خــروش رعــد
اول آګست ۲۰۱۷
تحرکات شیطانی مذبوهانه و گردن فرازی وطنفروشان پرچم و خلق

باز تعدادی از بقایای منفور جلادان پرچمی ــ خادی، این میهن فروشان و قاتلان محاکمه نشدۀ مردم افغانستان، بدون درس گرفتن از جنایات بیکران حزب و دولت مزدور و ارباب متجاوز سوسیال امپریالیستی شان، و بدون انتباه از نگونبختی و خفت و خواری ارباب متجاوز روسی و باند آدمکش شان، و بی هراس از داوری تاریخ و محاکمۀ مردمی در پناه حمایت اربابان نوین، به میدان آمده اند. طبق گزارش رسانه ها، تعدادی از این جنایت پیشگان و وطن فروشان حرفه ئی تحت نام "حزب وطن" روز جمعه ششم اسد در کابل گرد هم آمدند تا از "حکومت وحدت ملی" ساخته و پرداختۀ اشغالگران حمایت شان را اعلام داشته و بدین وسیله از اشغال امپریالیستی کشور شان، کشتار مردم شان و ویرانی وطن شان توسط امپریالیست های اشغالگر امریکا و ناتو و ارتجاع مورد حمایت آنان، استقبال کنند و به رقص و پایکوبی بپردازند و به جای ودکای روسی، ویسکی امریکائی را سرکشند.
"حزب دموکراتیک خلق" متشکل از جناح های خودفروخته، و جلاد پیشۀ "خلق"، "پرچم" و سائر ضمایم ذخیرۀ روسی، از هفتم ثور ۱۳۵۷ش تا هشتم ثور ۱۳۷۱ ش طی ۱۴ سال حاکمیت فاشیستی اش، همراه و همدوسیه با ارباب متجاوز و جنایتکار روسی اش، جنایات هول انگیز سازمانیافته و سیستماتیک ضد بشری را در کارنامۀ نابخشودنی خود در حق مردم و کشور افغانستان دارد؛ جنایاتی که در تاریخ این کشور و حتی در تاریخ استعمار، بی سابقه بوده اند.
مزدوران و قاتلان "خلق"و "پرچم" در دوران حاکمیت ۱۴ سالۀ ضد ملی، ضد دموکراتیک و ضد مردمی با آن سیاست فاشیستی؛ با دستگاه های جهنمی و مخوف "اگسا"، " کام" و "خاد"؛ با دستگیری، شکنجه و اعدام جمعی؛ با پولیگون ها و گور های دسته جمعی؛ با ترور و ارعاب؛ با پاسخ گفتن به اندک ترین مخالفت و نارضایتی به زبان گلوله؛ با توپ و تانک و بم های ناپالم و بیرلی روسی؛ همراه با ارباب متجاوز و اشغالگر روسی شان به مصاف مردم افغانستان رفتند، قتل عام کردند، ویران کردند و جنایت آفریدند. این جنایتکاران حرفه ئی، جنایات هولناک شان را در حق مردمی انجام دادند و آنان را صد ها و هزار هزار در گور های دسته جمعی جا دادند که در ابتداء به قدرت رسیدن به نام همین مردم، یعنی کارگران، دهقانان و زحمتکشان به دستور ارباب ریاکار سوسیال امپریالیستی بابت کتمان چهرۀ واقعی شان، ریاکارانه و اغواگرانه شعار داده، سوگند خورده و به بهانۀ خدمت به زحمتکشان به اورنگ بردگی سیوسیال امپریالیسم جهانخوار و استیلاءگر تکیه زدند.
میزان این جنایت سیستماتیک باند های ناانسان"خلق"و "پرچم" و درندگان وحشی سازمان های جهنمی"اگسا"، " کام" و "خاد"، و تلفات و ویرانی ناشی از بم های ناپالم و توپ و تانک متجاوزان سوسیال امپریالیسم از ۷ ثور و ۶ جدی تا همین امروز به قرار زیرین بوده است:
۱) ۲،۵ میلیون کشتۀ معلوم؛
۲) حدود ۲ صد هزار ګمشده؛
۳) ۵ میلیون مهاجر و آواره به بیرون؛
۴) حدود ۳میلیون مهاجر داخلی؛
۵) ویرانی حدود ۸۰٪ ساحات کشور بیرون از شهر ها شامل منازل مردم، بند و انهار، زیرساخت ها و تاسیسات مورد نیاز مردم کشور؛
۶) ضربات و خسارات بیکران اجتماعی، فرهنګی و معنوی غیرقابل پیمایش؛
۷) تحویل دهی کشور ویران و مردمی معذب و دردمند و راه باز کردن به حاکمیت دره و تازیانۀ همتایان مزدور و مرتجع اسلامی لجام گسیخته و زمینه سازی برای مرگ و ویرانی مزید و گستردۀ بعدی جنایت کاران اسلامی و در آخر هم اشغال مجدد کشور. یعنی خیانت در خیانت! یعنی خیانت پیهم!
