فــایــق رسـتــاقــی
09 فبروری 2017


تا سه هفتۀ دیگر دولی «گلبدین راکتیار» به کابل می ‌رسد


این روز ها آوازۀ آمد آمد گلبدین به کابل همه جا شنیده می شود. طبق گزارشات رسانه های خبری، پس از امضاء توافقنامۀ صلح میان حزب اسلامی گلبدین و دولت مزدور کابل به نمایندگی از جناح تمامیت خواه غنی، شورای امنیت سازمان ملل متحد چهار روز پیش نام گلبدین حکمتیار را از فهرست تحریم‌ های "سازمان ملل متحد" زدود.

این رفع تحریم خائنانۀ سازمان ملل، زمینۀ بیرون شدن این قاتل هزاران انسان وطن و کابل سوز را از آستین توطئۀ باداران پاکستانی اش مهیا ساخت. قرار ادعای افراد مرتبط با گلبدین، این جنایت کار و خائن ملی تا سه هفتۀ دیگر به کابل می آید تا با همتا های هم تبارش در ادارۀ پوشالیان مزدور کابل بپیوند و مرگ و ویرانی بیشتر را در کشور سبب شود.

در حالی که برف باری های سنگین در اوج سرمای زمستان در چندین ولایت کشور در روز های اخیر، از هموطنان مظلوم، بی امکان و بی نوای ما قربانی گرفته و تعداد زیادی را بی جا و بی خانمان ساخت، مزدوران ارگ نشین کابل ماهانه یک صد هزار دالر امریکائی را بابت اعزاز و خوش آمد گوئی از گلبدین و آدم کُشان حرفه ئی او، به این مزدوران دالر و کلدار تخصیص می دهند.

گلبدین در تمام طول دوران زندگی اش، از بچه گی تا حال نشان داده است که انسان خودفروش و به هر قیمتی شیفتۀ قدرت بوده است. حزب شرارت پیشۀ اخوانی گلبدین مانند تمام تنظیم های متشدد و میانه رو اسلامی، همیشه با فنا و فدای منافع مردم و کشور، در خدمت اهداف توسعه طلبانه، رقابتی امپریالیسم و ارتجاع منطقه بوده است. زد و بند اخوان المسلمین مصر(پدر معنوی اخوانی های افغان) با استعمار انگلیس و ارتجاع منطقه تا امروز آشکار است.

اخوانی های شریر وطنی ما به ویژه شخص گلبدین از همان اواخر سال های دهۀ دموکراسی تاجدار در نقش اجیران قمه کش و تیزاب پاش دولت مستبد و مرتجع شاهی در تخاصم با سیل پیشروندۀ بخش سیکولار و مترقی جنبش روشنفکری مخصوصاً "جریان دموکراتیک نوین" عمل کردند. دخالت و حمایت دولت مخصوصاً حکومت موسی شفیق اخوانی آخرین صدراعظم رژیم فرتوت شاهی در این تخاصم و در برائت گلبدبن به عنوان قاتل سیدال سخندان، آشکار بود.

سران اخوانی کشور ما از همان اول کودتای 26 سرطان 1352ش، که سردمدار دیوانه و خود شیفتۀ آن محمد داؤود با سردادن داعیۀ پشتونستان خواهی، در جال پهن شدۀ استعماری روس ها گیر مانده بود، در دام توسعه طلبی خطرناک زمان داران و حکام آزمند پاکستانی گرفتار شدند.

در سال های اقامت اخوانی ها در پاکستان، آی اس آی ضمن سرمایه گذاری روی گلبدین، ربانی، مسعود، انجنیر ایوب، انجنیر سلام و...، روی متشدد ترین، خودفروش ترین، بی رحم ترین و وفادار ترین آنها حساب اساسی را باز کرد. این فرد گلبدین بود.

