سروش
۱۸ آګست ۲۰۱۷



!نود و هشتمين سالگرد استراداد استقلال مهين را گرامى مي داريم

تاريخ مهين بلاكشيدۀ ما تاريخ مبارزات طبقاتى و تاريخ نبرد و عصيان عليه نظام هاى پوسيده و استعمارګران متجاوز بوده ، خلق آزاده، مبارز و سلحشور کشور ما هميشه علیه استبداد طبقات و نظام های حاکم مرتجع و استعمارگران متجاوز   به خاطر رهائی خود و آزادى و شگوفائى كشورش  به ميدان نبرد شتافته و مبارزۀ بى امان  كرده اند. خلق آزادی دوست این سرزمین و فرزندان آزادیخواه و آگاه آن در تقابل با هر بيگانه اى به پيكار و ستيز برخاسته  و تا رسيدن به قلۀ آزادى، دست از مبارزه برنداشته اند. ملتى با چنين سلحشورى و آزديخواهى قابل وصف طى يك و نيم قرن  با استمعارگران انگليس، با سيوسيال امپرياليسم اشغالگر روس و از ۷ اکتوبر ۲۰۰۱م تا امروز علیه امپرياليست های جهانخوار اشغالگر و متجاوز امریکا و ناتو دست و پا زده است. توده هاى  میليونى مردم ما براى رهائى از ستم چند لایۀ اعمال شده توسط طبقات ستمگر و استثمارگر بومی، استعمار و امپریالیسم ضمن اتكاء  به نيروى خلاق  خویش، براى آزادى، عدالت و برابری اجتماعى، ترقی و رفاه اجتماعی رزمیده اند.
توده های مردم کشور با رهنمائی رهبران برخاسته از میان مردم، با رزمى همگانى و سازنده  و توفان زا توانستند با سلاح اتحاد رزمجویانه و به زور برچه و تفنگ و به بازوى تواناى توده هاى میليونى خلق سلحشور و شجاع در طى سه جنگ و پيكار وطن پرستانه بر نيروى هاى اهريمنى و شيطانى استعماری غالب شده و استعمارگر جهان تاز انگليس را شكست مفتحضانه داده   كه در طی سه قرن اخیر  جنگ افغان ها عليه استعمارگران متجاوز انگليس زبانزد مردم جهان بوده است.
أرى  خلق دلیر ما با حصول استقلال ملی و طرد استعمارگر حریص انگلیس  تنوانستند رابطه ها و ظابطه هاى غيرعادلانه  و تحمیلی استعماری را برهمزنند و  به عنوان یک کشور مستقل زمام امور سیاسی کشور را به دست دولتی برخاسته از این قیام و مقاومت همگانی توده های مردم بسپارند.
  در هفدهم آگست سال ۱۹۱۹ ميلادى افغانستان استقلال  ملی خويش را به زعامت  امان الله خان غازى  كه با نهصت هاى ملى همگام و براى استقلال و آزادى كشورش  و رهائى مردم افغانستان از زیر يوغ اسارت و بردگى استعمار متجاوز انگليس به مبارزه برخاسته بود، استقلال و آزادى ملی كشورش را اعلام نمود كه با حصول  استقلال سياسى افغانستان، تکبر استعماری دولت متجاوز انگليس در انظار  عمومى جهانيان خورد شد. از آن زمان تا حال همه ساله خلق قهرمان و شجاع ما  بيست هشتم اسد  را به نام روز استرداد استقلال سياسى كشور خود  گرامى داشته اند. 
قابل تذکر جدی است که در عصر امپریالیسم، علی رغم فروریختن سیستم مستعمراتی امپریالیسم و تعویض سیاست خشن کهن استعماری با سیاست ظریف و محیلانۀ استعمار نو؛ استقلال ظاهری کشور های قبلاً مستعمره و فعلاً تحت سلطه و نیمه مستعمره، روکشی برای وابستگی این کشور ها و وسیلأ کتمان حضور سیطرۀ سرمایۀ مالی، نفوذ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی امپریالیسم در کشور های تحت سلطۀ آسیا، افریقا و امریکای لاتین و بخش هائی از اروپای خاوری و جنوبی بوده است.