۸) تعویض ارباب سرنگون شدۀ روسی توسط همین مزدوران، جلادان و خودفروختگان یتیم"خلقی"، "پرچمی" و سائر نیرو های ذخیرۀ روسی، تعویض حلقۀ غلامی روسی به امریکائی، استقبال از تجاوز و پابوسی اشغالگران امریکائی ــ ناتوئی، وطن فروشی مجدد و شریک شدن در جنایات و کشتار تازه و جاری امپریالیست ها، ارتجاع اخوانی و ملیشیائی و تکنوکرات های خودفروخته.
آری! این ها اند رئوس عمده و اقلام درشت کارنامه های ضد بشری باند های فریبکار "خلقی"و "پرچمی". این جنایاتی اند چشمگیر، قابل حساب، نابخشودنی و زدوده ناشدنی از حافظۀ تاریخی مردم عذاب دیده و دردمند افغانستان در زنجیر.


گفتۀ مشهوریست که طبق آن، زورمندان مزور صاحب زر می توانند با زر، زور یا تذویر بر وجود انسان ها مسلط شوند، اما نمی توانند با این ابزار قلب انسان را تسخیر کنند. مصداق این گفته را در حاکمیت ۱۴ سالۀ مزدوران و جلادان "خلق"و "پرچم"؛ در دوران ده سالۀ اشغالگری سوسیال امپریالیسم؛ در دوران سگ جنگی دهاره های تنظیمی، جهادی و طالبی؛ و در مدت ۱۷ سالۀ جاری اشغال نظامی کشور ما توسط امریکا و ناتوی جنایتکار و مداخلات و درازدستی همزمان قدرت های مرتجع و طماع منطقه و جنایات جاری اخوان دولتی، ملیشیا، طالب و داعش دیدیم: بیگانگی همه این نیرو های اهریمنی و ناانسان با آمال، آلام و علایق مردم افغانستان! این نیری های شیطانی می آیند و می روند، اما چیزی که جاودانه است و می ماند، مردم است!
روس و مزدوران جلاد و خودفروخته اش علی رغم این همه جنایت و قساوت در جریان ۱۴ سال، سرانجام با آنهمه شرارت، نیرنگ های استعماری، کابرد ابزار قتاله، کشتار جمعی و ویرانی گسترده در کشور ما؛ سرانجام به شکست شان در میدان جنگ افغانستان و در اساس در مقابل مردم این کشور و "زخم خونپکان" نامیدن آن از زبان آخرین زمامدار سوسیال امپریالیسم، اعتراف نموده و خرس قطبی با فرارش از معرکه، مزدورانش را تنها ماند.
نجیب خاد قبل از نصب شدنش به جای ببرک کارمل رسوا، رئیس دستگاه آدم ربائی، شکنجه و اعدام "خاد" بود. در آن سِمَت، حدود صد هزار افغان به امضای نجیب، این قصاب خاد، شکنجه، زندانی و اعدام شده اند. این نجیب جلادی که برخی از طرفدارانش با پوشاندن آفتاب حقیقت با دو انگشت، می خواهند به او چهره ای مظلوم، معصوم و انسانی بخشند؛ همان گرگ درنده و آدمخواری بوده است که شغل قصابی انسان را داشت. نجیب قصاب خاد، در کنار سائر رهبران حزب خلق و پرچم، یکی از منفور ترین، زشت ترین و بدنام ترین چهره های تاریخ کشور و جهان است. او در صف جلادان خونخواری مثل اسد الله سروری، گلبدین حکمتیار، هیتلر، موسولینی، سوهارتو، پینوشه، رضا شاه و غیره قرار دارد. این جلاد دستگاه جهنمی خاد در زندانی ساختن، شکنجه و اعدام هزاران هزار از آزادیخواهان، روشنفکران و انقلابیون کشور دست داشت.
با این کارنامه، با این جنایت، با این قصاب پیشگی، با این وطن فروشی، با این دشمنی با نیرو ها و افراد آزادیخواه، روشنفکر، کارگر، دهقان، مترقی، ملی، دموکرات و چپ انقلابی و حذف فزیکی آنان توسط نجیب و خاد تحت رهبری او، حال هواداران وقیح، بی وجدان و دیده درای او می خواهند دست و دامان خون آلود این قصاب را پوشانیده و به او چهره ای انسانی و دموکراتیک داده و در صدد تبرۀ او برآیند! آفرین باد بر بی وجدانی و بی آزرمی این پرچمی زادگان، این روبهان مکار!
