علی سینا
۰۲ فبروری ۲۰۱۷


چپاولگران در پشت پردۀ دین و دموکراسی

از ربع اول قرن بیست به بعد که امپریالسم با تهدید بزرگ دشمنان دورانش (سوسیالیسم) مواجه شد و کشور های مستعمره ساحهٔ رشد را برخود روز به روز تنگ تر می دیدند، در سطح جهان درجستو جو و سراغ راه نجات، از وسائل مختلف کار گرفتند و بخش اعظم کشور های مستعمره به کسب استقلال سیاسی خود نائل آمدند. در کشور های آسیائی ، افریقائی که نظام های اسلامی داشتند و نمایندگی حکومت های عقب نگهداشته شده را می نمودند، در یک اتحاد نامقدس با استعمار جهانی قرار گرفتند. ارتجاع این کشور ها و کشور های امپریالیسیتی غربی در این اتحاد نامقدس شان برنامه ریزی های متعدد نموده و علیه نیرو های مترقی، نواندیش و آزادی خواه قرار گرفته و کوشش نمودند که جلو پیشرفت هر نوع حرکت های اعتراض آمیز و رهائی بخش را گرفته، نگذارند که جنبش های آزادیبخش در قاره های آسیا، افریقا و امریکای لاتین به پیروزی برسند. آن ها باسوء استفاده از معتقدات مردم، باعث قتل، ترور و از بین بردن نیرو هائی مخالف خویش - به ویژه نیرو هائی انقلابی - شدند. اخوان المسلمین یکی از چنین جریان هائی بود که با دمسازی ارتجاع بومی در برابر جنبش ضد استعماری کشور ما سنگ اندازی کرد. به تعقیب آن وهابیت و سلفیت و هم اکنون نیرو های ارتجاعی طالب و داعش نمی گذارند که جنبش آزادیبخش ملی ما به مسیر واقعی خود رهسپار گردد. این نیرو های ارتجاعی در دشمنی با نیرو های بالنده و مترقی قرار دارند.
با مساعد بودن اوضاع تاریخی درون کشوری و تأثیرات بیرونی، افکار مذهبی و محافظه کارانه روز به روز رو به قوام و پیشرفت گام نهاده، سیطره و نفوذش را در افکار و بینش های مردم جا داد. نیرو های ارتجاعی وطنی در همکاری و هم آهنگی ارتجاع منطقه و جهان، فرصت ها را غنیمت شمرده و اوضاع جهانی هم که از هر سو به نفع آن ها بود، دست به حرکت های وحشیانه و حیوانی زدند. این مرتجعین برای رسیدن به حاکمیت به هر ساز و دُهل استعمار جهانی رقص های شیطانی نموده با ریختاندن خون فرزندان ملت ما به جنایت هائی دست زدند که تاریخ نظیرش را کمتر شاهد بوده است.
از بهترین وسیله و ابزاری که این نیرو های بومی و حامیان منطقه ئی و بین المللی شان کار گرفتند، همانا سوء استفاده از مذهب و دین توانستند توده ها را فریب دهند. اگر از یک نگاه مانع حضور و رشد نیرو های مترقی در کشور ما شدند، از سوی دیگر مردم ما را در پروژهٔ احمق سازی رهنمون ساخته با تبلیغ و راه اندازی برنامه های متعدد و گونه گون شان توده ها را مسخ فکری نموده، هر حرکت نو و رو به رشد را تلاش کردند که در نطفه خنثی بسازند. ضربات مرگباری را بر پیکر مبارزاتی جامعه وارد کرده کشور ما را سال ها از روند رشد و بازسازی بازداشتند.
