گزارشگر خروش رعد
۰۴ جون ۲۰۱۷



حاشیه ای بر تظاهرات خونین جمعۀ کابل و تبعات آن

صبح چهارشنبه دهم جوزا وقوع یک انفجار مهیبی در تانکر آب مملو از مواد انفجاری در چهارراهی زنبق، شهر کابل را لرزانده و حدود یک صد کشته و ۵۰۰ زخمی و ویرانی گسترده به جا گذاشت. شناعت این عمل جنایتکارانه به حدی بود که گروه تروریستی عامل، مسؤولیت آن را به عهده نگرفت و دولت مزدور مستأصل اشغالگران، همتای تروریستی خود گروه اجیر حقانی را مسؤول آن جنایت انگاشت.  

این جنایت هول انگیز، خشم فروخوردۀ شهریان کابل را برانگیخته و آن را به نقطۀ فوران و انفجاری رساند. روز جمعه مؤرخ دوزدهم جوزا مردم معترض و خشمگین از نقاط مختلف شهر به سمت چهاراهی زنبق رهپیمائی نموده و با خود شعار های ذیل را همرائی نمودند.

    ــ عبدالله عبدالله  استعفاء  استعفاء

    ــ غنی  غنی    استعفاء  استعفاء

    ــ اتمر اتمر   استعفاء  استعفاء

   ــ انس حقانی  اعدام  اعدام

   ــ مرگ بر طالبان، مرگ بر طالبان!

   ــ همان کس که در ارگ است، خودش مسؤول مرگ است!

   ــ مرگ بر امریکا!

   ــ خسته از مرگ به سوی ارگ!

 

ترکیب تظاهرات:

تظاهرات روز جمعه که بر زمینۀ فوران خشم عمومی ناشی از ارتکاب جنین جنایتی به راه افتاد، عمدتاً شهروندان ناحیه های مرکز، شمال و غرب شهر کابل در آن اشتراک ورزیده و از نواحی جنوب و شرق کابل کمتر کسی در آن دیده می شد. از منظر قومی نیز آن طور که مشاهده شد، به طور عمده شهروندان تاجیک و هزاره در آن اشتراک ورزیده و شهریان پشتون در صف تظاهرات مشاهده نمی شدند.

حضور "مدنی" ها، اخوان جمعیتی و "روشنائی" در گوشۀ تظاهرات:

آشکار بود که از ابتداء گروه های معینی با انگیزه های سیاسی و گروهی، قصد سمت دادن این حرکت اعتراضی را به سوی اهداف خاصی داشته و در صدد بودند تا سوار بر این موج اعتراضی سودجویانه به اهداف شوم سیاسی و تفرقه افکنانۀ گروهی و قومی خود برسند.

در ساعات اولیۀ روز جمعه، علی رغم ایجاد موانع و راه بندان توسط دولت برای اهالی شمال کابل، مردم معترض جوقه جوقه به سوی مرکز شهر می آمدند. قبل از آغاز تظاهرات، افراد معلوم الحال لمیده در زیر چتر "جامعۀ مدنی" به خرج اشغالگران، برای مهار آن حرکت اعتراضی و نجات اشغالگران از آماج واقع شدن خشم آن و سمت و سوی رفورمیستی دادن به شعار های آن اعتراض همگانی با تدارک و همرسانی در شبکه های اجتماعی، آمادگی گرفته بودند و از ابتداء تظاهرات را همراهی کردند. پسان تر ها افراد شورای نظاری مثل ضیاء مسعود عکس های مسعود جنایتکار را بلند کرده و لطیف پدرام خائن که مگس هر دوغی است، نیز ظاهر شدند و افراد جنبش روشنائی نیز با حضور شان در این راهپیمائی اعتراضی در صدد بودند تا در این تنور گرم نان مراد شان را بپزند.

خصلت خودبه خودی بدنۀ تظاهرات، همراه با شرکت جنایتکاران شورای نظاری، فرصت طلبان "روشنائی" همراه با سرکوب پولیسی، سبب شد که در گرماگرم تظاهرات، از جمع و جوش آن و اشتراک گستردۀ مردم معترض در اواسط روز کاسته شود و مردم منزجر بیشتر علی رغم اشتیاق تمام، به آن نپیوندند. با عدم اشتراک وسیع مردم، صحنۀ تظاهرات به میدان زورآزمائی دو جناح مرتجع تمامیت خواه غنی ــ گلبدین و جناح زیاده خواه جمعیت ــ شورای نظار در دولت مزدور غنی ــ عبدالله، مبدل شد. با آمدن گرگ های خونخوار اخوان جمعیتی در میدان رقابت، "مدنی"ها نیز پا پس کشیدند و "روشنائی آوران" نیز در تاریکی ناپدید شدند.