پس از عقب نشینی امپریالیسم استعمارگر بعد از جنگ های جهانی اول و مخصوصاً دوم از مستعمرات، حضور غیر مستقیم امپریالیسم از طریق سلطۀ سرمایۀ مالی، نفوذ سیاسی و اطلاعاتی و سیطرۀ اقتصادی و فرهنګی امپریالیستی از کانال ستم و سیطرۀ طبقاتی طبقات استثمارگر بومی فئودال و بورژواکمپرادور بالای خلق های این کشور ها حفظ و اعمال شده است. این اصل هم در مورد کشور خود ما پس از کسب استقلال صادق بوده است و هم در مورد هر کشور تحت سلطۀ دیگری.
 بدبختانه امروز در حالى از بيست هستم اسد تجليل مى گردد، كه امپریالیسم امريكا و شركاى نظامي ناتوئی اش وطن مارا اشغال و خلق بي دفاع و پا برهنۀ ما اسير و هروز در برابر ستمگستران و اشغالگران دول امپرياليستى و نظام خود كامه و دست نشاندۀ اشغالگران خلق ما جان مي دهند. در شرايطى كه كشور ما كاملاً مستعمره و تحت سيطرۀ امپرياليسم اشغالگر و ارتجاع حاكم بومى آن قرار دارد؛ در شرایطی كه اختاپوس استعمار بر تمام هست و بود ما چنگ انداخته است؛ در حالی که با سبعیت تمام به خاك، مال و جان ما می تازند  و همه داشته ها و مقدرات خلق زحمتكش و ستمديدۀ كشور ما را در اختيار دارند؛ در حالی که از ۱۷ سال بدین سو دست و پای خلق اسیر ما به زنجیر جبر استعماری بسته است؛ در یک چنین حالت ابتری که از استقلال خبری نیست، چگونه مى شود كه از استقلال و آزادى و از بيست و هشتم اسد روز استرداد استقلال و آزادى کشور و مردم نام برد؟
مسلم است كه در چنين حالت غم انګیز ملی و اجتماعی، با خیانت و مزدور منشی سران نظام پوشالى مزدور و مستعمراتی کابل در ارگ پوشالیان و با حضور سنگین نظاميان اشغالگر و قاتل دول امپرياليستى؛  از آزادى و استقلال خبرى نيست. طبیعی است که بردگان ارگ نشین امپریالیسم اشغالگر از کرزی تا احمدزی در ساختار مستعمراتی دولت خیانت ملی به حیث بردگان بی وجدان در قرن بیست و یکم حق و شایستگی تجلیل از استقلال و تمجید از محصلان استقلال را ندارند.
اگر به گذشته و تاريخ پرافتخار كشور خود مختصراً  نظر گذرائى داشته باشيمُ می بینیم که: 
تجاوز انگلیس منجر به سه جنگ ( اول: از سال ۱۸۳۹ تا ۱۸۴۲میلادی مطابق ۱۲۱۸ تا ۱۲۲۱ شمسی، دوم: ۱۸۶۳ تا ۱۸۷۸ میلادی مطابق ۱۲۴۲ تا ۱۲۵۷ شمسی، سوم: ۱۹۱۹ میلادی مطابق ۱۲۹۸ شمسی ) که به نام ( جنگ افغان و انگلیس ) معروف است، و در هر سه بار انگلیس ها مفتضحانه شكست خوردند و از کشور ما خارج شدند. صدمات ناشی از این تجاوزات را مردمان ما با خون و گوشت خود  و خسارات بی شمار مالی متحمل شدند. با این حال سرزمین های وسیعی در شرقُ جنوب و شمال، از کشمیر تا دهنۀ خیبر از پیکر کشور جدا شده اند و قضیۀ (پشتونستان) از جملۀ میراث شوم استعمار انگلیس است كه  تا امروز به طور لاینحل و متشنج باقی مانده و به زخم ناسور و وسيله و ابزار كشور هاى استعمارى و به خصوص تاخت و تاز هاى مکرر نظاميان پاكستانى را در سرحدات نامشخص و تحمیلی استعماری خود هر آن مواجه هستيم.  