آنها در عبا و ردای ریائی دین مداری، جنایاتی را انجام دادند که دست سائر جانیان پیشین را از پشت بستند. نیرو های «مجاهد» فروخته شده که از سال ها بدینسو در تبانی با استعمار جهانی زندگی می کنند، برای توجیه حاکمیت و سرپوش گذاری بر جنایات شان ملبس به عبا و قبای دینداری به فریب مردم پرداختند. به طور مثال در شرایط فعلی که نیرو های ارتجاعی بر اریکهٔ قدرت لمیده اند، عمده ترین تفریح، چکر، خوش گذرانی و خوش طبعی مسؤولان دولتی، چورگران و مافیای مختلفۀ درون دولتی و بیرون از آن گرفتن روزه به روز های معین و رفتن به حج است. آن ها بعد از ارتکاب جنایت به "خانه خدا" می روند و در جامعه وانمود می کنند که آدم های با دیانت و ایمانداری هستند. این خائنان بر ملت از این بابت فخرفروشی می کنند و حتی در بدل رشوه و شیرینی به همراه اشخاص مربوطه و خانوادهٔ خود به حج عمره و یا فرضی می روند. این یک رواج عام شده و حتی کسانی که اختطاف گران اند، آن ها نیز با پول به دست آمده به حج می روند.
در همسایگی ما مدیر جنایی ناحیۀ هفدهم شهر کابل سکونت دارد که بد ترین نمونۀ فساد اداری و اخلاق مافیائی است. وی هر روز برای غذای چاشت موترش را به هوتل های محل فرستاده و غذای دل خواه فرمایش می دهد و هرگز یک افغانی هم به صاحب هوتل نمی پردازد. وی هر پنجشنبه روزه دار است و از این رو به همه فخر فروشی می کند. یک تعمیر لوکس از پول رشوه در قره باغ ساخته است و یک بلند منزل همین روز ها در سرک بوستان خریداری کرده است. در سر کوتل نزدیک (موتر فروشی هاکسی) می خواهد سرای آباد کند. وی مانع شده و جورآمدی که با صاحب سرای کرده است، قرار است که در همین روز های نزدیک با صاحب سرای به خانه خدا برود تا گویا بتواند گناهانش را بشوید؟! ---این فقط یک نمونه از جنایات بزرگی است که روزمره مرتکب می شوند و باز برای توبه به حج می روند. سالانه هزاران افغان از پول چور و چپاول به حج رفته، ولی دیده شده که هیچ تفاوتی در اخلاق و مراودات این اشخاص نمی آید و حتی شریر تر از قبل می شوند.
در این ادارهٔ داره ها، اکثراً در قضایای هتک ناموس کسی حاضر نیست که به دفاتر پولیس ، څارنوالی و یا دفاتر عدلی مراجعت کند، زیرا که دیده شده که پولیس ها از همان جنایتی که باید دیگران را منع کنند، خود شان نیز انجام می دهند. اخیراً در قضایای قندوز و ولسوالی بلخ مزارشریف پولیس ها با زنانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بودند، در دفاتر شان به آن ها تجاوز نمودند. بوی گندیگی و شرم و رسوائی شان زبان زد خاص وعام شد. در بلخ بالای دختری ـ که در تلویزیون ها اعلان شد ـ در یکی از قری تجاوز شده بود. آن دختر و پدرش برای دادخواهی به دفتر پولیس آمده بودند، ولی متأسفانه آن قوماندان جنایت کار خودش نیز بالای آن دختر تجاوز کرده و پدرش را تهدید به مرگ کرده بود. قضیه از طریق رسانه های جمعی «مطبوعاتی» شده و پدر مظلوم و آن دختر بدبخت شده شکایت و صدای شان را در مطبوعات بلند کردند، ولی از سرنوشت شان اثری معلوم نشد. در قندوز پولیس ها رفته و دختری را از چنگ ربایندگان و زناکاران رها کردند. ولی در دفاتر شان بر آن زن تجاوز کرده بودند.
جنایت کاران جهت کتمان گناهان شان به خانهٔ خدا می روند، ولی آن چه دیده می شود، اینست که باعث فریب مردم عوام شده اند. رفتن به حج در اخلاق ایشان هیچ تغییر مثبتی وارد نکرده، بلکه ظالم تر و وحشی تر می شوند.
