دکتور ژان زیگلر مترجم: حبیب جلیلی کهنه شهری
چاپ اول ترجمه از زبان آلمانی به فارسی ۲۰۱۶
تلخیص و ارسال: نجـیـب ثـاقـب
۱۲ مارچ ۲۰۱۷



(۱۰)جامعه شناسی نظم جهانی انسان ستیز

چگونگی به وجود آمدن، تکامل و دگرگونی ایدئولوژی

مبارزات طبقاتی که باعث به وجود آمدن، تکامل و دگرگونی ایدئولوژی می گردند، ضرورتاً در جبهۀ دوگانه نبرد مادی و ایدئولوژیک و یا آن گونه که لویی آلتوسر می گوید: در جبهۀ دوگانۀ مبارزۀ طبقاتی عملی و نظری به مرحلۀ عمل در می آیند. برای درک مبارزه در جبهۀ دوگانه  به یک مثال نگاه کنیم، تا ببینیم چه گونه یک طبقۀ جدید که مترصد به دست آوردن قدرت اقتصادی و سیاسی در جامعه است، جنگ ایدئولوژیک به راه می اندازد تا به رسیدن به اهرم قدرت زیر نام اصلاحات پروتستانی و  آموزه های کالوینیستی جنگ طبقاتی خود را توجیه کنند. نقل قولی از انگلس در این مورد:"دگماتیسم کالوین با خواست جسور ترین بورژوا های آن زمان منطبق بود. انتخاب مرحمت آمیز او بیان مذهبی این واقعیت بود که موفقیت یا ورشکستگی در دنیای تجارت رقابتی به فعالیت و زبردستی افراد بستگی نداشته، بلکه مربوط به شرایط مستقل از آن است."، بنابرین نه اراده و تلاش کسی، بلکه شفقت " نیروهای مسلط ، ولی ناشناخته اقتصادی تعیین کننده اند. و این نظر به خصوص در دوران دگرگونی های اقتصادی آن زمان صحت داشت، دورانی که راه ها و مراکز تجارتی قدیم جای خود را به راه ها و مراکز جدید تجارتی داد، دورانی که دروازه های امریکا و هندوستان به دنیا باز شد و حتا مقدس ترین آیات اقتصادی، یعنی ارزش طلا و نقره دچار نوسان و شکست گردید."(۱)
اولین جمهوری مدنی در اروپا در سال ۱۵۳۶ میلادی توسط  ژان کالوین(Jean Calvin)، که واعظ پیوریتن فرانسوی (puritanischer franzosischer Prediger) و تجدید نظر طلب مذهبی بود، اعلام شد.
یک تیاتر مشهور از دومینک زیگلر(Dominque Ziegler) حاکم زمان (Mairtres du Temps) نام دارد. یک فتوای واعظ منطقهء پیکاردی(Picard) ، که بر حسب اتفاق حین مسافرت از روم به طرف استراسبورگ از جینوا رد شده بود و در آنجا شهروندانی که با اسقف اعظم درگیر شده بودند، مانع مسافرت وی شده بودند،"کشف زمان" بود. همه جا در شهر و در دهات، اطراف ساحل دریا ساعت نصب شد. از آن به بعد میبایست از هر دقیقه یی استفاده می شد. زمان، زندگی بود: با ضوابط خیلی جدی و در خدمت تولید دورۀ اول سرمایه داری. این جمله از تامس آکویناس(Thomas Von Aquin)،از یک آبای کلیساست:"تولد انسان به کمال رسانیدن خلقت است."
ژان کالوین این اخلاق را یاد گرفت. اول آن را در قالب ضوابط درآورد، یک ایتوس (۲) کار خیلی سخت گیر و یک تقسیم کار خیلی دقیق خلق کرد. او حاکمیت دینی خشن و زورگو را بنیان نهاد. دگراندیشان تبعید شدند، از جمله. میکائیل سرویت(Michel Servet)، مهاجر اسپانیایی متخصص الهیات. ژان کالوین"روم پروتستان" را در مدت خیلی کوتاه به آزمایشگاه شیوۀ تولید کاپیتالیستی که در حال پدیدار شدن بود، مبدل کرد.
نظریۀ تقدیر(Pradestination) که کالوین در اثر ضخیم چند جلدی خود"آموزش در دین مسیحت(Institutio Christiana's Religionis)" از آن دفاع می کند و واعظین او آن را در سرتاسر اروپا، امریکای شمالی و افریقای جنوبی ترویج می دهند. به این گونه به تسخیر استعماری ، گسترش خشونت و جنگ طلبی متجاوزین و تحقیر و کشتار بومیان شدت بخشیده است. کالوین های افریقائی در افریقای جنوبی، بنیان گذار سیزده کشور استعماری بریتانیائی در امریکای شمالی (در سال ۱۷۷۶م استقلال خود را به دست آوردند و با ملحق شدن به یکدیگر ایالات متحده را بنا نهادند) خود را "برگزیدگان" و بدین ترتیب از جوهر خلق های سرخپوست و یا قبایل بانتو،  که زمین های شان را غصب کرده و در بسیاری موارد آن ها را قتل عام کردند، به حساب می آورند.
