دکتور ژان زیگلر مترجم: حبیب جلیلی کهنه شهری
چاپ اول ترجمه از زبان آلمانی به فارسی ۲۰۱۶
تلخیص و ارسال: نجـیـب ثـاقـب
۰۵ مارچ ۲۰۱۷



(۹)جامعه شناسی نظم جهانی انسان ستیز

بیراهه های ایدئولوژی ها

همان گونه که پرندگان مهاجر یک حس برای جهت یابی لازم دارند، انسان ها هم به یک معنی و مفهوم در تاریخ احتیاج دارند. شرایط اقتصادی هرگونه هم که باشد، انسان نمی تواند به زنده ماندن بدون شور و شیفتگی و بدون آرمان بسنده کند.(۱)
ایدئولوژی”درست” و ایدئولوژی”غلط” چیست؟
ژان ژوره(Jean Jaures )، فیلسوف و دولتمرد سوسیالیست این خاطره را نقل می کند:” در یک شب زمستانی در این شهر بزرگ، چیزی مثل یک لرزش سوسیالیستی مرا فراگرفت. به نظرم می آمد که هزاران، بلکه ده ها هزار انسان از برابر هم رد می می شوند، بدون این که همدیگر رابشناسند، شبح های بی شماری منزوی و بیکس، بدون هرگونه وابستگی. و من با یک نوع ترس خشک و سرد از خود می پرسم که این موجودات، چه گونه تقسیم نابرابر خوب و بد را تحمل کرده و علت از هم فرونپاشیدن این ساختار سهمگین اجتماعی در چه بوده است. زنجیری به دست ها و پا های شان ندیدم و پیش خود فکر کردم: این انسان های زجرکش و بیگاری ده، به واسطۀ کدام معجزه، همۀ این درد و الم را تاب می آورند؟ ... زنجیر در قلب های شان بود، به تفکر و اندیشه های شان زنجیر زده شده بود. زندگی، شکل خود را بر روح و روان شان حک کرده بود. عادت، نگرش آن ها را تثبیت کرده بود. نظم اجتماعی، به انسان ها شکل داده بود، این شکل در درون آنها بود، به بیانی ذات و جوهر آن ها شده بود. آن ها با واقعیت به ستیز برنخاسته بودند، چرا که خود را با واقعیت اشتباه گرفته بودند. و برای آن مردی که به حالت لرزان از برابرم رد شد، یقیناً جمع کردن تمام سنگ های پاریس، این شهر بزرگ، برای ساختن یک خانه، منطقی تر و کم درد سر از زیر سوال بردن این سیستم عظیم و خفقان آور اجتماعی بود. سیستمی که او در آن، در گوشه ای طبق عادت خود و در بدبختی اش زندگی می کرد.”(۲)
ایدئولوژی ها در تاریخ انسان ها نقش تعیین کننده ئی بازی می کند. پس ایدئولوژی چیست؟
ژرژ دابی، تاریخدان فرانسوی، از ایدئولوژی به عنوان" اشکال و صور مجادلۀ استدلالی"(discursive polemische formationen )  نام می برد؛ ایدئولوژی،" انعکاس آن چیزی که تجربه شده است، نیست؛ بلکه برعکس است برای نفوذ و تاثیرگزاری بر تجارب و اتفاقات اگر که کنش، اساساً امکانی برای به مرحله عمل درآمدن پیدا کند، آنگاه تفاوت بین تصویر مجازی و "واقعیت" زندگی نباید خیلی زیاد بزرگ باشد، اما تا آنجائی که به گفتمان توجه داده شود، بلافاصله مواضعی که درک انسان از جامعه را تغییر می دهد، شکل می گیرد."(۳)
یک ایدئولوژی، یک نوع سیستم نمادهاست که بر پایۀ منطق خودش بنا نهاده شده و در برآرندۀ یک منطق گفتمان منسجم (koharente diskursive vernunft ) است. اصطلاح "سیستم نماد"، به کلیت معانی، ارزش ها، ایده ها، مفاهیم، اعتقادات و باورها گفته می شود. بدین ترتیب هر ایدئولوژی یک وظیفه "تعبیر" دنیاست.
دابی(Duby ) و ولادیمیر ژانکلویچ(Vladimir Jankelevitch ) به این پرسش، که ایدئولوژی”درست” چیست و ایدئولوژی”غلط” چیست، جواب قانع کننده ای می دهند، ایدئولوژی ای غلط است که اگر در خدمت از خودبیگانگی، سرکوب و یا قهقراء بردن انسان در مسیر تاریخ باشد، اما اگر ایدئولوژی برای رهائی و رهایش، استقلال و آزادی و تعالی فردی و جمعی انسان ها  یاری رساند، آنگاه آن ایدئولوژی درست است.