شکست روس متجاوز از روز اول قابل پیش بینی و هویدا بود. این شکست اتفاق افتاد. قبل از شکست و اعتراف رسمی سردمدار کرملن بدان، هم بادار روسی و هم مزدورانش در رأس آن پوشالیان نجیب جلاد، با عقب نشینی و دادن امتیاز به دهاره های خشمگین ارتجاع اسلامی مورد حمایت غرب، در سال ۱۳۶۵ شمسی اغواگرانه با استفاده از وجهۀ تاریخی "حزب وطن" یکی از احزاب سیاسی دوره های هفتم و هشتم شورا با رویکردی ضد استبدادی و سیاست های بورژوا دموکراتیک کهن، اسم منفور "حزب دموکراتیک خلق" وطن فروش را به اسم "حزب وطن" تبدیل نموده و بدین وسیله این اسم با مسما را مثل دست و دامان خود آلوده ساختد.
"حزب وطن" متشکل از جنایتکاران پرچمی، خادی و خلقی های خون آشام مثل احزاب ثبت شدۀ دیگر "ان جی او" ئی خادم اشغالگران امپریالیست غربی، محصول تجاوز امپریالیسم است. قد کشک و گردن فرازی جانیان خادی، پرچمی و خلقی در مصئونیت کامل در کنار جنایتکاران اخوانی، جنگسالاران و تکنوکرات های خودفروخته در طی این ۱۷ سال تمام در مقابل چشمان مردم، یکی از چندین جنایت و ستمروائی امپریالیست های متجاوز امریکا و اروپا به کشور ما است؛ امپریالیست هائی که ریاکارانه در دیگر جا ها دم از حقوق بشر می زنند. جنایت و جفای دستگاه های مقننه و قضائیۀ ادارۀ مستعمراتی کابل با دادن مصئونیت به جنایتکاران و ناقضان حقوق بشر و عفو کلیه جنایتکاران خلقی، پرچمی و اخوانی در سال ۱۳۸۸، کمتر از این جنایت نیست. این جفاکاران خادی با مطرح کردن خود و نجیب قصاب خاد در روی ستیژ ها و در رسانه ها، بر قربانیان جنایات خود در گور های فردی و جمعی بی نشان اهانت روا داشته و بر زخم های ناسور فرزندان و بستگان قربانیان میلیونی خود، رهبران سفاک حزب و دولت و ارباب خونخوار معدم شدۀ روسی خود، نمک می پاشند.
این ادامه دهندگان تاکنونی جنایات نجیب خاد ها و سروری ها با عشوه گری و عرضۀ تن و روان خود به زیر پای اربابان جدید؛ در نزاع جناحی قدرت ، کفۀ ترازو را به نفع جناح تمامیت خواه غنی احمدزی ــ حنیف اتمر خادی ــ گلبدین قصاب کابل سنگین دیده و از آن حمایت خود را اعلام داشتند. این مزدوران با این کار شان یعنی حمایت از دولت ساخت اشغالگران و استقبال از اشغالگر کشور شان، به گونۀ سابق نشان دادند که مزدور، مزدور است، فرق نمی کند ارباب کی باشد. خلقی ــ پرچمی های بی مسلک با پیوستن شان به خیل جنایت کاران جهادی و طالبی، یک بار دیگر بر اصل "سرشت و سرنوشت" و "کبوتر با کبوتر و زاغ با زاغ" صحه گذاشتند.
در تمام دنیا سرنوشت مزدوران همین گونه بوده است؛ چه خلقی ــ پرچمی، چه توده ای، چه اخوان تنظیمی، چه طالب، چه داعش، چه القاعده،چه الشباب و چی و چی...
این جنایات خلقی ها، پرچمی ها و اخوانی ها با همه قبح آن بخشی از حافظۀ جمعی مردم افغانستان را می سازد و از آن زدودنی نیست. مردم افغانستان امروز در قعر تاریکی و ظلمت استعمار ــ ارتجاع گیر کرده و تأثیری در تعیین مقدرات جمعی و حال و آتیۀ خود ندارند. با وقوف بر این فترت ملی و اجتماعی مردم سلحشور اما زخمی افغانستان در این برهۀ ظلمت بار تاریخی است که جنایتکاران، جلادان، قاتلان، ناقضان حقوق بشر و جفاکاران گردن کلفت بی هراس از محاکمه و فردا در پناه سلاح و سپاه اشغالگر در مقابل مردم داغدار کشور گردن می فرازند، دهن کجی می کنند و بر جراحات مردم نمک می پاشند. اما حرکت تاریخ به پیش همواره موج وار و توأم با فراز ها و فرود های فراوان است. مطابق منطق دیالکتیک هر فرودی، فرازی، هر جذری، مدی و هر فتوری، قوتی را به دنبال دارد. داور تاریخ نیز بی رحم است و سختگیر. خون ناحق نیز از دست و دامان جلادان مردم پاک شدنی نیست. به یقین، دیر یا زود، داور منصف تاریخ از راه رسیده و بر مسند قضاوت عادلانه برای ستاندن داد قربانیان و زیانمندان از بیدادگران خواهد نشست! این وعدۀ تاریخ است!

سرنوشت محتوم نجیب این قصاب دستګاه آدمکشی خاد!