فریدون کاوه و پاینده پایمرد
۰4 فبروری ۲۰۱۷



( ۴ ) اســتــعــمــار


دو دوره در سیاست استعمار نو:
استعمار نو که با فروریزی سیستم استعماری امپریالیستی در پس از جنگ دوم جهانی به سیاست غالب دول امپریالیستی مبدل شد، در نتیجۀ آغاز و اختتام جنگ سرد میان دو بلاک امپریالیستی، تغییرات عمیق و گسترده در سیاست جهانی مثل شکست سوسیالیسم در چین، تجزیۀ امپراتوری و اردوگاه سوسیال امپریالیسم شوروی، ، تهاجم همه جانبۀ امپریالیست های غربی به شرق و جنوب، تک قطبی شدن نظام امپریالیستی به سرکردگی امپریالیسم امریکا، جهانی سازی سرمایۀ مالی و سیاست لیبرالیسم نو؛ در دو دوره ویژگی هائی را به خود دیده است که در زیر به اختصار مرور می شود:

1ــ دورۀ اول استعمار نو:
از منظر برخورد علمی ــ تاریخی به پدیدۀ استعمار نو، باید آن را در بستر تاریخی اش مطالعه کرد. استعمار نو زادۀ امپریالیسم است. استعمار نو در نتیجۀ تکامل سرمایه داری دوران رقابت آزاد به مرحلۀ سرمایه داری انحصاری یا امپریالیسم و زادۀ شکست سیاست های خشن کهن استعماری بوده است. شاخص عمدۀ مرحلۀ امپریالیسم در کنار سائر شاخصه ها، صدور سرمایۀ انحصاری به بازار های وسیع دارای منابع و نیروی کار ارزان بوده است.

دورۀ پس از جنگ دوم جهانی با شکست فاشیسم و نازیسم، فروریزی سیستم استعماری امپریالیسم و استقلال رسمی مستعمرات قبلی، ایجاد اردوگاه سوسیالیستی در محور اتحاد شوروی، و دو قطبی شدن جهان مشخص می شود. با پیروزی انقلاب های ملی ــ دموکراتیک در برخی مستعمرات قبلی امپریالیسم مثل انقلاب دموکراتیک نوین با دورنمای سوسیالیستی در چین و غیره، و ایجاد اردوگاه سوسیالیستی؛ جنگ سردی در محور سوسیالیسم و امپریالیسم در جهان آغاز شد. با قلب ماهیت دولت و اردوگاه شوروی سوسیالیستی به دولت و اردوگاه سوسیال امپریالیستی، این جنگ در محور تضاد میان اردوگاه امپریالیستی و اردوگاه سوسیال امپریالیستی کانالیزه شد.

دورۀ اول استعمار نو با جنگ سرد تداخل داشته و با آن پایان یافت. بناءً، دورۀ اول استعمار نو در پیوند نزدیک با این جنگ سرد میان دو بلاک امپریالیستی مطالعه شده و جنگ سرد یکی از ویژگی های الزامی دورۀ اول استعمار نو پنداشته می شود. این دوره از سیاست نواستعماری، از اوائل دهۀ پنجاه میلادی قرن بیستم آغاز شد، تا اوائل دهۀ نود میلادی با تجزیۀ امپراتوری سوسیال امپریالیسم شوروی و اردوگاه تحت هژمونی آن، پیروزی اردوگاه امپریالیستی رقیب و اعلام «پایان تاریخ» و «ابدی خواندن لیبرال دموکراسی»؛ ادامه یافت. این دوره با صدور سرمایۀ انحصاری به بازار های وسیع دارای منابع و نیروی کار ارزان و تداوم سیاست جنگ سرد در ابعاد مختلف مشخص می شود. سرمایۀ انحصاری صادر شده برای غارت کشور های تحت سلطۀ پیرامونی، در یک جانب بوروکراتیک و در جانب دیگر غیربوروکراتیک بوده است.

