پردل روستائی
۲۲ فبروری ۲۰۱۸



یاد جانبازان قیام خونین سوم حوت کابل را گرامی می داریم!

سوسیال امپریالیسم روس در رؤیای توسعه جوئی، رقابت تسلیحاتی، سلطه استعماری و سیاست اشغالگرانۀ امپریالیستی در طی ربع قرن صدور سرمایۀ بوروکراتیک به کشور ما؛ در عرصه های سیاسی، نظامی،تخنیکی، جاده سازی، اعمار بند ها و ساختمانی،  و فارم های زراعتی و...کار نفوذی کرد. پس از این تمهید غدارانه، سرانجام به رژیم جمهوریت قلابی محمد داؤود در کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ پا داده و متعاقب آن با کودتای بعدی "خلقی ــ پرچمی" ها در ۷ ثور ۱۳۵۷،  برده های بی وجدانی چون ( نور محمد ترکی، حفظ الله امین، ببرک کارمل، نجیب، گلابزوی و...) را در کشور ما به قدرت رسانید. هر یک از این  عمال میهن فروش رژیم کودتا بالنوبه  به دستگاه  جهنمی جنایت کار روس وصل بودند. از فردای کودتا ( KGB ) سازمان های (کشفی، استخباراتی  و شکنجۀ اگسا،کام  و خاد ) را به ترتیب ایجاد کرد. هر یک از این دستگاه های شکنجه و کشتار جمعی، در جنایت، خیانت، کشتار، اعدام، تعقیب، زندان، سرکوب، شکنبۀ مردم بی دفاع و برپائی گور های دسته جمعی از اجساد مبارزان انقلابی و آزادیخواه؛ از دیگری سبقت جستند.
مردم آزادۀ ما در روستا ها و شهر ها از جنایات بیکران  جنایتکاران "خلق و پرچم" به ستوه آمدند و در نقاط مختلف  کشور طور خودجوش  به قیام های خونین در برابر عمال پلید رژیم کودتا دست زدند. جنایتکاران "خلق و پرچم"  با برخورد سبعانه به این رستاخیز برحق مردمی، به شکل فاشیستی آن را سرکوب کردند. اما این سرکوب، آتش خشم انتقامجویانۀ مردم دلیر افغانستان را برافروخته و با سرایت آن به اقصی نقاط کشور، رژیم فاشیستی کودتاگران "خلقی ــ پرچمی" را در سراشیب سقوط حتمی قرار داد.
در ۶ جدی ۱۳۵۸ش لشکر خونریز کرملین با صد و بیست هزار سرباز و افسر اشغالگر مجهز با ساز و برگ نظامی مدرن امپریالیستی به کشور ما تجاوز کرده و آن را به اشغال خود درآوردند و ببرک کارمل شیاد را از بلند گو های تاشکند به عنوان رئیس پوشالی دولت مستعمراتی اعلام کرده و با مالیدن سرخاب به چهرۀ زرد این عروسک رسوا و بی اراده به عجله  وی را سوار بر میلۀ تانک متجاوزان روسی به کابل آورده و بر کاخ قدرت مستعمراتی نشاندند.
در فردای همین روز مردم بهت زده دیدند که ناگهانی و معجزه آسا به  ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر ۸ جدی در زادگاه مجید اسطوره ئی، رهبر (ساما ) کوهدامن، دلیرمرد ساما رفیق  پردل(شاه محمد) و یاران دلیرش در ساحۀ کاریز دوغ  ولسوالی کلکان، قطار  تانک های  زرهی خرسان قطبی اشغالگر را با سرنشینان آن آماج تیر های انتقامجویانۀ خود قرار دادند. آن رزمندگان دلیر سامائی با صفیر گلوله های سرخ آزادیخواهی، جنگ علیه اشغالگران سوسیال امپریالیسم را از موضع مترقی اعلام داشتند و خواب تسخیر افغانستان  و رؤیای پلید "گشایش به جنوب" را  از کلۀ پوک اشغالگران روسی پراندند.