سرکوب تظاهرات توسط پولیس:

برخورد دولت ستمگر مزدور استعمار که مردم خواهان استعفاء رئیس و رئیس پوشالی آن بودند، با تظاهر کنندگان به زبان گلوله بود. پولیس ستمگر دولت مستعمراتی برای متفرق ساختن و سرکوب تظاهرکنندگان؛ از گلوله، ماشین آبپاش و گاز اشک آور کار گرفته و قصداً تظاهرات را به خشونت کشانید. این تظاهرات در ابتداء خیلی با نظم و منظم به راه افتاده بود، ولی متعرضان در مقابل گلولۀ پولیس، بالای پاسبانان مسلح رژیم، سنگ پرتاب می نمودند.

پس لرزه های حملۀ انتحاری چهارشنبه:

در جریان تظاهرات روز جمعه که به خون کشیده شد، یکی هم جوانی بود به اسم محمد سالم ایزدیار محصل در دهلی پسر محمد علم ایزدیار گلبدینی ــ جمعیتی، معاون اول سنای پوشالی دولت مستعمراتی کابل، که کشته شد . شنبه در جریان نماز جنازۀ جسد محمد سالم ایزدیار در قبرستانی در زیر تپۀ بادام باغ کابل به اشتراک سران شورای نظار مثل عبدالله عبدالله، صلاح الدین ربانی، احمد ضیاء مسعود، امرالله صالح، مسعود خلیلی، عبدالهادی مسلمیار گلبدینی و شماری از پوشالیان پارلمان نشین؛ سه انفجار پیهم دیگر صورت گرفت. نماز گزاران چنان پراکنده شده و راه فرار را در پیش گرفتند که مرده در میدان مانده و صدای خر به خاوند نرسید.

در انفجار های شنبه طبق گزارش تلویزیون طلوع و دیگر منابع، ۲۰ تن کشته و حدود صد تن دیگر به شمول "مسعود خليلی" سفير دولت مزدور در اسپانيا زخمی شده اند. هیچ یکی از سران جنایتکار اخوانی و شورای نظاری حاضر در انفجار شنبه کشته نشدند. در این میان یک شورای نظاری غیرمهم قوماندان امنیۀ ولایت پنجشیر کشته شد. در حالی که پس از فروکش تظاهرات جمعه، تخالف و تحصن جمعیتی ها به طور متفرق ادامه دارد، این ضرب شصتی بود که جناح تمامیت خواه غنی در دولت مزدور، به آنان نشان داد.

درس آموزی از تظاهرات جمعۀ خونین:

۱) در نظام های استبدادی، سرکوبگر و پولیسی مثل ادارۀ مستعمراتی کابل که به زور نیزۀ اشغالگران به دوش زخمی مردم سرکوب شدۀ کشور سوار است، اعتراضات توده ها از کانال های قانونی و دموکراتیک مجال تبارز نیافته و در سینه ها گره می شود. این بغض گره خورده و سرکوب شده با تراکم روی هم به نقطۀ انفجاری رسیده و هنگام فوران، مسأله ای و حادثه ای انگیزۀ انفجار آن می شود. این فوران خشم خود به خودی توده ها ناگهانی می آغازد و سریع ختم می شود. به هر حال نفس چنین اعتراضی برحق است. در دو سال اخیر، ما شاهد سه تا از این حرکت های اعتراضی ناگهانی در پایتخت کشور خود بودیم که خوش درخشیدند، اما مستعجل: حرکت اعتراضی در مراسم تدفین فرخنده، تظاهرات وسیع سال قبل در تقبیح کشتن سه دختر نوجوان هزاره و تظاهرات روز جمعۀ گذشته.

هر چند شعار های تظاهرات روز جمعه نامشخص، ناهمگون  و برخی بی معنی بودند؛ اما نفس شعار های مرگ بر امریکا، مرگ بر طالبان، ارگ مسؤول مرگ است، در پهلوی خواست استعفاء غنی ــ عبدالله و اتمر؛ بیانگر توجه مردم به نقش دشمنان قسم خوردۀ خارجی و مزدوران داخلی در مصائب وارده بر مردم و بیانگر نفرت عمومی از دولت مزدور و ظالم غنی ــ عبدالله است.

۲) نواقص مشخص تظاهرات جمعۀ کابل این بود که از یک رهبری واحد با خواست های مشخص و روشن ضد استعماری و ضد ارتجاعی برخوردار نبود.

۳) پوتانسیال حرکت توده ئی  و ثمرۀ جنبش های رهبری نشده توسط نیرو های مردمی با مطالبات و شعار های روشن، همواره در معرض دستبرد نیرو های ارتجاعی و یا دمساز با استعمار قرار داشته است. چنانچه در تظاهرات روز جمعه دیدیم، از یک جانب نیرو های مرتجع اخوان جمعیتی با پوشش قومی در صدد بوده است تا اعتراض عمومی را به طرف اهداف ارتجاعی جناحی اش در مبارزۀ قدرت سیلان داده و از آب گل آلود ماهی بگیرد، از جانب دیگر مدنی های دمساز با منافع و خواست های استعماری اشغالگران، تلاش داشتند تا به توده های معترض تفهیم کنند که کاسه و کوزه بر فرق دلقک های هرزه و بی اختیار استعمار امپریالیستی چون غنی و عبدالله کوبیده شود و امپریالیسم اشغالگر و استعمار گر که عامل اساسی این همه مصیبت و مرگ و ویرانی است، از توجه عموم به دور بماند.

