فریدون کاوه و پاینده پایمرد
۱۲ فبروری ۲۰۱۷



(۵ ) اســتــعــمــار


در جانب ابرقدرت شوروی:
دولت سوسیالیستی و خلق اتحاد شوروی به رهبری جوزف ستالین در شکست فاشیسم نقش قاطع داشته و در فردای پیروزمند جنگ بدون تعلل به التیام زخم ها و آبادانی ویرانی های گستردۀ ناشی از جنگ تجاوزکارانۀ فاشیسم هیتلری پرداختند. با استفاده از شرایط مساعد پس از جنگ حزب و دولت شوروی برنامه های دقیق متمرکز و رهبری شدۀ رشد و اعتلای همه جانبۀ اقتصادی شامل صنعت، زراعت و طب را روی دست گرفته و در عرصه های پیشرفت علمی ــ تکنولوژیک به شمول تکنولوژی نظامی، اتمی (۱۹۴۹) و فضائی (۱۹۵۷) گام های بلندی را برداشت.

پس از مرگ رهبر شوروی سوسیالیستی ــ ستالین ــ ، رهبران بعدی حزب و دولت شوروی این روندگان راه سرمایه داری با قلب ماهیت و کراکتر طبقاتی پرولتری حزب و دولت پرولتاریا، به منجلاب رویزیونیسم سقوط کرده و گام های شمردۀ بلندی را به سوی تکامل به سوسیال امپریالیسم( سوسیالیسم در گفتار و امپریالیسم در کردار) برداشتند. از همین موضع ایدئولوژیک و طبقاتی، نمایندگان سرمایه داری انحصاری بوروکراتیک حاکم شوروی با بلاک امپریالیستی رقیب به رهبری امپریالیسم امریکا وارد عرصۀ رقابت امپریالیستی بر سر منابع و بازار های مورد نیاز سرمایه و مناطق ستراتیژیک و سوق الجیشی و در کل، جنگ سرد شدند.

زان پس، تمامی تحرکات و عملکرد های دولت سوسیال امپریالیستی شوروی با ماسک سوسیالیستی، در راستای پیشبرد و تشدید تقابل امپریالیستی و سیاست تنش زای جنگ سرد در کلیه عرصه ها مشهود و متبارز بوده است. در زیر برخی از موارد مهم این تحرکات سوسیال امپریالیستی را در پرتو سیاست جنگ سرد توسط دولت شوروی مشت نمونۀ خروار می آوریم:

