گلاب
۰۳ جنوری ۲۰۱۶

مکثی گذرا بر جنگ و صلح گلبدین و حزب اسلامی

پیشینۀ جریانات سیاسی راست، میانه و "چپ" برمی گردد به دهۀ چهل شمسی. در نتیجۀ تحولات و قطب بندی هائی که در سطح کشور، منطقه و جهان به وقوع پیوسته بود، بازتاب آن در کشور ما در وجود گروه ها، جریان ها و حرکت های متعدد به مشاهده رسید.
طبق گزارشات تائید شده، گلبدین عکس العمل خود را در برابر زنان (بدون حجاب) که مبتنی بر تعصب جنسیتی بود، با تیزاب پاشی بر روی زن ها نشان داد. بالطبع، از همان زمان وی به عنوان یک جانی شناخته شده بود.
همزمان با تجاوز روس ها به افغانستان، حزب اسلامی در میان گروه های هفت گانه که از سوی دولت پاکستان به رسمیت شناخته شد (و باتوجه به وابستگی قبلی که در دورۀ حکومت ذوالفقارعلی بهوتو شکل گرفته بود، از امتیازاتی خاص در قیاس با سائر "تنظیم "ها برخوردار بود). دول ایالات متحدۀ امریکا، عربستان سعودی و چین حزب اسلامی و سائر احزاب اسلامی را مساعدت مالی و تسلیحاتی نمودند ـ که از طرف (آی اس آی) مهار و کنترول می شدند ـ بنابر ملحوظات معین بیشترین کمک ها در اختیار حزب اسلامی قرار می گرفت.
عامل و محرک شماره یک جنگ های داخلی و برادر کشی، حزب اسلامی به رهبری گلب الدین "حکمتیار" بوده است. اگر مکث کوتاهی بر پروسۀ به وجود آوردن احزاب پشاوری (به ویژه حزب اسلامی) در آن زمان توسط پاکستان صورت پذیرد، دیده می شود که «رهبری این احزاب بنا بر مناسبات رزمندۀ این افراد با مجموع طبقه و با دیگر طبقات اجتماعی جامعه به وحود نیامده است، بلکه اکثراً بنا بر موقعیت خاص اجتماعی متمایز آن ها در جامعۀ قبلی و یا روابط بین المللی است که از آن ها "رهبران" جهاد افغانستان را ساخته است. ...حکمتیار را بهوتو زیر تربیت می گیرد و در رابطه و استفاده از وی به عنوان یکی از مهره های فشار سیاسی بر داؤود از او شخصیتی می سازد که خود قادر به مهار کردن او نیست. روابط حـزب اسلامی با مجموع طبقه اش و یا روابط رهبران آن با مجموع سازمان از همین سوابق تاریخی آب می خورد. توطئه گری خصلت ممیزۀ این حزب و رهبران آن است».
با فروپاشی رژیم دست نشاندۀ روس ها در سال های 1992 میلادی گلبدین به کمک (آی اس آی) در تلاش شد تا قدرت را در دستگیرد، ولی رقیب وی احمد شاه مسعود قبلاً در یک ائتلاف با بقایای در حال فروریزی رژیم محصول تجاوز روس ها، از شمال وارد پایتخت شد. از همان سال جنگ های داخلی باعث آن شد تا شهر کابل به ویرانه مبدل و دارائی های مردم بیچاره غارت گردید. قرار تخمین سازمان "صلیب سرخ بین المللی"، در اثر پرتاب موشک های حکمتیار و جنگ های تنظیمی در کابل 50000 نفر غیرنظامی جان های خود را از دست دادند و 100000 نفر دیگر از هموطنان ما رهسپار کشور های ایران و پاکستان و غیره شدند.
در سالهای 1995 یک گروه موسوم به تحریک طالبان از مناطق جنوب افغانستان برآمده و پایگاه هائی را در تصرف خود درآوردند که حکمتیار از آن ساحات موشک پرانی می کرد و پاکستان به حمایۀ آشکار طالبان تغییر جهت داد. با اشغال کابل توسط طالبان، بساط گلبدین و حکومت پوشالی جهادی برچیده شد و گلبدین همراه ربانی، مسعود، سیاف و... به جانب پنچشیر و سپس از آن جا به طرف ایران رفت. __با اشغال افغانستان توسط قوای امریکائی در سال 2001م، نقش گلبدین در ایجاد حکومت انتقالی کمرنگ شده رفت و همراهان جمعیتی و اتحاد اسلامی وی در نقش پیاده نظام اشغالگران امریکائی زیر چتر حفاظتی طیارات بم افگن (52 ب) امریکائی به تعقیب مزدوران فراری طالب پرداختند. وی به دستور نظامیان پاکستانی موازی با طالبان از داخل پاکستان برای سازماندهی مقاومت مسلحانه نفراتش تلاش های زیادی را به راه انداخت. گرچه نیروهای گلبدین یک رشته عملیات کوچک سبوتاژ و انتحاری را به راه انداختند که در مقایسه با تحرکات همتا های طالبانی اش، بسیار کمرنگ و ناچیز بود.