جنگ سرد میان بلاک امپریالیستی و بلاک سوسیال امپریالیستی در پهنۀ گیتی؛ خشکه، آب و فضا را شامل بوده و ابعاد متعددی را درنوردیده است. این جنگ و رقابت امپریالیستی مضمون و اهداف غارتگرانه و هژمونیستی استعماری از نوع جئوستراتیژیک، جئواکنومیک و جئوپولیتیک داشته و در عرصه های سیاسی، نظامی، استخباراتی، اقتصادی، فرهنگی، ایدئولوژیک، صنعت و تکنولوژی، تبلیغات رسانه ای، روانی؛ و حتی ورزش جریان داشته است. جنگ سرد که از فردای جنگ دوم جهانی در محور دو قدرت فاتح جنگ دوم یعنی دولت اتحاد شوروی ستالینی و دولت امریکا شکل گرفت، از اواسط دهۀ پنجاه میلادی با قلب ماهیت دولت شوروی به دولتی سوسیال امپریالیستی، با فراز و فرود هائی تا اولین سال دهۀ نود میلادی ادامه یافت. هرچند تنش، تقابل و رقابت همه جانبه میان دو ابرقدرت امپریالیستی در رأس دو سازمان نظامی «ناتو» و «وارسا» در سالیان جنگ سرد، به جنگ گرم مستقیمی نیانجامید؛ اما در متن یک چنین تقابل خطرناکی جهان به طور بالقوه تا آستانۀ جنگ به مراتب ویرانگر سوم جهانی پیش رفت.

همزمان با صدور سرمایه و رقابت بر سر بازار ها و منابع، دو ابرقدرت در رأس دو بلاک امپریالیستی رقیب در متن جنگ سرد به اقدامات پرهزینه، تخریبی و مخاطره آمیزی دست یازیدند که هر آن بشریت را با خطر جنگ اتومی منطقه ئی یا جهانی تهدید می کرد. یک چنین اقدامات مدهشی که از این منظر تعریف و تبیین می شوند عبارت بوده اند از: تمرکز و تکامل تکنولوژی نظامی و ساخت و تجهیز ارتش ها با سلاح های زمینی، هوائی، کیمیائی و بیولوژیک؛ ملیتاریسم و مسابقۀ تسلیحاتی؛ صدور سلاح؛ رقابت در تکنولوژی فضائی و فضانوردی؛ مسابقۀ خطرناک اتمی؛ گسترش پرخرج شبکه های جاسوسی و ضد جاسوسی؛ ایجاد پیمان های نظامی جهانی و منطقه ئی؛ ایجاد فضای رعب و هراس در کشور های خودی از نوع مک کارتیسم امریکائی و نظام پولیسی شوروی؛ ایجاد پایگاه های نظامی؛ اشغال نظامی کشور ها و یا انجام کودتا های نظامی در تعدادی کشور ها؛ تقویت نیرو های راست ارتجاعی و حمایت نظام های سیاسی مستبد؛ مرتجع و بوروکراتیک در کشور های سه قاره؛ تبلیغات وسیع سیاسی ــ ایدئولوژیک از کانال های رسانه ئی، فرهنگی، نشراتی(هر یکی در مزیت خودی و مزمت رقیب)؛ همکاری با سازمان های مافیائی در ترویج و تجارت مواد مخدر؛ و غیره اعمال این چنینی.

هرچند قاره ها، اقیانوس ها و حتی قطبین یخبندان و فضا به عرصۀ رقابت دو بلاک امپریالیستی مبدل شده بود، با آنهم مناطقی در شرق میانه، شرق دور، اروپا و آسیای جنوبی ــ مرکزی به کانون داغ تمرکز و تقابل خطرناک دو ابرقدرت مبدل شد. در جریان جنگ سرد کشور های چندی توسط یکی از دو ابرقدرت در پرتو سیاست های توسعه طلبانه، هژمونیستی و رقابتی آنان اشغال نظامی شده و یا کودتا هائی در آن کشور ها به راه افتاد و یا ساحت آن کشور ها به گونۀ تحمیلی به پایگاه نظامی نیرو های اشغالگر دو ابر قدرت امریکا و شوروی یا سازمان نظامی ناتو مبدل شد.