ـ ملیتاریزه کردن اقتصاد ملی(یعنی صرف بیشتر درآمد و بودجۀ دولت در امور نظامی) در خدمت رشد صنایع نظامی و اتمی و تخصیص بیشتر پول و سائر منابع به مخارج نظامی و تکنولوژی و تحقیقات فضائی به قیمت پس مانی در عرصه های زراعتی، صنعتی و صنایع الکترونیک و کامپیوتری و فلاکت مردم شوروی؛
ــ مسابقۀ تسلیحاتی و صدور گستردۀ تسلیحات به دولت های مرتجع سه قاره؛ ــ سهم گیری سیاسی ـ نظامی در منازعات منطقه ئی در افریقا، شرق میانه، جنوب و جنوبشرق آسیا، و امریکای لاتین از طریق صدور جنگ افزار و حمایت از نظام های سیاسی بوروکراتیک کشور ها مثل جنگ سال ۱۹۷۷ اتیوپی و سومالیا و جنگ ایران و عراق؛
ــ تشدید تنش با امریکا از طریق تعبیۀ موشک های دوربرد در خاک کیوبا(۱۹۶۲) و سپس احداث رادار و مراکز جاسوسی در خاک آن کشور؛ ــ ایجاد پیمان نظامی وارسا با دولت های اقمارش در مقابل ناتو؛
ــ صدور سرمایۀ انحصاری بوروکراتیک به شکل قرضه ها و اعتبار مالی توأم با سود به دولت ها برای خرید سلاح روسی و تأسیس زیرساخت های نظامی، و یا به شکل سرمایه گذاری در سکتور های دولتی زراعتی، صنعتی، معادن و انرژی، راه و ساختمان، حمل و نقل و غیره با قرارداد های سنگین اسارت آور طولانی؛
ــ تربیۀ پرسونل نظامی دولت های مشتری جنگ افزار روسی، سازماندهی ارتش ها و نفوذ در میان پرسونل نظامی دولت ها؛
ــ منحرف ساختن احزاب کارگری موجود و یا ایجاد و تقویت احزاب رویزیونیست وفادار به مسکو مثل «حزب تودۀ ایران» و «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» در کشور های سرمایه داری و پیرامونی و سرباز گیری برای «کی جی بی» از میان رهبران آن احزاب بر پایۀ میزان وفاداری شان به اهداف توسعه طلبانۀ استعماری سوسیال امپریالیسم شوروی؛
ــ سرکوب شورش مجارستان در سال ۱۹۵۶ م و اشغال چکسلواکیا در سال ۱۹۶۸م؛ ــ کمک مشروط سوسیال امپریالیستی به مقاومت ملی ویتنام شمالی در برابر اشغال امریکا از منظر تقابل امپریالیستی به قیمت وابستگی و دهن پرآب شدن زمامداران ویتنامی در مقابل اجحافات و انحرافات کرملن؛ ــ کودتای اتیوپی در سپتمبر ۱۹۷۹م به رهبری «منگیتسو هایله ماریام» دیکتاتور بعدی و دلقک کرملن در افریقا؛
ــ پشتیبانی سیاسی و حمایت نظامی توأم با صدور سلاح از رژیم های مستبد خون آشام مثل دولت های بعثی عراق و سوریه و احداث پایگاه نظامی «تارطوس» در خاک سوریه نزدیک سواحل شرقی بحیرۀ مدیترانه که همین اکنون توسط میراثدار آن(دولت امپریالیستی روسیه) فعال است؛
ــ اشغال نظامی کشور کامبوج توسط توسعه طلبان ویتنامی به دستور و حمایت کرملن در جنوری ۱۹۷۹م در اوج جنگ سرد با غرب و چین؛ ــ نظامی و مخاطره آمیز ساختن آب های بین المللی با امریکا از طریق گسیل و گشت زنی متقابل کشتی های طیاره بردار و جنگی روسی و امریکائی در بحر ها و در مسیر آبراه های بازرگانی؛
ــ آلوده ساختن محیط زیست خشکی و آبی با زباله های خیلی زیانبار صنعتی و اتمی و وقوع فاجعۀ اتمی چرنوبیل(۲۶ اپریل ۱۹۸۶) در نیروگاه اتمی چرنوبیل واقع اوکراین با تبعات ویرانگر درازمدت آن بر انسان و اکوسیستم(اکوسیستم یا سیستم اکولوژیک عبارت است از اجتماعی از ارگانیسم‌های زندۀ نباتی و حیوانی و غیره که با محیط زیست شان در تعامل و تعادل اند. یا حاصل جمع ارگانیسم های زنده و محیط شان) در مناطق و سیعی از اروپا تا آسیا؛
ــ و سرانجام کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ و ۷ ثور۱۳۵۷ش در کشور ما افغانستان که در پیآمدش، در ۶ جدی ۱۳۵۸ش اشغال نظامی میهن ما در اوج جنگ سرد اوج ماجراجوئی استعماری و توسعه طلبی امپریالیستی سوسیال امپریالیسم متجاوز و اشغالگر شوروی را به نمایش گذاشت.