مارسل اوپهولس(Marcel Ophuls,"Le Chagring et la pitie ) در فلم مستند و مشهورش، مصیبت و همدردی کشیش در زمان اشغال فرانسه توسط نازی ها بسیاری از"محکوم شده گان" به مرگ را به اعدام در حویلی صحن با گیوتین همراهی کرده بود. جبهۀ مقاومت فرانسه در لورن(Lorraine  شهری در شمال فرانسه) نیرومند و فعال بود. کشیش خیلی از مبارزین ضد نازی- زنان و مردان در سنین مختلف و از تمام اقشار و طبقات اجتماعی- را به پای گیوتین برده بود. در آخرین سخنان شان غالباً "زنده باد فرانسه" گفته، و بعداً گردن خود را بر روی گیوتین می نهادند.
در سال ۱۹۴۴م، مسؤولین دولتی پاریس آزاد شده از دست نازی ها، در همان زندان، شکنجه گران محکوم شدۀ پلیس مخفی آلمان نازی(گشتاپو-Gestapo ) و پلیس امنیتی آلمان (اس اس) مسؤول قتل عام های مردم را زندانی کردند. همان کشیش در این جا هم زندانیان را به پای چوبۀ دار می برد. بسیاری از نازی ها روی خود را به سوی شرق ، به سوی برلین برگردانده فریاد می زدند: ”درود به هیتلر!”(Heil hitler ) . غالباً آن ها هم به شهامت مردند. در حالی که مبارزین جبهۀ مقاومت فرانسه آکنده از ایدئولوژی درست بودند: ایدئولوژی وطن پرستی، مقاومت در برابر جنایت، امیدوار به آزادی، رهائی از قیمومیت، اما نازی های شکست خورده شکنجه گران گشتاپو و جنایتکاران اس اس در خدمت ایدئولوژی تحقیر انسان، غرور نژاد پرستانه و ستایش خشونت و کشتار خلق بودند.
یک ایدئولوژی هیچگاهی بی تاثیر نیست. یا رهائی می بخشد و یا سرکوب می کند. اگر ایدئولوژی در یک رابطۀ قدرت  به کار گرفته شود، با اهمیت و وزنه خود، روابط قدرت را جا به جا می کند. به همین خاطر باید دانست که ایدئولوژی در خدمت کدام استراتیژی، کدامین نیرو ها و منافع کی به کار گرفته می شود، مثلاً: به مراسم خاک سپاری کاتولیک ها ارتباط دارد. کلیسای کاتولیک در بسیاری از کشور های آمریکای لاتین، اروپای جنوبی و آسیا نفوذ زیاد و کاملاً ارتجاعی ئی بر روح و جسم انسان اِعمال می کند. تحریف و تاثیرگذاری بر مراسم تدفین، پایۀ قدرت را تشکیل می دهد. تنها مرده هائی که به دعای کشیش به خاک سپرده می شوند، چشم انداز راه یافتن به بهشت را دارند. بقیه مردگان را رفتن به برزخ یا به جهنم تهدید می کند. تحریف مرگ از طریق کلیسا، انسان ها را به زیر یوغ بوروکراسی کلیسا، قوانین اخلاقی اش، و ارزش هاش اجتماعی، جنسیتی، اقتصادی و ایدئولوژیک که کلیسا آن ها را اجراء می کند، در می آورد. تحریف و تاثیرگذاری بر ترس انسان ها از مرگ، یک ابزار قدرت کلیساست. علیرغم این، و تا ثیر گذاری مرگ و مراسم تدفین کلیسا می تواند تحت شرایط مشخص تاریخی متفاوت می باشد.
در مثال دیگری، امیلکار کابرال و حزب او(حزب آفریقائی برای استقلال از گینه و کاپ ورده PAIGC بر روی مراسم پاگشائی تکیه می کردند تا در مرحلۀ اول جنگ چریکی صحرائی علیه سردمداران استعماری پرتگال از مبارزین جوان سربازگیری کنند. سربازگیری برای ارتش آزادیبخش که در یک منطقه ئی خیلی کوچک به عملیات می پرداخت، مشکل بزرگی بود، چرا که از طرف دشمن تحت فشار قرار گرفته بود، که نه تنها شهر ها، بلکه بخش بزرگی از مناطق داخل کشور را هم تحت کنترول خود داشت. روش تربیتی آمادگی برای سربازگیری، مثلاً: آنگونه که در الجزایر حین جنگ استقلال از ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ میلادی طراحی شده بود و کابرال آن را دقیقاً مطالعه کرده بود، در گینه عملاً غیرقابل اجراء بود. ارتش آزادیبخش در اولین سال های دهۀ ۶۰ قن بیستم میلادی مناطق واقعاً آزاد شده ئی در اختیار نداشت. رهبریت، با موضوعات به ظاهر متضادی رو به رو بود: تلفات سنگین بود، به همین خاطر می بایست مدام تعداد زیادی جنگنده به صفوف شان اضافه می شد. کنترول منطقه و ابزار فنی برای تجسس و کنترول که دشمن در اختیار داشت، آن ها را مجبور می کرد که عملیات خود را شدیداً در خفا انجام دهند و محل های استقرار خود را دایماً تغییر دهند.
