ُفـائـق رسـتـاقـی
۰۲ فبروری ۲۰۱۸



حملات اخیر طالبان نشانۀ تشدید تقابل خونین امپریالیستی در افغانستان

به دنبال شکست و روفت و روب داعش از سوریه و عراق در خزان ۲۰۱۷، در واقع این سیاست های تهاجمی و برنامه های  تجاوزکارانۀ امریکا و ناتو و متحدان عربی آن بود که در مقابل روسیه و هم پیمانان آن مثل سوریه، ایران، حزب الله و حامی سیاسی و اقتصادی آن دولت توسعه طلب چین، در کارزار خونینی میان دو طرف جنگ امپریالیستی ــ ارتجاعی سوریه، به شکست انجامید. متعاقب این شکست در سوریه، دولت مهاجم امپریالیستی امریکا بار دگر در عین تداوم و تشدید سیاست اشغالگرانه اش در قبال کشور ما، مجدداً روی حوزۀ آسیای مرکزی ــ جنوبی و کانون داغ افغانستان  و شرق دور متمرکز شد.

سردمدار جنون زدۀ قصر سفید دونالد ترامپ به دنبال  اعلام تشدید و تداوم ستراتیژی اشغالگرانۀ در قبال افغانستان، در اول جنوری ۲۰۱۸مواضع دولت امریکا را نسبت به سیاست حای حکام و نظامیان حاکم بر کشور پاکستان و حمایت آنان از طالبان، نیز اعلام داشت. واکنش دولت امریکا در قبال عملکرد دو رویانه و فرصت طلبانۀ حکام پاکستانی، شامل قطع کمک های پولی بوده و محدود به حملاتی در عرصه های سیاسی، دپلوماتیک و روانی شده و از آن بالاتر نرفته است.

در مقابل، زمامداران آزمند پاکستانی در برابر این ستراتیژی ترامپ، در عین انکار حمایت از گروه های اجیر و فاشیستی طالبان و شبکۀ حقانی، دست به تحرکات متقابل زد. دولت پاکستان با ادعای تجدید نظر در همکاری با امریکا، ضمن تمدید نکردن مدت اقامت 1.3 میلیون مهاجر افغان در آن جا، با راه انداختن تظاهرات فرمایشی توسط افراطیون اسلامی و آتش زدن بیرق امریکا، مدعی به حالت تعلیق درآوردن همکاری های نظامی ــ اطلاعاتی با امریکا شد. دولت پاکستان دو مشکل تاریخی با همسایگان غربی و شرقی اش افغانستان و هند بر سر مسائل حل ناشدۀ خط دیورند و کشمیر دارد و اتخاذ هر نوع سیاستی توسط حکام پاکستانی در قبال این دو کشور همجوار پیوسته متأثر از این دو معضله بوده است. با تماس های نزدیک دولت هند به عنوان یکی از فاکتور های فعال منطقه با امریکا و اسرائیل در عرصه های اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی؛ دولت پاکستان در روشنائی دایمی وابستگی، در عین نزدیکی های اقتصادی با چین، خود را در موقعیتی یافت که با کسب وخامت مناسبات با امریکا، خود را در دائرۀ روابط ایجاد شدۀ ناشی از تحرکات سیاسی ــ دپلوماتیک، اقتصادی، اطلاعاتی ــ نظامی به محوریت روسیه قرار دهد و از پیوستن احتمالی به آن کمپ اطمینان حاصل کند.

از جانبی هم دولت امپریالیستی روسیه، ضمن نوشیدن بادۀ پیروزی بر رقیب در جنگ رقابتی سوریه، با آگاهی از انتقال کانون تمرکز مجدد امریکا به افغانستان از سوریه، با همپیمانان نظامی، سیاسی و اقتصادی اش به تقابل ستراتیژی امریکا شتافته و بر آن شدند که با مصروف و زمینگیر ساختن امریکا در افغانستان، از گسترش تحرکات و تنش افزائی آن در ورای آمو جلو گیری کنند. از منظر مسکو، پیکن، تهران و اسلام آباد؛ گزینۀ آنان در مقابل گزینۀ داعش امریکا و غرب در افغانستان، جز تقویت و بزرگ سازی نظامی، سیاسی  و اقتصادی طالبان جنگندۀ حاضر در صحنه ــ به عنوان برگ برنده و وسیلۀ مطیع جنگ نیابتی در دستان پاکستان ــ گزینۀ دیگری نمی تواند باشد. این محور ها به تازگی همگام با تمرکز مجدد امریکا به افغانستان، به تقویت گزینۀ مورد نظر خود پرداخته و کشور ما را تمرکزگاه تقابل خونین شان انتخاب نموده اند.