۴) علی رغم تلاش تسلیم طلبانۀ مدنی ها، مردم باید بدانند که در یک کشور مستعمره، امپریالیسم اشغالگر حاکم آن سرزمین و اختیار دار حال و سرنوشت مردم آن کشور است، نه دلقکان و مزدوران چندی مثل غنی و عبدالله. غنی و عبدلله اگر استعفاء هم بدهند، در وضعیت مستعمراتی کشور و نظام حاکم و در زندگی مصیبت بار مردم در زیر یوغ استعمار تغییری رونما نمی شود.

۵) دولتی که به زور سرنیزه و بم و راکت امپریالیسم متجاوز امریکا و ناتو بر گرده و سرنوشت خلق سوار و حاکم شده است، علی رغم اداء و اطوار دموکراتیک سران مستبد و سرکوبگرش و اذعان دروغینش به اصل " اعتراض مدنی حق شهروندان کشور است" در وثیقۀ خیانت ملی اش(قانون اساسی مستعمراتی)؛ باید با مردمش و اعتراض برحق، مسالمت آمیز و مدنی مردم با سر نیزه و خشونت سبعانه برخورد کند. از چنین دولت و نظامی ظالم ضد ملی و ضد مردمی، نباید انتظاری غیر از این داشت.

۶)در هر نظام طبقاتی، پولیس و سائر نیرو های مسلح و امنیتی ابزار سیادت طبقاتی و در خدمت اهداف طبقاتی است. در نظام های مستبد و ارتجاعی، این دروغ است که پولیس خدمتگذار و حافظ منافع عمومی است. به طور خاص در کشور اشغال شدۀ ما افغانستان در تحت سیطرۀ مستقیم استعماری امپریالیسم، دولت مزدور در کل زایدۀ مستعمراتی استعمار است. در چنین نظامی، پولیس، ارتش و امنیت ملی به خرج استعمار دائر است و پاسدار منافع استعماری و ارتجاعی است. پولیس یک نیروی ستمگر و سرکوبگر است و در صف دشمن عمده علیه مردم خود می جنگد.

۷) توحید،  انسجام و تکامل مبارزات خودجوش مردم یک ضرورت حیاتی است. شعار های مبارزاتی باید صریح و مشخص باشد. پوتانسیال مبارزاتی توده ها باید از دستبرد نیرو های ارتجاعی در قدرت، حاشیۀ قدرت و بیرون قدرت، در امان بماند. مردم ما باید بدانند که در مقطع جاری کشور در موقعیت مستعمراتی آن، حاکمان کشور امپریالیست های اشغالگر اند، نه غنی و عبدالله. مردم باید به این حقیقت پی ببرند که جناح های ناسیونالیست و شووینیست قومی در دو محور ارتجاعی دولت مستعمراتی از خشم برحق توده های مظلوم و استثمارشدۀ پشتون، تاجیک، هزاره، اوزبک، شیعه، سنی، هندو، مسلمان و... در پایگاه های قومی ارتجاعی استفادۀ ابزاری می کنند. مردم باید بدانند که این شیوه ها و ادامۀ این وضعیت اسفبار و خونبار به نفع استعمار ــ ارتجاع حاکم و به زیان توده های ستمدیدۀ این اقوام و ملیت های کشور است. مردم باید به این امر وقوف یابند که دولت و دستگاه های سرکوب آن مثل پولیس در خدمت ارتجاع حاکم استثمارگر است و وسیلۀ سرکوب حرکت های اعتراضی و مطالبات برحق مردم پامال شده. مردم باید آگاه شوند که جناح تمامیت خواه دولت مزدور غنی طی عکس العمل در مقابل تحرکات جناح رقیب( مثل سرکوب اعتراض جنبش روشنائی در سال قبل)، به گونۀ تروریستی و در همکاری با تروریست ها در ماه رمضان در حین ادای نماز جنازه، حرمت نمازگزاران، متوفی و ماه صیام را به جا نیاورد. زیرا در مبارزۀ قدرت بین نیرو های ارتجاعی؛ ذملاحظات اخلاقی، فرهنگی و دینی مطرح نیست. مردم باید بدانند که تمامی جناح های ارتجاع قومی در قدرت و بیرون قدرت پوشالی در عین خدمتگذاری به استعمار و ارتجاع، بد اند و برتری ای نسبت به یکدیگر ندارند و با مردم، مصائب و علایق مردم کشور بیگانه اند.