پاینده پایمرد
۲۸ مارچ ۲۰۱۷



تمجید یک خائن از خائن دیگر
غنی عطاء را ستود

بنا به گزارش منابع خبری،  در سرآغاز سال نو سردستۀ خائنان ملی در ادارۀ مستعمراتی مستقر در ارگ کابل، اشرف غنی "یو اس زی" طی برنامۀ اعلام ناشده و سرزده از بارگان فرعون مزار، عضو مافیا، جنگ سالار خونریز و قسی القلب اخوانی جمعیتی« عطاء محمد نور» بازدید کرده و از"پیشرفت ‌های واضح و دستاورد های چشمگیر؟!" عطاء تمجید و سپاس گزاری کرد.
یکی از چندین مشخصۀ نظام های ضد دموکراتیک این است و مصداق آن را در همین ۱۶ سال در کشور خود شاهد بودیم؛ که در آستانۀ هر مضحکۀ انتخابات،  به منظور کسب امتیازات بیشتر؛ بین نیرو های در قدرت، منتظر قدرت و پادو های شان، یارگیری، جبهه عوض کردن، بده و بستان های معامله گرانه و وعده و عید سر خرمن انتخاباتی  صورت می گیرد.
در آستانۀ انتخابات مزدوران پوشالی در سال ۲۰۱۴ میلادی، غنی برای سنگین ساختن پلۀ ترازوی کمپ ارتجاع قومی تمامیت خواه دست به دامن مرتجعین اقلیت های قومی ترک تبار و هزاره زد. از میان ترک تباران، او رهبر جنایت کار ملیشیا را برگزید که تجربۀ خدمت قبلی به استعمار روسی را داشته و در دهه های اخیر نقش "تاج بخش و تاج گیر" را داشته است. در همان دوران رقابت های به اصطلاح انتخاباتی، غنی رقبایش را برای "بزکشی با جنرال صاحب" دعوت می کرد. حالا که غنی دوستم را بخت برگشته و خانه نشین یافته است و این خانه نشینی وی را از زبان "رولا غنی" جاسوس لبنانی الاصل «سیا» اعلام داشته است؛ به رقیب دوستم، جنگ سالار شمال یعنی عطاء محمد نور امید بسته است. در هر دو رخ، این جبهه و رنگ عوض کردن، همه بازی های شیطانی قدرت است که نفع آن را استعمار امپریالیستی و مرتجعین داخلی خادم آن می برند و مردم کشور در هر کجائی قربانی این ترفند ها اند.
از ابتداء تولد نامیمون دستگاه نامشروع به اصطلاح "دولت وحدت ملی"، روابط میان سرخیل وطن فروشان غنی و والی اخوانی آن خصمانه بود. این خصومت ریشه در برنامه های موازی اربابان اشغالگر، تضاد منافع جناحی ـ قومی ارتجاع و وابستگی های مضاعف این خودفروشان در عین مزدوری عیان به استعمار امپریالیستی دارد. این ستودن یک خائن تو سط خائن دیگر زمانی صورت می گیرد که پس از انتخابات پرتقلب ۲۰۱۴ برای پر کردن پُست ریاست ادارۀ مستعمراتی و بار آمدن افتضاح جهانی آن، غنی "یو اس زی"، عطاء محمد نور را "به تشکیل حکومت موازی در بلخ متهم می‌کرد، و مدعی پایان دادن به"حکومت ‌های موازی" شده بود. نور  اخوانی شورای نظاری نیز که در کمپ اخوان جمعیتی تاجیک محور  در رکاب عبدالله می دوید، متقابلاً "اشرف غنی را متهم به تقلب در انتخابات ۲۰۱۴ می‌کرد و هشدار می‌داد که هرگز دولت به رهبری غنی را قبول نخواهد کرد."
اما در سیاست ارتجاعی، دوستی و دشمنی دایمی مطرح نیست: این بوقلمون صفتی منتظرالرئاسه و ستایش بی جای غنی از آن جنگ سالار اخوانی، بر مبنای همین سیاست ارتجاعی و بده و بستان انتخاباتی معنی شده و تفسیر خود را می یابد.
غنی این فرزند ناخلف افغان و مولود خلف امریکائی، ضمن بیهوده گوئی در ستایش از عطاء بی  سواد اخوانی، اظهار داشت که" هر زمانی‌که آقای نور درخواستی از او داشته؛ برای بلخ بوده نه برای خودش، برای امنیت سراسری افغانستان بوده نه امنیت خودش."
غنی ادعا کرد که طرح‌ های اصلاحی این والی مافیائی دولت مزدور، " افغانستان شمول" بوده و "دستاورد های اجتماعی و اقتصادی عطاء نور را "بزرگ" خواند و مدعی شد که "مردم بلخ به دلیل کار های والی این ولایت بوده که به او اعتماد کرده‌ اند."