در جانب ابرقدرت امریکا:
حفظ، ایجاد و گسترش پایگاه های نظامی در حریم کشور ها؛ ایجاد پیمان نظامی متجاوز امپریالیستی ناتو در سال۱۹۴۹م و سپس ایجاد پیمان های نظامی منطقه ای با دول ارتجاعی منطقه بر مبنای منافع آزمندانه اش؛ تجاوز نظامی به کوریا و تقسیم آن؛ تمرکز و تکامل تکنولوژی نظامی با استفاده از توان اقتصادی ناشی از پیروزی در جنگ دوم جهانی و کاربرد دستآورد های علمی پس از جنگ در عرصۀ نظامی و ساخت و تجهیز مجهز ترین ارتش جهان با سلاح های مرگبار زمینی، هوائی، کیمیائی، بیولوژیک و اتمی؛ ملیتاریسم و مسابقۀ تسلیحاتی؛ پیشتازی در صدور تسلیحات؛ تمرکز رقابتی در تکنولوژی فضائی و فضانوردی؛ مسابقۀ خطرناک اتمی؛ گسترش بیرونی پرخرج شبکه های جاسوسی و ضد جاسوسی در پیوند با سازمان جهنمی «سیا»و همکاری با سازمان های جاسوسی دول مرتجع قاره ها مثل «موساد» اسرائیل ضمن مختنق ساختن فضای درونی جامعۀ امریکا از طریق سیاست مک کارتیسم و فعالیت جاسوسی «اف بی آی» و سائر نهاد ها از شهروندان امریکا؛ تمویل، تجهیز و حمایت دولت غاصب و صهیونیستی اسرائیل در مقابل اعراب آزادیخواه فلسطینی؛ جنگ اشغالگرانه و تجاوزکارانۀ امریکا در کشور های ویتنام، کامبوج، لاؤوس؛ اشغال نظامی گرانادا و پاناما؛ انجام کودتا ها در ایران، اندونیزیا، چیلی، مصر، پاکستان و غیره؛ اغتشاش مجارستان در سال ۱۹۵۶؛ تداوم اشغال فلیپین و کودتای فردیناند مارکوس مستبد؛ مداخلات و تجاوزات مکرر نظامی ــ استخباراتی براندازی، تخریبی یا حمایتی در کشور های متعدد آسیا، اروپا، افریقا و امریکای لاتین؛ حمایت از شقی ترین و مرتجع ترین نیرو های راست سیاسی ــ طبقاتی و مذهبی کشور ها مثل مجاهدین افغانستان در سراسر دهۀ هشتاد میلادی؛ اشتغال در ترویج و تجارت پرمنفعت مواد مخدر در همکاری با سازمان های مافیائی؛ پیشبرد سرسام آور تبلیغات ضد کمونیستی از طریق رسانه های جمعی، کتب، سینما، دانشگاه و غیره؛ از اهم فهرست طویل اقدامات توسعه طلبانه و رقابتی رأس بلاک امپریالیستی ناتو یعنی امپریالیسم متجاوز و هار امریکا تا پایان جنگ سرد و سقوط رقیب و همتای شوروی اش در سال ۱۹۹۱م، استند.

همۀ این اقدامات خطرناک فوق همزمان با صدور سرمایۀ مالی سازمان های انحصاری امریکائی به کشور های فاقد و نیازمند آن برای تولید سود بیشتر از طریق تاراج منابع، استثمار نیروی انسانی و تخریب محیط زیست آن کشور های فقیر و وابسته در سه قارۀ تاراج شده به اضافۀ اروپا و آسترالیا، صورت پذیرفته است.

ادامه دارد