ارتش اشغالگر که انتظار چنین واکنش برق آسا و کاری را نداشت، برای اولین بار برای انتقام گرفتن از کشته ها و زخمی های شان، آن روستا ها را مورد بمباردمان و رگبار های توپ و تانک خود قرار دادند. در ادامۀ سبعیت روس اشغالگر و مزدوران خودفروخته اش و قاطعیت مردم سلحشور میهن ما در برابر آنان، سگان بوکش پاسبان درگاه اشغالگران روسی شهر ها و روستا را زیر نظر گرفتند و در هر گوشه و کنار مثل سابق آزادیخواهان را بستند، شکنجه کردند، به پولیگون سپردند، اعدام صحرائی کردند و هزار و یک جنایت دیگر آفریدند. فریاد عصیان  قیام سوم حوت در شهر کابل و حومه آن  در بناگوش شان با فریاد توفنده و شورانگیز با شعار های دشمن سوز: مرگ بر روس اشغالگر! نابود باد  رژیم خلق و پرچم! زنده باد آزادی! روس ها از ملک ما بیرون شوید ++ ورنه غرق رودبار خون شوید! و... از بام ها، کوچه ها و پس کوچه های شهر چنان  فریاد کشیدند که از هیبت آن  لرزه بر اندام  نیرو های اشغالگر روس و چوچه سگان (خلق – پرچم) افتاد.  قیام سه روز دوام یافت، دستگاه جهنمی  خاد دریافت که قیام کنندگان  سلاح ندارند. بناءً با سبعیت تمام  از زمین و هوا  مردم  را زیر رگبار سلاح های ثقیل و خفیف خود کار قرار دادند که خانه، کوچه و پس کوچه را پرخون ساختند.
با این جنایت، قیام اعتراضی غیرمسلح مردمی سوم حوت کابل به خون نشست و  کابل و کابلیان را به خون و ماتم نشاند، اما  به مثابۀ نماد آزادیخواهی در تاریخ مبارزات مردمی کشور ما جاودانه شد. خیزش سوم حوت  الهام بخش جنگ  های مسلحانه شهر و روستا، آغاز جنگ های پارتیزانی  شهری و روستائی و گشودن جبهات رهائیبخش در اکناف افغانستان گردید.  در سال های ۵۹ و ۱۳۶۰ از این روز تاریخی در شهر کابل و حومۀ شمالی آن از سوی رزمندگان سر به کف سامائی تجلیل به عمل می آمد و پیش از رسیدن سوم حوت؛  ارتش اشغالگر روسی و چاکران بی وجدان و جلاد صفت "خلقی و پرچمی" از فرط اضطراب و دلهره بر خود می لرزیدند. باشندگان روستا های شمالی از طرف شب  فریاد های عصیان و نفرت خود را در برابر متجاوزان روسی و نوکرانش  شعار می دادند و همچنان چریک های جان بکف سامائی بالای پایگاه های متجاوزین  یورش  مسلحانه می بردند و در روز دکان ها، بازار ها، سرک ها و جاده ها عمومی هم به روی  دشمن مسدود می شد. همچنان  بالای تانک ها و عراده های اشغالگران و چاکران شان شبخون زده می شد و خواب خوش وطن فروشان (خلقی و پرچمی) و خرسان قطبی را برای شان حرام و ودکای روسی را برای آنان زهر می ساختند.