هرچند در گذشته در موارد متعدد غنی اراجیف و هذیان های بسیاری گفته و در یک مورد امام حسین نوادۀ پیامبر اسلام را "نواسۀ خدا" خواند و اخیراً مکتب سوزی مجاهدین را انکار و گلبدین راکتیار کابل سوز را " رهبر مجاهد" خواند؛ اما این بار او بالا تر از هذیان گوئی همیشگی اش، عامدانه به ستایش جنگ سالار و پایۀ مافیا در شمال کشور، پرداخت.
سرخیل خائنان ملی در ادارۀ مستعمراتی کابل این"پیشرفت ‌های واضح و دستاورد های چشمگیر و بزرگ؟!" عطاء اخوانی را مشخص نساخت. غنی نگفت که این"پیشرفت ‌های بزرگ واضح و دستاورد های چشمگیر" ادعائی غنی، کدام ساحات حیات اجتماعی ــ اقتصادی ولایت بلخ را شامل شده و چه تغییرات "واضح و چشمگیری" در زندگی اهالی آن ولایت، به خصوص زحمتکشان آن دیار آوره است. غنی "یو اس زی" این سرخیل وطن فروشان در ارگ پوشالیان کابل برای جلب نظر جنگ سالار شمال در ادامۀ پرت و پلا گوئی اش باز مدعی شد که "مردم بلخ به دلیل کار های والی این ولایت بوده که به او اعتماد کرده‌ اند." این بار نیز او نه از "کار های والی این ولایت" یاد کرد و نه از دلیل اعتماد مردم به او به خاطر این کار های آن والی.
اما حقیقت"کار های" عطاء محمد نور والی اخوانی، جنگسالار، قلدر، وطن فروش، هروئین سالار، غارتگر و غدار ولایت بلخ چیز دیگری است:
واقعیت های عینی، اسناد و شواهد و مردم ولایت بلخ، برخلاف این دروغ های شاخدار مصلحتی و دیده درائی غنی، از حقایق دیگری در مورد"کار های" عطاء محمد نور و دار و دستۀ  خودفروش، تاراجگر و ستمگر اخوانی و مافیائی تحت رهبری او در ارگان های خود سر ملکی ، امنیتی و نظامی ادارۀ مستعمراتی حوضۀ مزار، پرده برمی دارند.
۱. قبل از همه عطاء محمد نور مانند همه اخوانی های جمعیتی و حزبی و وحدتی و تکنوکرات های خودفروختۀ امثال غنی؛ یک وطن فروشی است که از ابتدای اشغال افغانستان در سال ۲۰۰۱ م تا حال در شغل وطن فروشی در خدمت اشغالگران بوده است و یکی از مهره های مورد اعتماد متجاوزان در شمال کشور ما بوده است. با این صفت، مردم شریف ولایت بلخ که با سلحشوری و آزادگی و ضدیت با بیگانگان متجاوز در طول تاریخ مانند مردم آزادۀ سائر ولایات افغانستان در صف اول مبارزه و مقاومت ضد استعماری رزمیده اند؛ چگونه می توانند خلاف این روحیۀ آزادگی و ارزش فرهنگی شان در حین اشغال  مادر میهن، به اشغالگر و عنصر یا عناصر خودفروش و میهن فروش "اعتماد" داشته باشند. این ادعای بی شرمانه غنی مبنی بر اعتماد مردم به جنگسالار خودفروختۀ شمال، خلاف واقعیت است.
۲. واقعیت دیگری که از منظر اجتماعی طی این ۱۶ سال و بیشتر از آن در مورد"کار های" عطاء محمد نور و دار و دستۀ اخوانی آن در سمت شمال متبارز بوده است، اینست که اینان در دروان حاکمیت ظالمانۀ شان در حین خودفروشی مصاعف و در پناه حمایت اشغالگران و به زور سلاح آنان ستمگرانه و قلدر منشانه، سمت شمال را مثل سائر ولایات کشور دچار انقطاب اجتماعی ساخته اند. در نتیجۀ این عملکرد تاراجگرانۀ والی جنگ سالار بلخ، فقر و ثروت میان اهالی آنولا تقسیم شده است. در طرف اکثریت اهالی فقر موج می زند و آز آن در عذاب اند، و در جانب اقلیت ثروت موج می زند و از بابت این تراکم ثروت اقلیت طفیلی  به سریر کامرانی و ثروت فرعونی رسیده و افرادی مثل عطاء محمد نور، دوستم و دیگران در مقام فرعون های زمان به صاحبان بی رقیب آن ولایت ارتقاء یافته اند. واقعیت اقتصادی ولایت باستانی بلخ و مرکز اداری و اقتصادی آن، شهر مزار شریف این است که از زمان حکومت و جنگ های  تاراجگرانۀ غاصبان تنظیمی و ملیشیائی در آن ولایت و ولایات همجوار آن تا حالا، دو جنگ سالار  عطاء محمد نور و رشید دوستم بر سر مالکیت دارائی ها و اماکن عمومی و خصوصی مردم در جدال بوده و بر سر آن خون های بسیاری را ریخته اند. در این جدال بخت با عطاء یاری کرد و وی با کسب حمایت اشغالگران توانست با غلبه بر رقیب، به مقام ولایت رسیده و در پناه آن باز هم بیشتر به غارت گری پرداخته و سرمایۀ سرشار سیاه از منابع مافیائی را سفید کرده و آن را عمدتاً در بخش ساختمانی سرمایه گذاری کند.