تکان های شدید در اقتصاد، تکثر مراکز تصمیم گیری، فروپاشی دنیای فئودالی کهنه با لایه بندی های محکم و سلسله مراتب اجتماعی اش، تعالیم نظریۀ تقدیر روان ــ غیر قابل پیش بینی برای انسان، اما قابل پیش بینی برای خدا ــ که ژان کالوین، تیودور دو بز(Theodore de Beze) و شاگردانش ترویج دادند، به نیاز طبقه شهری(burgerliche klasse) جدید خدمت فوق العاده کرد و بدین ترتیب که کالوینیسم در قرن شانزده به تعالیم توجیه برای فتح سیاسی قشر تجار شهری در جینوا، هالند، اسکاتلند و در بخش هائی از قشر شهری در حال رشد در آلمان، ایتالیا مبدل شد. تعالیم مقدر سازی روان، همین طور هم در خدمت توجیه کشتار جمعی بود که به عنوان مثال مهاجرین کالوینیست انگلیسی در قرن هفدهم بر سر مهیکانها، پیکوت(Mohikaner, Pequot) و دیگر خلق ها درسواحل شرقی امریکای شمالی آوردند و یا قتل عام های که کالوینیست های هالندی الاصل در قرن هفده، هجده و نوزده در حق خلق های بوشن، توا و زولو(Volker der Buschmanner,Twa,Zulu) در جنوب افریقا مرتکب شدند. (۳)
یک ایدئولوژی بر پایۀ یک منطق نسبتاً مستقل تکامل می یابد. و منطق بستگی به این دارد که ابزار های تولید ایدئولوژی چه ویژگی های طبقاتی و یاغیر طبقاتی داشته باشد و همین طور بستگی دارد به ذخیره و موجودیت افکار و ایده ها، نماد ها، فرهنگ ها و علوم که ایدئولوژی ها استدلالات را، بسته به ستراتیژی هائی که هر کدام از آن ها پشتیبانی می کنند، از آن ها می گیرد.
امروز ایدئولوژی مسلط در جهان، ایدئولوژی نیولیبرالیسم(۴)است. ایدئولوژی در خدمت توجیه حکمروائی جهان الیگارشی های صاحبان سرمایۀ مالی است. گای دوبور می نویسد:"برای نخستین بار همان هائی که ارباب تمام کنش های ما هستند، بر روی پندار و گفتار های ما نیز فرمانروائی می کنند. (۶) پس پایه و اساس ایدئولوژی نیولیبرالیسم کدام است؟
تا سال ۱۹۹۱میلادی، سال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، یک نفر از سه نفر بر روی کرۀ ارض دارای افکار کمونیستی و یا تحت رژیم های "کمونیستی" می زیستند. با آن که اتحاد جماهیرشوروی از سالیان دور لایق و سزاوار نام" کمونیستی" نبود، چرا که یک دولت منحرف و پلیسی فاسد بود، اما دو قطبی بودن جامعه جهانی واضح و آشکار بود. طبقۀ سرمایه داری در غرب از ایدئولوژی دخالت دولت در ثروت و میکانیسم اقتصادی در اروپا و امریکا در هراس بودند.
با به پایان رسیدن امپراتوری روسیه و پایان دو قطبی بودن جهان، ترس و خطر تهدید دایمی علیه انحصار طبقۀ حاکم غرب بر قدرت سیاسی و مالی علیه غرب از بین رفت. طبقات حاکم اروپائی و امریکائی راه و روش اقتصادی جدید را پیشه کرده و برای آن نام بکری بکار بردند:"اجماع واشنکتن(Washington Consensus)".
موضوع اجماع واشنگتن، توافقات غیر رسمی یعنی gentlemen agreement    است که در طول دهه های هشتاد و نود میلادی بین قدرت های پیشرفتۀ فراقاره ئی، بانک ها، وال استریت، فدرال رزرو (بانک مرکزی ایالات متحده  م)و نهاد های بین المللی(بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و غیره) بسته شده است.
در سال ۱۹۸۹میلادی جان ویلیامسون(John Williamson)، اقتصاددان ارشد بانک جهانی و معاون همین بانک، اجماع را فورموله کرده و به آن رسمیت داد. هدف اصول اساسی این اجماع ، از میان برداشتن هرچه سریع تمام نهاد های کنترول کنندۀ دولتی و یا غیردولتی، دستیابی به آزاد سازی بازار(Liberalisierung der Markte) تا تلاش نهائی برای رسیدن به حکومت جهانی بدون دولت(Stateless global governance)است، یعنی یک بازار جهانی واحد که خودش را خود کاملاً کنترول می کند. (۵)
هدف اجماع واشنگتن، خصوصی سازی جهانی و به مرحله درآوردن این اصول می باشد:
• در هر کشور باید از این به بعد اصلاحات مالی صورت بگیرد: تقلیل فشار مالیاتی برای بالا ترین درآمد ها، تا ثروتمندان به سرمایه گذاری های تولیدی بپردازند؛ بسط و افزایش تعداد افراد مشمول مالیات، یعنی از میان برداشتن امتیاز های مالیاتی برای شهروندان فقیر ترین با افزایش حجم درآمد مالیاتی دولت.