مردم آزادی دوست افغانستان با الهام از این رستخیز های سحلشورانۀ هرات، کابل، درۀ صوف و...؛ در جهبات نبرد توده ئی با جان بازی بی همتا، جانثاری  و رشادت و پذیرش قربانی عظیم و بی شمار و خسارات هنگفتی مالی توانستند پوزۀ گرگان درندۀ مسلح، گستاخ و گرسنۀ ارتش اشغالگر سوسیال امپریالیسم غدار روس را همراه با جنایت کاران حرفه ئی "خلقی- پرچمی" به خاک بمالند. سرانجام شکست داخلی و جهانی سوسیال امپریالیسم متجاوز، گستاخ و توسعه طلب روسی به نام مردم آزادۀ افغانستان نوشته شد. ولی افسوس که مردم آزادی دوست ما به رغم این رشادت و قهرمانی بی همتا، به آزادی واقعی خود نرسیدند و افتخارات تاریخی و ثمره  آن را باند های تبهکار اخوانی وابسته به ارتجاع  بین المللی در پای  امپریالیسم  جهانی  نثار کردند و پای استعمار خون آشام امپریالیست های جهانی را به سرکردگی امپریالیسم غدار امریکا در کشور ما باز کردند.
بلی، با دریغ که زخم های خونین ناشی از جنگ تحمیلی خانمانسوز ارتش اشغالگر سوسیال امپریالیسم  روس و جنایت هولناک رژیم مزدور سپرودۀ آن و ضایعات و خسارات  خانه جنگی برتری طلبی های تنظیم های جهادی اخوانی و طالبی التیام نیافته بود که پای نکبتبار  امپریالیسم جهانخوار امریکا و متحدان ناتوئی آن در همکاری ارتجاع داخلی در هفتم اکتوبر ۲۰۰۱ با حیله ها و نیرنگ های استعماری با زراد خانه های امپریالیستی به کشور بلاکشیده ما کشید. اشغالگران قاتل و خونریز امریکائی ــ ناتوئی  در همکاری با وطن فروشان اخوانی و ملیشیائی در نقش پیاده نظام اشغالگران، میهن ما را از زمین و هوا مورد تهاجم و تجاوز خونین خود قرار دادند. امپریالیسم غرب  در فردای تجاوز شان، دولت مزدور شان را از ترکیب ناجور باند های ارتجاعی و مزدور (تنظیم های جهادی اخوانی، تکنوکرات ها، "خلق و پرچم"، بوروکرات ها، ملیشیا، افغان ملتی ها، روشنفکران فرصت طلب تسلیم شده، جنگسالاران، باند های مافیائی، جواسیس غربی و... در یک ادارۀ ضد ملی و ستمگر از بنیان فاسد  سرهم بندی کرده و شکل دادند. 
اشغالگران امریکائی و متحدان ناتوئی آنان برای ادامۀ حضور ارتش اشغالگر غربی و رسیدن به اهداف جهانخوارانۀ ستراتیژیک شان در کشور ما و منطقه، علاوه از اخوان دولتی، به گونۀ پنهانی ایجاو و تقویت گروه های آدم خوار طالبی، گلبدینی، داعشی، التحریر، جهش، انصار، حرکت و دیگر شجره های خبیثه را به نوان ابزار جنگ نیابتی و پروژه های نواستعماری، به ترتیب و عند الضرورت، در دستور کار و توجه خود قرار دادند. حدود ۱۷ سال تمام است اس که امپریالیست های اشغالگر، دول امپریالیستی منطقه، دول آزمند و فرصت طلب ارتجاعی همسایه و منطقه؛ جنگی خونین و تباهکن تجاوزکارانه، رقابتی و ارتجاعی را در کشور ما به راه انداخته اند که هیزم آن مردم ما و زمین سوختۀ آن ساحت کشور ما بوده است.