در دهۀ هشتاد میلادی جنگ آزادیبخش عليه اشغالگران روس متجاوز و حكومت مزدور " خلق و پرچم " را مردم ستمديده و بي دفاع ما با تمام حماسه ها و پيامدهاى آن  در حافظۀ تاريخ ملل  حك كرده اند و مردم دلیر افغان پوزۀ خون آلود اشغالگران توسعه طلب روسی را نیز مانند اسلاف استعمارگر شان انگريز ها   به خاك ماليدند. با وجود شکست روس های رهزن، جنایات پروسۀ ۷ ثور به جنایات۸ثور پیوند یافته و بیشتر در فقدان حاکمیت ملی و اجتماعی خلق افغانستان توسط جهادی ها و باداران جهانی و منطقه ئی شان تداوم یافت. عاملان اين رويدادهای خونین و ننگين جنايتكاران فاجعه ساز تاريخ خونبار كشور ما یعنی ( خلقى ها، پرچمى ها،  جهادى های تنظیمی، مليشه های گلم جمع و جنگ سالاران شریر و طالبان مزدور انتحاری ) تا هنوز كه هنوز است   در دادگاه خلق محاكمه نشده اند و به جای آن همدست با اشغالگران امريكائى ــ ناتوئی و تروريستان بين الملى و ارتجاع منطقه هر روز حوادث خونبارى را تكرار مى كنند. ما شاهد كشتار بي رحمانۀ مردم ستمديدۀ خود توسط اين جلادان بى نام و نشان هستيم كه يك روز از آدرس خلقى و پرچمى، روزى از آدرس مجاهد و طالب و امروز به نام تكنوكرات و داعش و احزاب سیاسی و ان جی او و جامعۀ مدنی؛ خاك وطن ما را به اجانب به ازاى ناچيزى فروختند و ملك و ملت ما را به خاك و خون مى كشند و مردم ما را به اسارت و ګروګان ګرفته اند.  امروز همین مزدوران رنگارنگ استعمار و امپریالیسم با  دولت پوشالى و حاكميت مزدور با زرق برق، با دهل و  سرنا از طريق رسانه هاى وابسته به اشغالگران براى فريب مردم  آسمان و ريسمان  بهم مى بافند و به نام تجليل از نود هشتمين سالروز استقلال کشور بى شرمانه سخن مى زنند، در حالي كه حق حاكميت ملى خلق ما را سلب و دار و ندار كشور را به يغما برده اند.  
آن استقلالی را که مردم ما از امپریالیسم کهنه کار انگلیس در سال ۱۹۱۹ م گرفتند، یک استقلال ظاهری، نیم بند و نسبی ای بود که با سقوط دولت امانی  آنهم از بین رفت و پس از آن مردم تحت ستم ما نه استقلال ملی داشته اند و نه آزادی های اجتماعی و مدنی.
در شرایط مستعمراتی جاری کشور ما ارزش نعمت استقلال و آزادی و طرح آن و تجلیل از استقلال قبلی و تمجید از محصلان استقلال کشور، برای خلق در زنجیر ما و تمامی نیرو های آزادیخواه ملی و انقلابی مدافع استقلال  و حاکمیت ملی کشور، از زاویۀ ضرورت حیاتی استقلال در وضعیت ابتر کنونی ما، بیشتر و قابل درک می شود.
رستن واقعی یک خلق از بند استعمار و امپریالیسم مستلزم پایان دادن به سیطرۀ سرمایۀ مالی و سلطۀ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی امپریالیسم بیرونی و واژگونی سلطۀ طبقاتی طبقات ستمگر حاکم بومی (به عنوان پایۀ اجتماعی امپریالیسم استعمارگر) و برپائی سلطۀ ملی و طبقاتی ستمکشان و استثمارشدگان کشور به حیث تضمین اجرائی استقلال و آزادی ملی است و بس! ما تا آن منزل فاصلۀ زیادی در پیش داریم که بایستی پیموده شود.
ــ مرگ بر استعمار کهن و نوین!
ــ مرگ و نفرين خلق ما نثار امپریالیسم و ارتجاع باد!
ــ زنده باد آزادی! مرگ بر اسارت!
ـــ زنده باد افغانستان و خلق دلیر و آزادۀ آن!