از همین رو است که افغانستان در عین در اشغال قوت های اشغالگر امریکا و ناتو بودن، از مدتی به میدان جنگ قدرت، زورآزمائی و تقابل خونین و خطرناک دو محور امپریالیستی شرارت ــ واشنگتن و مسکو ــ مبدل شده و همه توجه و امکانات شرارت و ویرانگری هر دو کمپ امپریالیستی به روی کشتار مردم ما  و ویرانی کشور ما متمرکز شده  و با قرار گرفتن در دستان مزدوران شان در کشور ما به کار رفته و می رود.

بنیاد گروه خودفروختۀ طالبان برای خیانت به کشور، بربادی ارزش های مادی و معنوی ملی، کشتار مردم خود توسط امپریالیست های حریص و متجاوز امریکا و انگلیس و دول مرتجع پاکستان و عرب در قالب یک پروژۀ نواستعماری در اواسط دهۀ نود میلادی برای تحقق اهداف سلطه جویانه و جهانخوارانۀ آفریدگاران غربی، عربی و پاکستانی اش گذاشته شد. این گروه اجیر وحشی با عملکرد فاشیستی اش و دشمنی آشکارش با مردم کشور، با تاریخ، فرهنگ و استقلال آن؛ از همان بدو امر ایجادش در سال 1994م تا همین امروز مصروف خیانت به کشور، بربادی داشته های مادی و معنوی آن و قتل عام هموطنان خود از هر قوم و ملیتی بوده  و در راستای منافع و اهداف پلید بیگانگان مغرض و متجاوز به زیان کشور و مردمش؛ خائنانه عمل  کرده است. از مدتی است که این گروه اجیر در نقش ابزار بی ارادۀ این جنگ نیابتی، در محراق توجه و محاسبۀ دول مغرض، مداخله گر و متجاوز روس، چین، پاکستان و ایران قرار گرفته است. تشدید حملات مرگبار این گروه وحشی خبر از دریافت حمایت سیاسی ــ دپلوماتیک و کمک های مالی، تسلیحاتی و مشاورتی این دول برای تدارک و حملات سازماندهی شدۀ مؤثر می دهد.

هر جنگی علاوه بر اهداف نظامی؛ اهداف اقتصادی، سیاسی، تبلیغاتی و روانی نیز دارد. انجام حملات انتحاری در اماکن عمومی کابل و مراکز برخی ولایات کشور توسط طالبان مزدور و در نقاط حساس دولت مفلوج و زمینگیر کابل، کشتار بی دریغ و بی پروای دها  و صد ها تن افراد بی گناه ملکی کشور در هر عمل انتحاری، تمام اهداف فوق الذکر جنگ را در خود مضمر دارد. به گونۀ مشخص مورد حمله قرار دادن مردم توسط طالبان و گروه وحشی مشابۀ داعش در کابل و سائر شهر ها، ایجاد فضای رعب و هراس در بین مردم به ویژه اهالی شهر ها، پائین آوردن روحیه و انگیزۀ اندک جنگی نظامیان اجیر دولت پوشالی در بعد روانی، آشفته ساختن بیشتر دولت مزدور و متشتت کابل، گسترش ساحۀ عمل خودی و فعال نشان دادن خود نزد تمویل کنندگان این گروه مزدور آلۀ دست بیگانگان مغرض و دشمنان بیرونی خلق افغانستان، است. این گروه اجیر به قیمت راه اندازی موج خون و خشونت که در آن بیشتر بی گناهان ملکی غرق می شوند، بدون توجه به مظلومیت و بی گناهی مردم هردم شهید خود، می خواهد تا در محاسبات اربابان دیروزی و امروزی خود گنجانیده شود.