پس از کودتای 7 ثور و متعاقب آن تجاوز اشغالگران شوروی به افغانستان، تنظیم های اخوانی تند رو و معتدل اسلامی با پایگاه ارتجاعی داخلی توسط امپریالیست های غربی، ارتجاع عـرب و عجم و همآهنگی آی اس آی پاکستان ایجاد، تمویل و مسلح شدند. همین ها بودند که با خودفروشی و وطن فروشی تمام از روز اول در نقش ساطور استعمار، در خدمت اهداف پلید امپریالیست های غربی، دولت های مرتجع منطقه و همسایه قرار گرفتند. همین ناموس فروشان اخوانی بودند، که با بیعت به باداران شان، در اثنای اشغال کشور و مشتعل شدن جنگ مقاومت ملی مردم ما بر ضد اشغالگران وطن، با ترور جوانان فرزانه، رشید و دلیر مقاومت گر ضد تجاوز شوروی و ایجاد فضای ترور و اختناق در سنگر های نبرد و از پشت خنجر زدن، نیرو های دارای اصالت ملی را به حاشیه و نابودی رانده و جنبش خود به خودی مردم افغانستان برای آزادی ملی را از مضمون ازادیخواهانۀ آن تهی و آن را با اهداف استعماری و آزمندانۀ امپریالیست های رقیب روس و ارتجاع منطقه گره زدند.

پس از شکست متجاوزان روسی و مزدوران "خلقی ــ پرچمی" اش، وحوش خونریز، ویرانگر، درنده و آدم خوار تنظیمی طی یک پروسۀ تبانی استعماری، به ارگ کابل سرازیر شدند. در دوران حاکمیت خونین اسلامیست ها، همه شاهد بربادگری، توحش، کشتار، بی ناموسی و ویرانگری این دهاره های اسلامی بودند. در اثر وحشت بی مانند این مجاهدان قدرت، تنها در کابل، 80% پایتخت ویران و حدود 75000 کابلی کشته و بی عصمت شدند. گلبدین و حزب خونریز و قاتل اسلامی اش، در آستانۀ ورود طالبان قهار به کابل، دُم را در پشت مانده و با اخذ چند کانتینر پول های بی کله از خوجه ئین ربانی؛ به مسعود، ربانی و سیاف پیوست و از آنجا راه فرار به ایران را در پیش گرفته و مجدداً به اربابان پاکستانی اش پناه برد و از آن زمان تا حال برای روز مبادا نگهداری شد.

تنظیم های اسلامی ساخت غرب و ارتجاع منطقه، از اینکه در فردای تجزیۀ امپراتوری سوسیال امپریالیم شوروی به اثر یکدست نساختن سلطۀ ارتجاعی، و فراهم نساختن زمینۀ یورش باداران غربی، مخصوصاً امریکائی ــ انگلیسی شان به آسیای میانه، نزد ارباب مقهور بودند. در هنگام تجاوز نظامی امریکا و ناتو به افغانستان، در مقابل سرخوردگی ارباب احساس مسؤولیت نموده و در نقش پیاده نظام ضمن انتقام کشی از طالبان متواری، در حمایت هوائی بم افگی های ب 52 امریکائی، در اشغال کشور شان با متجاوزان همراه شده و طی 15 سال اخیر در نقش همکار بومی استعمارگران، با بربادی، غارت و توحش تمام، با وطن فروش و اِعمال ستم امپریالیستی ــ ارتجاعی بر مردم خود، شریک جرم و جنایت تجاوزگران بوده اند.

گلبدین و شرکای حزبی جنایتش، طی همین 15 سال اشغال وطن توسط امریکا و ناتوی جنایت پیشه، برای آنکه خود را مطرح کرده باشد به دستور اربابان پاکستانی اش، از مخفی گاه باجور، در ضدیت با اشغال کشور بیاناتی داده و اشرار حزب اسلامی اش گهگاهی دست به خراب کاری زدند که در اکثر موارد قربانیان آن اعمال کور جنایتکارانۀ آنان، مردمان بی گناه ملکی بوده اند.

در گذشتۀ نزدیک گلبدین و آدمکشانش، در عین جنگ و صلح با پوشالیان کابل، برای گرفتن امتیازات بیشتر از نظام مزدور کابل؛ ترازو بر زمین زده و حضور اشغالگران را بهانه می آورد. اما دیده شد جنون قدرت، پای آدم هائی مثل گلبدین را تا خیانت مکررِ آشکار می کشاند. سرانجام او و حزب منفور و متواری اش، در یک طرح صلح تحمیلی استعماری امریکائی ــ پاکستانی با مزدوران کابل، در مقابل اوامر بادارانش سر خم کرده و دم جنباند و تسلیم شد. او از شعار ریائی ضد اشغال وطنش گذشت و با قبول قانون اساسی تحمیلی مستعمراتی رژیم پوشالی، تسلیم اشغالگران شده و حضور اشغالگرانۀ آنان را در کشور خود به رسمیت شناخت. این گونه که سرنوشت گلبدین رقم خورد، سرنوشت هر مزدور و خودفروختۀ دیگری نیز رقم می خورد.