سران حکومت مستعمراتی، باندیست های اخوانی تنظیم های جهادی، تکنوکرات ها، بوروکرات ها، "خلقی ــ پرچمی" ها، دلال کمپرادور ها، افغان ملتی ها، روشنفکران سازش کار تسلیم طلب، جنگسالاران محلی، قاچاقچیان و باندهای مافیائی، طالبان آدمکش، داعشیان وحشی  و التحریر مزدور همه و همه وابسته به دستگاه های جاسوسی امپریالیسم جهانی اند که در درون و بیرون دولت مزدور کابل و در ارکان ثلاثۀ آن بر مبنای منافع پلید استعمار ــ ارتجاع ایجاد شده و تحت امر و نهی اشغالگران آدم می کُشند و به مردم و میهن خیانت می ورزند، دشمنان واقعی توده های  ستمکش کشور ما اند و در زمرۀ خائنان ملی به شمار می روند. هر یک از این خودفوختگان، وطن فروشان  و دزدان درون خانه در حمایت مستقیم اشغالگران امریکائی و ناتوئی که دشمن ننگ، نوامیس ملی ، فرهنگ و استقلال سیاسی و منابع طبیعی ماست، قرار دارند که در حقیقت با دزد دهن جوال گرفتند. و هریک به نوبه زیر دهل امپریالیسم می رقصند و هویت ملی، ناموس وطن، شرف وقار، کرامت انسانی، افتخاراتی تاریخی کشور را در پای استعمار هدیه دادند تا به پاداش خیانت به وطن؛ به کرسی، چوکی، منصب و مقامی رسند و زالوصفت به زندگی نکبتبار خود ادامه دهند.
هر چند، امروز برده منشان وطنی ما در نبود حضور فعال  نیرو های ملی و مردمی بر گردۀ  مردم سوار اند، اما تاریخ  چهل سال اخیر شاهد است  که بنیاد گرایان اخوانی چسپیده در دین و مذهب سگ دربان امپریالیسم بوده اند، نه دینی دارند و نه هم  آئینی ، فقط و فقط به اشارۀ شبکه های استخباراتی امپریالیستی  زوزه می کشند و با دهان خون آلود جنایت می آفرینند. مردم به درستی می دانند که در طی بیشتر از نیم قرن و جریان جنگ های کبیر ملی و مهینی علیه اشغالگران ارتش روس و خاصتأ  ۱۶ سال و اند اخیر دوره اشغالگران غربی در کشور ما جرثومه های اخوانی همه  افزار های استعماری بوده اند که  با  دیده درائی، پرورئی، تقلب و ریاء و گستاخی  رنگ گرفته و رنگ می باخته اند.
مردم این را نیز به عیان درک کردند و به چشم سر مشاهده کردند که مزدوران و جلادان "خلقی ــ پرچمی" هم در دوران تجاوز و اشغال روس اشغالگر و هم در دوران اشغال جاری امریکا و ناتو خودفروختگانی بودند که زیر پای هر متجاوز می افتیدند. اشغال جاری کشور ما نشان داد که سرنوشت ذلتبار تکنوکرات های خودفروخته، روشنفکران تسلیم شده به استعمار (ولو با قافیه بافی های چپ و یا در پناه نام سرفرازان تاریخ) و معامله گران نیز بهتر از "خلق و پرچم" و اخوان نیست و با آنان هم سلک اند. مردم آزموده اند که این جنایتکاران رنگارنگ چه ملبس با عباء، قباء و عمامه و یا نکتائی پوشان با اکت و آدای روشنفکری؛ در آزمونگاه تاریخ  سرافکنده شده و  از مود افتیده اند، و شعار های  فریبندۀ شان دیگر بازاری  و خریداری در بین مردم و افراد با احساس ملی و مردمی ندارد. اوراق تاریخ  حماسی کشور ما گواه اینست که "افغانستان گورستان اشغالگران" است.  دیر و یا زود  سرنوشت امپریالیسم جهانی  همانند سوسیال امپریالیسم رقم خواهد خورد و مزدوران دولتی و غیردولتی امپریالیسم نیز مثل سرنوشت همتایان جنایتکار نگونبخت  و همسرشت "خلقی ـ پرچمی" آنان، رقم خواهد خورد.

مرگ بر سوسیال امپریالیسم، امپریالیسم و ارتجاع!
نفرین بر چاکران برده منش روس و امریکا!
گرامی باد یاد جانبازان قیام سوم حوت کابل!