• لغو کردن تمام محدودیت ها برای بازار های مالی.
• تضمین رفتار یکسان با سرمایه گذاران داخلی و خارجی، تا امنیت سرمایه گذاران خارجی و بدین ترتیب حجم سرمایه گذاری شان افزایش یابد.
• درهم کوبیدن سکتور های بخش دولتی تا حد ممکن; تمام شرکت های دولتی و یا شبه دولتی، مانند: مدارس، بیمارستان ها، موسسات حمل و نقل، تأمین آب و برق و غیره باید خصوصی سازی شوند. بدین ترتیب آن ها مطیع قوانین سود می گردند.
• حد اکثر مقررات زدائی در اقتصاد ملی برای تضمین رقابت آزاد بین نیرو های متفاوت اقتصادی.
• محافظت و دفاع هر چه بیشتر از مالکیت شخصی.
• به این خاطر که به تجارت آزاد به واسطۀ صادرات شتاب داده می شود، بایستی در درجۀ اول از توسعۀ آن حوزه های اقتصاد حمایت شود که تولیدات شان صادر می شود.
• از میان بردن کسر بودجه و رساندن آن به صفر.
• یارانه[کمک] های دولتی برای افراد شخصی بایستی تماماً از میان برداشته شود،یک مثال: دول جهان سوم که برای پائین نگهداشتن قیمت های مواد غذائی اولیه به آن ها یارانه می دهند، باید به این سیاست خود خاتمه دهند. در مخارج دولت، باید آن هزینه های دولت که به بسط و توسعۀ زیر ساخت ها خرج شده و برای تراست های چند ملیتی مفید هستند، اولویت داشته باشند.
چنان که همه می دانند، مجله برتانیائی اکونومیست غیرانقلابی است. در تفسیرش در مورد اجماع واشنکتن  به کنایه می گوید:"در چشم مخالفان جهانی شدن، اجماع واشنگتن یک توطئه چینی با هدف ثروتمند کردن بانکداران است.آن ها کاملاً ناحق نیستند."( ۶)
نیولیبرالیسم ادعا می کند که "قوانین طبیعی" اقتصاد را بیان می کند. «پیر بور دیو» خیلی رک و بی پرده  در مورد نیولیبرالیسم در کل و در مورد اجماع واشنکتن به طور خاص چنین ابراز عقیده می کند:" نیولیبرالیسم، یک سلاح برای تصرف در آوردن است. نیولیبرالیسم یک تقدیر گرائی (Okonomischer Fatalismus) را که هر مقاومتی در برابر آن امر بیهوده است، اعلام می کند. نیولیبرالیسم مثل ایدز(AIDS) است: اولتر از همه سیستم دفاعی قربانیان خود را مورد حمله قرار می دهد."(7)
او در جای دیگر می گوید:" همه آن چیز هائی که تحت عنوان «جهانی شدن» فورموله شده است، به هیچ وجه نتیجه اجباری رشد و روند اقتصادی نیست... این سیاست... یک سیاست سیاست زدائی است و هدفش این است که نیرو های اقتصادی را از تمام زنجیر هایش را رها سازد، بدین ترتیب آن ها نفوذ فاجعه باری را میسر ساخته و دولت ها و به همان سان شهروندان را به انقیاد قوانین اقتصادی که بدین گونه از زنجیر های خود رهائی یافته اند، درآورده اند. ... استنباط سرنوشت داشتن از این تفسیر، نتیجۀ تبلیغات دایمی است." (۸)
ادامه دارد


پاورقی ها:
۱. ف. انگلس: «تکامل سوسیالیسم از تخیل به علم»،مقدمه به زبان انگلیسی(۱۹۸۷م)، چاپ سیزدهم ۱۹۶۶، صفحه ۳۴
۲. از ویکیپدیای فاریسی Ethos شخیصیت و منش که برای توصیف ایده ها و اعتقادات هدایت کننده ئی که به یک جامعه، ملت و یا ایدئولوژی شکل می دهد.
۳. لیوبونفانتی در"the news England Indians"جنگ های ایدئولوژیک و نظامی را که در سرتاسر قرن هفده بین کالوینیست های مهاجر انگلیسی و بومیان سواحل شرقی امریکا در جریان بود، توصیف می کند.
۴. من در کتاب جدیدم”حاکمان تازه جهان”(۲۰۰۳)برای اولین بار تفکرات واهی نیولیبرالیسم را تحلیل کرده ام. در این فصل از بخش هائی از این کتاب استفاده می کنم.
۵. اصول و مبانی Stateless Global Governance را متخصصین انفورماتیک مثل Alvin Toffler  وNicolas Negroponte گذاشته اند. و چندین اقتصاددانان مانیتاریسم پول گرائی مکتب شیکاگو آن را دوباره مطرح کردند.
۶.A plague of finance","The Economist",29.September2001,27.   "
۷.Pierre Bourdieu,"politic isn't entpolitisiert",interview in "Der spiegel",Nr. 29,2001     
۸.   . spiegeleisen",Nr.29,2001