پیوستن گلبدین به رژیم مستعمراتی مربوط به اشغالگران امریکائی و شرکاء و قبول اشغالگران کشورش، شاید اولین گام پیوستن مزدوران طالبی باشد که در عین شرکت در مذاکرات صلح ارتجاعی با مزدوران ارگ نشن امریکا، خون نیز می ریزند. ---گرچه مسأله صلح استعماری ــ ارتجاعی دولت مزدور با اجیران شریر مسلح اسلامی مثل گلبدین، طالبان و یا شاید داعش در دو جانب، ابعاد و زوایای زیادی دارد که باید به بحث گذاشته شده و روشن گردد، ولی عجالتاً سه سؤال در مورد پیوند مستقیم این موضوع با سرنوشت و " آبروی" " دموکراسی" ادعائی، ذهن مرا مشغول نموده است که در زیر آن را مطرح می سازم:

1. آن فرومایگان انقیاد طلب و مطرودی که پس از تجاوز امریکا ــ ناتو به افغانستان، با مشق دلربائی در آغوش اشغالگران کشور ما، مسألۀ روز کشور مستعمرۀ ما را "مسألۀ دموکراسی" خوانده و با خودفریبی و عوافریبی تمام بی شرمانه تبلیغ می کردند که امپریالیسم برای آوردن " دموکراسی، ترقی، تمدن، تکنیک" در افغانستان؛ فئودالیسم و نمایندۀ سیاسی آن اخوان را زده و شاخ و پنجۀ این هیولا را می شکند. اینان گاهی هم از "آبروی دموکراسی" دم می زدند.

حال که با آمدن گلبدین به آغوش اشغالگران در کنار این آقایان و خانم ها در یک حجله و باز شدن آغوش محبت اشغالگران به روی گلبدین و امثالهم؛ "آبروی دموکراسی" ریخته است؛ این پست فطرتان خودفروخته در کدام سوراخ ها خزیده اند که بیایند و با مردم و نیرو های ملی و انقلابی کشور مقابل شده و جواب دهند؟؟؟

2. آن قهرمانان "جنگ ضد بنیاد گرائی" که از اشغال کشور شان و اشغالگر استقبال کرده و به بهانۀ مبارزه با بنیاد گرا ها در آغوش اشغالگران عشوه فروخته، با مباهات بر بردگی خویش مدال اشغالگران را به گردن آویخته، زیر بیرق اشغالگران و قاتلان مردم افغانستان با منفور ترین چهره های تاریخ عکس های یادگاری گرفته، در سفارت های اشغالگران به درویزه گی پرداخته، میلیون ها دالر گرفته و در آغوش اشغالگران کار های "دموکراتیک قانونی " پر زرق و برق می کنند، بر سر نام و عکس های شهدای جانباز ملی و انقلابی کشور ما تجارت می کنند، و گاهی هم، در خلوت با اشغالگران " آن کار دیگر می کنند"؛ چه پاسخی از بابت "بنیادگرا پروری" ارباب جهاخوار شان، در پیشگاه مردم افغانستان دارند؟؟؟

3. آن "جامعۀ مدنی" مشاطه گر ساخته و پرداختۀ اشغالگران امریکا و ناتو، که طی همین 15 سال اشغال وطن، در آغوش اشغالگران و به خرج آنان در کنار سیاف ها و ملا نیازی ها طوطی صفتانه مشق "مبارزۀ مدنی" کرده و به زور بادار می پریدند و تا حال این پریدن ها و دویدن ها چیزی را در متن ارتجاع پروری ارباب استعمارگر و ارتجاع زدگی جامعۀ ما عوض نکرده است؛ با آمدن گلبدین و مذاکره با طالب، تکلیف و پاسخ شان چیست؟؟؟

معلوم می شود که یا هر سه طیف مشاطه گر فوق الذکر، تا حال به این امر واقف نشده اند که ارباب اشغالگر شان آز آنان استفادۀ ابزاری کرده و آن ها را فریفته و تحمیق کرده است؛ یا اگر چنین نیندیشند، سرسپردۀ استعمار، خودفروش و انقیاد طلب واقعی اند!!!

با طرح این سه سؤال فوق، امیدوارم کسان دیگری که جزئیات پاسخ به این سه سؤال و پی آمد ها و زوایای ناروشن تسلیمی گلبدین به اشغالگران را بهتر از من می دانند و جواب منطقی دارند، برای روشنگری عمومی در مورد ابعاد این مسأله، به این مهم بپردازند.