در مناطق به خصوص، آن ها نمی توانستند بیشتر از یا دو شب بمانند، حتا فراخوان برای تشکیل دادن یک جلسه با روستائیان هم غالباً عمل غیرممکن بود. و سربازگیری هم، حتا  می بایست مخفی صورت می گرفت و به سرعت خاتمه می یافت. و آخرین چالش: تلفات سنگین در انتظار داوطلبان بود. استعمارگران پرتگالی در گینه از ابزار های سرکوب وحشتناکی استفاده می کردند: شکنجه در بازجوئی ها امری عادی بود؛ یک چریک اسیر، یک جنگی زندانی به حساب نمی آمد؛ او غالباً بلافاصله تیرباران می شد؛ خانواده های شان تحت آزار و اذیت قرار می گرفتند. پذیرش و ادغام یک چریک تازه در گروه نه تنها می بایست سریع و پنهانی، بلکه اضافه بر آن، از همان ساعت اول تا حد امکان متقاعد کننده و فشرده صورت می گرفت. مراسم پاگشائی کوسموگنی(۴) خلق بالانت(۵) غالباً این خواسته ها را برآورده می کردند. داوطلبان جوان   PAIGO در دیدار های شبانه با کشیش های بالانت، آن ها را به ضرورت نبرد آزادیبخش متقاعد می کردند. چند روز و یا چند ماه بعد از آن، نوجوانان در طی مراسم کوتاه، مخفی و فشرده که با کشیش های بالانت همراهی می شد، به مبارزین جوان PAIGO مبدل می شدند. و حضور بیشتر آن ها موجب ایجاد گروه های چریکی در بالانت می شد.
گروه بالانت های جوان، چون پهال، بیساگوس، ماندیگوش(Pehul, Bissagos, Mandingues ) و غیره که مراسم پاگشائی(رها شدن در یک جنگل پر از مار، ماه ها روزه گرفتن، پرش از آتش شعله ور و غیره ) را پشت سر گذاشته بودند، از آن به بعد یک واحد کلاً متحد و همبسته ئی را تشکیل می دادند که هیچ دشمن و هیچ ترس توان رویاروئی با آنان را نداشت.
پرزیدنت موبوتو در زئیر هم همین مراسم را صحنه سازی کرد. دیکتاتور فاسد امیدوار بود که با این روش، جوانان کنگوئی را که هنوز عمیقاً با فرهنگ جامعۀ [شهری] همانند نشده بودند، در محیط سنتی زندگی می کردند، ریشۀ روستائی داشتند و اکثریت جمعیت را تشکیل می دادند، به سوی خود و استراتیژی سیاسی خود بکشاند.
کابریل، سنت ها و رسوم پسندیده را در جذب و ادغام مبارزین نو در واحد های چریکی PAIGo  به کار گرفت، یعنی در خدمت اندیشه های ملی و مترقی برای رهائی از قیمومیت و برای آزادی انسان. نه اینکه ایدئولوژی ملی و مترقی را در خدمت دیکتاتوری ها و به عنوان سلاحی برای سرکوب و انقیاد  خلق های خود به مفهوم ارتجاعی استفاده کنند. ارتجاعی که انسان را از خود بیگانه می کند. من "ارتجاع" هر نماد را می گویم که معنی را تقلیل می دهد، خوشبختی، امید به آزادی را خاموش می کند و شرایط را برای در انقیاد درآوردن  انسان ها هموار می کند.
ادامه دارد.


پاورقی ها:
۱رژی دبره (Regis Debray ) در کتاب ”Carnets ” از ویکتور سرژ(Victor Serge )،پاریس ۱۹۸۵
۲ -Artikl in "L' Armee nouvelle",1911.Zittiet bet Michael Bataille," Demain Jaurees",Vorwort Von Francois Mitterrand,Paris, S.39
۳ George Duby,"die drei Ordnungen, Das Weltbild Des feodalismus", Frankfurt/m 1981, S.22
۴واژه kosmogonieدر ادبیات فارسی اغلباً”کیهان آفرینی”،”تکوین جهان” و ” کیهان زاد شناسی” ترجمه شده است. Kosmogonie در واقع یک مدل برای توضیح پیدایش و توسعه جهان است. این مدل می تواند جهان را یا اسطوره ئی و یا عقلانی تفسیر و تغبیر کند.اسطوره های مبتنی بر   kosmogonie  مدعی به تجسم و تصویر درآوردن جامع منشاء جهان و نظم پایه ئی زیستگاه انسان هستند. آنجائی که اسطوره ها بخشی از هویت فرهنگی مبدل می گردند.(م)
۵ که به فرانسوی balanta است یک گروه قومی دارای زبانی به همین نام است که در غرب افریقا در کشور های سنگال، گامبیا و گینه بیساو حدود یک چهارم جمعیت را تشکیل می دهند.(م)