستند؟ آیا این ها عامل فقر، بیکاری، گرسنگی و دربدری هموطنان و غارت و ویرانی کشور نیستند؟ آیا این خارجی ها که سنگ حقوق بشر، مبارزه با فساد اداری و قاچاق و اعتیاد مواد مخدر را به سینه می زنند، نمی دانند که این دست پرورده های شان در جملۀ عاملان اساسی این همه مصائب نیستند؟
پاسخ به هر سه سؤال بالا مثبت است و خارجیان اشغالگر نه تنها می دانند، بلکه بیشتر از آن در  هر سه مورد فوق و در ستمگری، جرم، جنایت و ترویج اعتیاد انسان ها به مواد مخدر؛ با مزدوران شان شریک و ذینفع استند.
هموطن گرامی !
همۀ ما میدانیم که عامل این همه فجایع، ستمگری و جنایات هولناک در حق کشور و مردم افغانستان این حکومت دست نشانده و پشتیبانان خارجی اشغالگر آن ــ باداران حاجی قدیر ــ و همراهان شان اند و تا آن هنگامی که با قهر مردم این حکومت و دستان تطاول خارجی از دامن مادر وطن کوتاه نشده باشد، فاجعه بشری به اشکال بی مانند و مختلف آن روزانه بر سرنوشت مردم ما حاکم خواهد بود و مردم ما روز خوشی را نخواهند دید.
مرگ بر مافیای داخلی و شرکای خارجی آنان!
کوتاه باد دست تجاوز اشغالگران و حکومت وحشت ملی ساختۀ آنان!