اختلافات درونی، حزب اسلامی (گلبدین) را دچار انشعاب کرد. برخی اعضای حزب اسلامی در ترکیب دولت پوشالی در پست های مهم دولتی، نهاد های حکومتی مانند: سنا، پارلمان، نیرو های امنیتی و حزب راجستر شده در وزارت عدلیه ـ دولت پوشالی ـ جا گرفتند. افراد تسلیم شدۀ حزب اسلامی در تشدید تضاد های جناحی دولت پوشالی، غارت دارائی های عامه، فساد مالی و... نقش برجسته ئی را ایفاء نموده اند.
مهره های حزب اسلامی را که ننگ خدمت به اشغالگران را در دولت مزدور به جبین دارند، از این جمله اند: فاروق وردک، خرم، ارغندیوال، داؤود زی، محمد خان و غیره. حکمتیار در حیات سیاسی اش در نقش بازیچه ای همیشه توسط دستگاه های جاسوسی خارجی دست به دست شده است که از زمان جنگ سرد در سال های 70م تا کنون در چنگال دستگاه هائی جاسوسی ( کا جی بی، آی اس آی و سی آی ای) قرار داشته است.
پیوستن گلبدین حکمتیار به جناح برتر دولت مزدور "وحدت ملی" :
گلبدین حکمتیار از مدت ها بدین سو یک نوع روابط با دولت پوشالی (توسط عمال خود در درون دولت) داشته بود. وی قبل از «معاهدۀ صلح» با حکمتیارـ در مقایسه با طالبان ـ در حاشیه قرار داشت. از همان اوائل حکومت غنی قراین و شواهد زیاد موجود بود که امکان توافق حکومت با یک گروه تروریستی جنایتکار شناخته وجود داشت. سرانجام حکمتیار پس از چانه زنی هیئت های مذاکره کنندۀ وی روی مفاد توافقنامه که به گمان اغلب پاکستانی ها مسودۀ آن را ترتیب نموده بودند، آن را امضاء کرد. در ظاهر امر توافق دو جانبه روی محتوای آن پیروزی حکمتیار تلقی می شود که بیشرین مواد آن: از تعهد دولت در قبال حکمتیار و حزب ان سخن می رود، تا تعهد وی و حربش به دولت پوشالی.
حکمتیار در مذاکرات صلح تمام خطوط (سرخ)تعیین شده از سوی امریکا و حکومت افغانستان از جمله قبول تداوم موقعیت اشغالی افغانستان توسط امریکا و ناتو، انحلال گروه های جنگی، پابندی برای آتش بس دایمی، احترام به قانون اساسی، قطع روابط با گروه های تروریستی را پذیرفته است. __گلبدین جنایت کار و تیزاب پاش دیروز قبول کرده است "همه مردان و زنان می توانند در چهارچوب قانون از حقوق مساوی و مسؤولیت های خویش بدون برتری و تبعیض بهره مند شوند"! شرایط دیگر حکمتیار برای صلح از جمله تضمین زندگی مصئون، ادغام جنگجویان خودش در تشکیل نیروی های دفاعی، برداشتن تحریم های جهانی و رهائی زندانیان سیاسی حزبش شامل این شرایط اند.
حکمتیار به عنوان یکی از جاسوسان و خادمان وفادار امریکا و پاکستان، در ابتداء با شیطنت و ظاهرفریبی خاصش مزورانه مشکل حضور سربازان اشغالگر امریکائی ــ ناتوئی در افغانستان را از جملۀ مسائل مورد مناقشه با دولت مزدور " غنی ــ عبدالله" وانمود می کرد، اما عاقبت به فرمان باداران اشغالگرش که سال ها به منافع آن ها خدمت کرده بود، تن داد. __سرانجام گلبدین این مزدور مسلکی و کهنه کار که مؤقتاً از جرگۀ مزدوران امریکا ــ ناتو بیرون مانده بود، با سجده کردن در برابر گوسالۀ زرین سامری به جایگه اصلی اش تقرب یافته و در دایرۀ شیطانی از وطن فروشان، جنایت کاران جنگی، قاچاق بران، و جواسیس جهادی جا گرفت.
