سیاوش آزاد
۰۲ جنوری ۲۰۱۷

اوج ناامنی ها در شهر کابل

این روز ها نواحی شهر کابل شاهد اتفاقات خیلی زشت و ناگواری بوده است.
چند شب قبل سرقت پنج منزل در ناحیۀ یازدهم شهر کابل در یک شب رخ داد، که با وقوع این سرقت یک نفر کشته و یک تن دیگر زخمی شد. فردای همان شب مردم منطقه دست به تظاهرات زدند و مسؤولان امنیتی حوزه را متهم به سهل انگاری و دست داشتن در چنین رویداد ها نمودند.
واقعیت قضیه اینست که پرسونل این حوزه ها تحت نام مدیریت کشف، استخبارات، کنترول منطقه ئی ، مدیریت جنائی و تولی های مربوط این حوزه های به اصطلاح امنیتی در سازماندهی این همه حوادث مستقیم دست دارند. بدون دست داشتن این نهاد ها هیچ فردی نمی تواند فارغ البال دست به چنین اعمالی بزند. روی این ملحوظ اهالی مناطق مجبور هستند که از طرف شب خود شان بالای بام منازل خویش پهره نمایند و از جان و مال خویش محافظت کنند.
ز این نوع حوادث روزی نیست که در کابل به وقوع نپیوندد. طور مثال سرقت موتر ها همه روزه در ناحیه های مختلف شهر صورت می گیرد ، و یا هم از طرف صبح وقت و شام دیده شده است که راکبین تاکسی توسط دسیسۀ خود درایور تاکسی و چند تن همکارش که اکثراً مربوط به اصطلاح نهاد های امنیتی اند، مورد لت وکوب قرار گرفته و اموال مسافران را به غارت برده اند. این رویداد ها همه روزه به مشاهده رسیده و همه باشندگان این شهر از آن مطلع اند.
روی همرفته اختطاف، قتل و سرقت های مسلحانه در روز روشن صورت می گیرد و آن هم در نزدیکی پوسته های امنیتی رژیم مستعمراتی. شهر کابل با بزرگترین جمعیت، از لحاظ میزان تلفات به دلیل وقوع رویداد های خونین انفجار و انتحار، پر تلفات ترین شهر افغانستان است .
وضعیت رو به وخامت این شهر پنج ملیونی، به نگرانی پایتخت نشینان افزوده است وضعیت بد امنیتی هم زمینه های اقتصادی و اجتماعی خودش رادارد. فقدان زمینه های کار و اشتغال عمدتاً جوانان زمینه های ناامنی، آدم ربائی، سرقت و انفجار و انتحار را در پی داشته است.
شهر کابل و چند شهر محدود دیگر به مراکز تراکم گستردۀ روستا نشینان مبدل گردیده است که فقدان خدمات شهری و توانمندی های مالی و مدیریتی رژیم مزدور توأم با فساد گسترده، مشکلات حل ناشده و روزافزونی را به بار آورده است.
وضعیت بد امنیتی ، فقرو بیکاری، ترس دایمی ربوده شدن فرزندان، فساد روز افزون اراکین ملکی و نظامی ــ امنیتی رژیم و مافیای تنیده شده در تار وپود دولت مستعمراتی همراه سائر مشکلات، نبود برق، عدم دسترسی مردم به خدمات صحی، بلند رفتن قیمت اجناس، فقر و بیکاری مزمن و... همه باعث ناراحتی های جسمی و روانی مردم گردیده است.
سر منشاء این همه مصائب و ستمگری ناشی نابرابری اجتماعی و وفرت فقر و غنا در دو پایگاه طبقاتی در نظام ستمگر و مزدور مافیائی و سیاست های عامدانۀ دول اشغالگر امپریالستی برای شکستاندن ارادۀ جمعی مردم افغانستان و تحقیر شخصیت آنان آست. تا زمانی که ستم امپریالستی و ستم طبقاتی از این سرزمین نابود نگردد، مردم افغانستان روی آسایش و خوشی را نخوهند دید.