انجام عملیات انتحاری طالبان شریر در جاده ها و چهارراه های مزدحم پایتخت و دیگر شهر ها و گسترش ساحۀ عمل این گروه، در قدم اول بهره گرفته از نفرت و انزجار عمومی مردم افغانستان در برابر اشغالگران امریکائی ــ ناتوئی و دولت مزدور و ستمگر ساخته و پرداختۀ اشغالگران و در قدم دوم ناشی از پوشالی بودن، آشفتگی، پوسیدگی و نزاع دورنی آن و نفوذ دستگاه های اطلاعاتی چندگانه در نهاد های نظامی ــ امنیتی آن است. پوشالی بودن دولت مزدور غنی ــ عبدالله در افغانستان اشغالی، زادۀ ضد ملی و ضد مردمی بودن آن و دور بودن این دستگاه ستمگر مستعمراتی از مردم غیور و آزادۀ افغانستان است. ارگان های نظامی و امنیتی این دولت خیانت ملی قبل از آن که با طالبان و داعشیان بجنگند، به خرج و دستور اشغالگران سلاح برداشته و در مقابل مردم خود جبهه گرفته، با مردم می جنگند و بر مردم خود ستم می کنند.

در میان انبوه خطوط متقاطع منظرۀ پیچیده و چندجانبۀ تقابل و رقابت امپریالیستی ــ ارتجاعی در افغانستان، نقاط درشت تئوری "بحران آفرینی" امپریالیسم اشغالگر امریکا نیز خود را نشان می دهد. سیاست بحران آفرینی دولت متجاوز امریکا در افغانستان بر پایۀ ستراتیژی منطقه ئی آن برای آسیای میانه مفهوم خود را می یابد؛ ستراتیژی ای که به رغم مخارج گزاف انسانی ــ مالی اش در مدت اشغال نظامی شانزده سالۀ کشور ما، به دلائلی که در سطح افغانستان و منطقه ریشه دارند، تا هنوز دستآوردی نداشته است. دولت امریکا پس از شکست پروژۀ نواستعماری داعش در سوریه و عراق، با اعلام سیاست تازۀ اولویت رقابت با رقبای امپریالیستی اش روسیه و چین به جای "مبارزه با تروریسم"، مجدداً روی ستراتیژی آسیای میانه اش که سیاست امریکا در قبال کشور ما تابعی از آن است، متمرکز شده است.

بازتاب عملی این جنگ سرد سیاسی ــ دپلوماتیک و تبلیغاتی و تقابل و تنش افزائی سیاسی ــ دپلوماتیک میان رأس این دو بلاک رقیب امپریالیستی و متحدان منطقه ئی شان بر سر کشور ما و منطقۀ آسیای میانه همراه با تشدید تحرکات نظامی، اطلاعاتی و امنیتی هر دو جانب، در میدان مسابقۀ قدرت افغانستان، خود را در تشدید حملات سازماندهی شدۀ ماه ها و هفته های اخیر گروه اجیر و آدمکش طالبان مخصوصاً در کابل نشان داد. با تشدید چنین حملات مرګبار، کابل اسیر پایتخت کشور اشغالی ما در دو هفتۀ اخیر شاهد سه حملۀ خونین و مرگباری بود که ۱۴۴ کشته و حدود ۳۰۰ زخمی توآم با ویرانی های گسترده بر جا گذاشت. بیشترین تعداد قربانیان این حملات سه گانۀ روز های اخیر مثل دفعات قبلی، غیرنظامیان افغان بودند.

هر دو جناح این جنګ ویرانګر و ارتجاعی نیابتی؛ دولت های حریص، توسعه جو، قلدر، فرصت طلب و ستمگر امپریالیستی ــ ارتجاعی ای اند که بابت منافع پلید  و حرص و آز سیری ناپذیر شان با استخدام مزدوران بومی خودفروخته و تهی از وجدان انسانی و شرافت ملی، کشور ما را میدان جنگ ساخته و مردم ما را مواد سوخت آن. این جنگ کثیف و نقش آفرینان خارجی و داخلی انسان کش و ویرانگر آن، از هیچ جانبی، از منظر منافع ملی، استقلال و حق حیات و آزاد زیستن مردم افغانستان، برحق و قابل تائید نیست. تا اشغال امپریالیستی کشور ما و تضاد و تقابل دول مرتجع و ستمگر امپریالیستی ــ ارتجاعی در افغانستان جاری است، مردم ما باز هم در میان زبانه های آتش این جنگ تجاوزکارانه خواهند سوخت و احتمالاً شعله های آن به مناطقی در ورای مرز های کشور ما سرایت کرده و از مردمان بلاد های دیگری نیز قربانی خواهد گرفت. راه حل هر چند دشوار، ولی از نگاه منطقی و عملی ممکن این معضلۀ استعماری در کشور، ایستادگی و بسیج سرتاسری آگاهانه و متحدانۀ مردم و تمامی ظرفیت های ملی ــ مردمی است و بس!