توافقنامۀ حمکتیار طرح امریکا و پاکستان است رابطۀ هند با دولت پوشالی "غنی ــ عبدالله" خیلی نزدیک بوده به یک دوستی تمام عیار تبدیل شده است. دولت هند به عنوان قدرتی مرتجع و توسعه طلب در پرتو سیاست رقابتی منطقه ئی اش در قبال جنوب آسیا و آسیای میانه با رقبای چینی و پاکستانی اش؛ در زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، استخباراتی و انکشافی همکاری نزدیک و رابطۀ حسنۀ رو به گسترشی با دولت مزدور و دست نگر کابل داشته است. متغیرات و فاکتور های بیرونی روی این نزدیکی دو دولت اثر مستقیم گذاشته است.
حمکتیار به حیث جاسوس سرسپردۀ پاکستان که با خانواده اش تا هم اکنون در پاکستان زندگی می کند و همواره مهره ای در دست زمامداران و نظامیان آزمند پاکستانی در سیاست توسعه طلبانۀ شان بوده است، این بار نیز در خدمت آن نیات پلید اربابان پاکستانی اش با تأیید امریکا و انگلیس درآمده است. آوردن گلبدین و اشرار تحت امرش ابعاد مختلف دارد. یکی از آن ابعاد بازی کردن نقشی توسط گلبدین و حامیانش در تغییر مناسبات نزدیک کابل ــ دهلی و ایجاد توازن در مناسبات کابل ــ اسلام آباد و دیکته کردن دیدگاه های اسلام آباد در به اصطلاح سیاست منطقه ئی پوشالیان ارگ نشین کابل، خواهد بود.
آمدن گلبدین مورد آشکاری از مبارزۀ جناحی در دولت مزدور "وحدت ملی": __با ایجاد دولت به اصطلاح "وحدت ملی" تضاد های قومی به اوج خود رسیده است. گروه های مرتجع و مزدور قومی که در بدنۀ دولت لانه کرده اند، هر یکی برنامه و اهدافی برای مردم خویش ندارند. این ها در درون و بیرون دولت به دامن زدن اختلافات قومی متوسل می شوند تا با استفاده از بسیج قومی ــ زبانی به حیات ننگین و افزایش ثروت های هنگفت خویش ادامه دهند.
گلبدین و حزبش که در جریان اشغال روس ها، درگیری ها خونینی با جمعیت اسلامی مسعود ــ ربانی که اکثریت شان تاجیک ها بودند، داشتند. این اختلافات در درون حکومت "وحدت ملی" هنوز با قوت خود باقی است و دامن زده می شود. اشرف غنی این تکنوکرات قوم باز به خاطر این که بتواند از پشتوانۀ قومی پشتونی در برابر جناح فزونخواه تاجیک تبار حاکمیت پوشالیان به رهبری"عبدالله" شورای نظاری ــ جمعیتی استفاده کند، آمدن گلبدین که یک پشتون و از نگاه منشاء قومی یک کوچی است و فاقد پایگاه سیاسی می باشد، مثل سائر مهره های سوخته چون حنیف امر، احدی و غیره را در تقویت جناح مزدوران تمامیت خواه پشتونی در دولت خائن "وحدت ملی" به نفع خودش و جناح تمامیت خواه ارزیابی کرد.
عکس العمل جناح فزونخواه تاجیک بار در درون دولت مزدور "غنی ــ عبدالله" در مقابل این ابتکار قومی غنی تکنوکرات، عکس العملی بود بیشتر زبانی ـ تاریخی. و عبارت بود از استفادۀ سخیف ابزاری از حساسیت های قبلی در میان تاجیک تباران و جفا های رفته بر زمامداری متعلق به این ملیت و تمسک به استخوان های پوسیده از محور این جناح قدرت ضد ملی و ضد مردمی.
سیاست قومی دولت مزدور کابل متأثر و همآهنگ با سیاست های پراگمایستی بازیگران جهانی و منطقه ئی در قبال افغانستان عمل می کند. بناءً، ایجاد یک ستون حمایتی از پشتون ها عجالتاً "غنی" را قادر می سازد در برابر جناح رقیبش بایستد. توافق صلح با گلبدین حکمتیار موجد نوعی مشروعیت جناحی به کمپ تمامیت خواه است که در صورت عملی شدن، می تواند الگوئی باشد برای پیوستن طالبان در آن جناح از مجرای پروسه صلح با حفظ موقعیت مستعمراتی افغانستان و تدازم اشغال آن توسط امپریالیست های اشغالگر امریکا و ناتو.
هر دو نوع سیاست استخوان شکنانه توسط جناح های رقیب در درون و بیرون دولت مزدور، به نفع تداوم اشغال کشور، و در نتیجه به نفع و مطلوب اشغالگران کشور عزیز ما است. با چشم باز می توان رد پای استعمارگران را در این سیاست های تفرقه افکنانۀ مزدوران تبارگرای استعمار دید.