تجاوز نظامی سوسیال امپریالیسم شوروی به افغانستان و اشغال کشور ما توسط ارتش اشغالگرش علاوه از آرایش نوین سیاسی ــ طبقاتی در گسترۀ جامعۀ ما، جنگ سرد میان دو ابرقدرت در رأس دو بلاک امپریالیستی را به نقطۀ اوجش رسانیده، افغاستان را به محراق توجه و تضاد جهانی مبدل کرده و در عین حال واکنش ها و تحرکات سیاسی، دپلوماتیک، نظامی، اطلاعاتی و فرهنگی ــ ایدئولوژیک بلاک رقیب امپریالیستی به رهبری امپریالیسم امریکا را به طور همه جانبه برانگیخته و در پی آورد.

جنگ اشغالگرانه ای را که سوسیال امپریالیسم متجاوز و اشغالگر شوروی از ۲۷ دسمبر۱۹۷۸ تا ۱۴ فبروری ۱۸۸۹م برای یک دهه در افغانستان ادامه داد؛ مزید بر مخارج مادی، معنوی و انسانی گزاف آن برای مردم و کشور ما، برای خود متجاوز روسی از منظر اقتصادی، سیاسی، انسانی و نظامی خیلی پرهزینه بود. شکست و فرار افتضاح آمیز اشغالگران شوروی در پایان جنگ تجاوزکارانۀ دوامدار پرخرج شان در افغانستان در مقابل ارادۀ استعمارشکن مردم سلحشور و آزادۀ ما و در تقابل خونین با بلاک تحت رهبری امریکا و ارتجاع منطقه، علت العلل فروپاشی امپراتوری شوروی، تجزیۀ آن به پانزده کشور جداگانه، فروپاشی پیمان تجاوزکار وارسا و پناه بردن کشور های آقمار آن به دامن امپریالیست های رقیب اروپائی و امریکائی؛ و بالوسیله علت اساسی پایان جنگ سرد محسوب می شود.

در این فروپاشی ارکان نظام ستمگر و استعماری سوسیال امپریالیسم شوروی و مآلاً پایان جنگ سرد، عوامل اساسی از قبیل نظامی ساختن اقتصاد بوروکراتیک؛ تمرکز روی تکنولوژی نظامی ــ فضائی؛ مسابقۀ ‏تسلیحاتی متعارف(conventional) و اتمی؛ ماجراجوئی نظامی در کشور های سه قاره و ‏اشغال نظامی کشور ها منجمله افغانستان؛ عقب مانی تکنولوژیک ــ انفورماتیک نسبت به غرب ‏و جاپان؛ تداوم و تشدید ستم و استثمار بر طبقۀ کارگر و سایر زحمتکشان شوروی و کشور های ‏اقمار و در نتیجه حدت یابی تضاد طبقاتی؛ بیشتر شدن روز افزون فاصلۀ طبقاتی؛ موجودیت ‏تبعیض، نژاد پرستی و ستمگری ملی نسبت به اقلیت های غیرروسی در قلمرو امپراتوری ‏شوروی؛ سیاست ستمگری و غارتگری در حق کشور های اقمار؛ بوروکراسی عریض و طویل و فساد اداری و مالی گسترده؛ تنزیل سطح رفاهی مردم به سود جنگ تجاوزکارانه و ماجراجوئی نظامی؛ ‏شکست سیاسی و نظامی فضاحت بار در میدان جنگ افغانستان با همه هزینه های سنگین ‏انسانی، مادی و معنوی آن برای اشغالگر؛ توأم با عوامل مهم دیگر بیرونی مثل نقش دولت های امپریالیستی غربی و ارتجاع منطقه، مؤثر افتاد.‏

با تجزیه و فروپاشی دولت و نظام امپریالیستی اتحاد شوروی و پیمان آن، جنگ سرد پایان یافت. با پایان جنگ سرد، دورۀ اول سیاست نواستعماری که با صدور سرمایه و جنگ سرد مشخص می شود، نیز به پایان راه رسیده و دورۀ دوم سیاست نواستعماری آغاز یافت که تا هم اکنون ادامه دارد.