۳. عطاء محمد نور همان کسی است که؛ از ابتداء حکومت تنظیمی، ملکیت دولتی "سینمای باختر" را به امر ربانی از خود کرده و تا حالا نیمی از شهر مزار و تأسیسات و بنا های تجارتی را به اسم خود، زنش، خواهرش و سائر اعضاء خانواده اش قباله کرده است؛ عطاء محمد نور والی  خونخواریست که روزانه عمال وی به نامش از تمام میوه فروشان و دست فروشان کراچی دار و دوره گرد روی بازار از ۵۰ تا ۱۰۰ افغانی به زور می ستانند و به خزانۀ او واریز می کنند؛ این همان کسی است که برای خبر چینی از مردم و در مورد خبر شدن از ذهنیت عامه در مورد خودش و دار و دسته اش، حدود ۷۰۰ تا ۱۰۰۰نفر بیکار را در بدل ۱۰۰ دالر در ماه استخدام کرده است. در حال حاضر بیشتر از نیمی از ساختمان های تجارتی و بزنس های شهر مزار و حومه در تملک عطاء و کمتر از نیمی از آن در تملک دوستم است.
۴. عطاء محمد نور یکی از چندین پایۀ جمعیتی مافیای منطقه و بین المللی در سمت شمال ( بدخشان، تخار، قندوز و مزار) است که از طریق روسیه و طبق گزارش های اخیر با سهم گیری دولت روسیه، مواد مخدر افغانستان را به کمک امکانات دولتی( پولیس، امنیت ملی و نظامی) به مقصد اروپا صادر کرده و سهم بزرگ خود را از این تجارت مرگ برمی دارد.
اشرف غنی در ادامۀ یاوه سرائی اش اظهار داشت که" هر زمانی‌که آقای نور درخواستی از او داشته؛ برای بلخ بوده نه برای خودش، برای امنیت سراسری افغانستان بوده نه امنیت خودش."

باز در این مبهم گوئی غنی معلوم نشد که چه فکری از کلۀ پوک فرعون مزار طراوش کرد که به خیر بلخ و امنیت سراسری افغانستان بوده است  و آن را به صورت "درخواستی" به حضور غنی پیشکش داشته است؟ این هم از آن چرندیاتی است که غنی گهگاهی طبق عادت به مرگش و یا از روی مصلحت، آن را بر زبان جاری سازد. در مقام مقایسه می توان گفت که از نگاه اقتصادی و امنیتی با آن همه ثروت و مکنت و لشکر جهادی ـ مافیائی؛ این مقام مافیائی دولت مستعمراتی در مزار، بی نیاز تر از آن بود که دستی برای کمک اقتصادی و امنیتی به سوی غنی و ارگ کابل دراز کند.
اگر منظور غنی از "پیشرفت ‌های واضح و دستاورد های چشمگیر و بزرگ" و "کار های والی" ولایت بلخ در دولت مزدور، از این جمله بودهذ باشد که در فوق نمونه وار چند موردی به اختصار بیان شد، عین حقیقت را گفته و از "کار های والی" غارتگر مافیائی اش به نیکوئی یاد و ستایش کرده است؛ ولی اگر ادعای وی از دستآورد های کار والی و ادارۀ تحت امرش؛ ابعاد زندگی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و تربیتی و صحی اهالی آن ولایت را مدنظر داشته باشد؛ خلاف واقعیت و سخن باطلی گفته است. زیرا حقایق "کار های والی بلخ" خلاف این را بیان می دارد.
با این اوصاف و با این " کار های والی ولایت بلخ"؛ از دوران حکومت خونریز تنظیمی تا آغاز اشغال کشور و از آن زمان تا حالا، این والی میهن فروش خادم اشغالگران و ادارۀ تحت امرش در دولت مزدور؛ سوای وطن فروشی، قلدری، غصب و غارت، زور گیری، آدم کشی، فعالیت مافیائی زر اندوزی و برپا داشتن آرگاه و بارگاه فـرعـونی به قیمت فقر، بیکاری گرسنگی عمومی اهالی آن ولایت و فرار جوانان؛ ترویج مواد مخدر، ترویج و تداوم ستم بر زنان، ترویج خرافات و افکار جاهلیت نوین؛ دستآوردی در راستای بهبودی زندگی مصیبت بار مردم دربند و به گروگان گرفته شدۀ ولایت بلخ( عین سائر ولایات کشور) نداشته است. این جبار و گردنکش در برابر مردم و قلاده به گردن در برابر استعمارگران اشغالگر؛ نه مورد اعتماد مردم ولایت بلخ است و نه سزاوار آن! این والی خائن و ستمگر با این چنین "کار ها" اگر با قضاوت و رأی آزادانۀ مردم مواجه شود، نفرین و نفرت مردمی را کمائی خواهد کرد!