یکی از قوماندانان قبلی کابل کارمندان جنائی و قوماندان های نواحی و ولسوالی ها را «جنایت کار» می نامید و می گفت که هر کس که عضو جنائی شود، به جنایت کار تبدیل می شود و در شرایط فعلی در هیچ یک از قوماندانی های نواحی و ولسوالی های کابل یک جنائی عادل، قانونمدار، متعهد و صادق پیدا نمی شود. همهٔ شان غرق در جنایت و فساد می باشند. هر نوع قضیه ای که یک بار در دفاتر پولیس ثبت شد، بدون دادن رشوه حتی جانب برحق نیز نمی تواند که از بند رها گردد و یا دوسیۀ نسبتی شان حل و فصل گردد.
از جملۀ جنایت کاران بزرگ، همین بادیگاردان و محافظان وکلای نام نهاد پارلمان، شورای ولایتی، مقامات دولتی و مافیای دولتی می باشند که دست به جنایت های مختلف زده حتی در تمامی قتل ها، اختطاف ها و دزدی های مسلحانه دست دارند. بعضی از این جنایتکاران حتی کندک های چهار صد نفری مسلح دارند. آن ها می توانند بالاتر از قانون و مقرره عمل نمایند.
یک تن از این جانیان در تفتیش صدارت ـ از چند سال بدینسوـ وظیفه دارد. با چندین سکرتر اناث خویش بدنام شده ، از آنجا که زور و زر دارد و از سوی دیگر«مجاهد»‌ است کسی نمی تواند که از وی تحقیق کند. کاری که وی کرده دو مرتبه با سکرتر های خویش بدنام شده و وقتی سکرتر ها خواسته اند که سر و صدا کنند، آن ها را به بادیگارد های خویش (که دوستان و همقطاران شان اند) نکاح کرده و جهت غسل تعمید آن ها را به حج فرستاده اند که از طریق مطبوعات و فیس بوک ها به طور روشن و واضح ـ با رسوائی شرم آورـ سر زبان ها افتاده است.
یکی دیگر از پولیس های محلی ولسوالی میربچه کوت که جهت ارضای شهوت های حیوانی اش سه زن گرفته و بسیار مشهور شده بود، اخیراً بادیگارهایش را به دزدی در منزل یکی از فامیل های دوستانش فرستاد، تا پولی که آن ها در خانه داشتند را به دست بیاورد. نزدیک بود که موفق شوند که اتفاقاً صاحب خانه بیدار شده و دزد های پولیس گرفتار می شوند واعتراف نیز می کنند که آن ها مربوط همان قومندان بوده و تمامی دسیسه از طرف وی سازماندهی شده بود که وی گرفتارشد و امیدوارم که رها نشده باشد.
قوماندان امنیۀ یکی از ولسوالی های کابل اخیراً دو نفر را در مسیر سرک کابل ـ میربچه کوت کشت و یک تن دیگر را زخمی ساخت که وی زندانی شد. ولی اینک چند روز بعد رها شده و صلح قومی بین شان می شود. عامل کشتار این حادثه یک اختطاف گر مافیائی است. دیده می شود که هر آدم جنایت کار و ظالم که بخواهد می تواند با خود تفنگ حمل نماید، ولی یک آدم با آبرو هرگز این کار را کرده نمی تواند.
قوماندان های شمالی، پغمان، ده سبز، پروان و پنجشیر هر کدام شان صد ها نفر مسلح دارند. حتی آدم کش و زندان های شخصی دارند که در سطح تلویزیون در حالی که سخنگوی وزارت داخله نیز در میزگرد حضور داشت، نمایندهٔ وطن فروش وزارت داخله نه توانست سؤالات هیئت میزگرد را رد نماید.
اینک که روزهای رخصتی وکلای نام نهاد پارلمان بدنام است، کمتر می توانید وکیلی را پیدا کنید. زیرا که آن ها به خاطر چکر و اجرای کار های شخصی و تفریح به کشور(تاجکستان ، دوبی و ترکیه ) سفر می نموده و بادیگارد های شان جنایت های بزرگی را انجام می دهند.
این است اوج جنایت و نوع حکومت داری ای که جنایت کاران به زور تفنگ در سایۀ حمایت قاطع و مستقیم اشغالگران و با پشتیبانی مقامات دولت مزدور، بر مردم زجرکشیدهٔ ما تحمیل می نمایند. در کابل در هیچ جائی جان، مال و ناموس شهروندان در آسایش و مصئونیت نیست. پایان