هو شی مینه ــ تایپ و ارسال: طارق
۰۶ آگست ۲۰۱۷



(۳)در بارۀ اخلاق انقلابی


اخلاق انقلابی، برای یک عضو حزب ناظر است بر این که منافع حزب را، در هر مقتضیاتی، بالاتر از هر چیز دیگر قرار دهد. اگر منافع حزبی با منافع فردی در تضاد باشد، این یکی باید راه را مطلقاً برای آن دیگری باز کند.

بعضی از اعضای حزب از آن جهت که اخلاق خویش را از لون فردگرائی نپالوده اند، در مورد «خدمات خود به حزب» به خودستائی پرداخته و از حزب می خواهند تا از آنان قدردانی کند. آنان میل دارند از عنایت، عزب، رتبه و مزیت بهره مند شوند. هرآئینه خواست های آنان اجابت نشود، در برابر حزب متغیر می شوند، شکوه سر می دهند که « آینده ئی » ندارند و « قربانی » شده اند. اندک اندک از حزب کنار می کشند؛ و بد تر این که در سیاست ها و انضباط حزبی اخلال می کنند.

بسا کادر ها و جنگاوران در دورۀ مبارزۀ زیرزمینی و جنگ مقاومت قهرمانانه جان خویش را باختند، بسی قهرمانان کار و نخبۀ کارگران برای افزایش تولید نهایت کوشش خویش را مبذول داشته اند. این دسته رفقا هیچگاه رتبه وعزتی را جویا نشده اند و هرگز سپاس حزب را مطالبه نکرده اند.

حزب ما دارای خصلتی توده ئی و صد ها هزار تن عضو دارد. با توجه به  وضعیت اجتماعی ــ اقتصادی میهن ما، خیل اعضای حزب از خرده بورژوازی سر برمی آورند. جای هیچ گونه تعجبی نیست. پایگاه بعضی اعضای حزب در آغاز کار، تحت نفوذ ایدئولوژی بورژوازی یحتمل پایا نیست، ممکن است بینش آنان آشفته و تفکر شان کاملاً درست نباشد، اما نظر به این واقعیت که در کورۀ انقلاب و جنگ مقاومت آبدیده شده اند با توجه به همۀ جهات، مبارزان شایسته ئی هستند و نسبت به حزب و انقلاب صادق و وفادارند.

رفقائی هستند که می دانند این دسته از اعضای حزب که مرتکب اشتباه می شوند، توده ها را به کژراه خواهند کشاند؛ از همین روی حاضرند هر گونه اشتباهی را که ممکن است آنان باعث آنند، بر طرف کنند و این کار را به موقع انجام می دهند و رخصت نمی دهند که خطا های خرد به صورت خطا های کلان تلنبار شود. انتقاد و انتقاد از خود را صمیمانه به کار می بندند و این امر را برای آنان ممکن می سازند که همه با هم ترقی کنند.

این نکته با اخلاق انقلابی وفاق دارد. حزب ما، در سال های دراز فعالیت زیرزمینی خود، گرچه به دست استعمارگران به سختی سرکوب شد و با مشکلات و خطرات بیشماری رو به رو گردید، با گذشت هر روز پیشرفت و رشد کرد و آنگاه انقلاب و جنگ مقاومت را به پیروزی رساند. این امر مرهون کاربرد مؤثر حزب از این سلاح کاری است: انتقاد و انتقاد از خود.

با این همه، هنوز بعضی از اعضای حزب هستند که نمی توانند از قید فردگرائی گریبان رها کنند، پس متکبر و خودبین می شوند و از لیاقت های خویش فخر می فروشند. در حالی که دیگران را انتقاد می کنند، میل ندارند مورد انتقاد قرار گیرند یا آن را بدون صمیمیت و جدیت به کار می بندند. بیم دارند که یحتمل آبرو و اعتبار ببازند. به عقیدۀ توده ها بذل توجه نمی کنند و برای کادر های غیرحزبی قدر و قیمت قایل نمی شوند. درنمی یابند که دشوار است در جریان کار خویش مرتکب اشتباه نشد. ما نه از خطا های احتمالی، بل که از قصور در رفع قاطعانۀ آن ها بیم داریم. برای جبران اشتباه ها باید به انتقاد توده ها گوش فراداده و  صادقانه از خود انتقاد کرد. گرنه عقب خواهیم ماند و افت خواهیم کرد و لاجرم توده ها کنار مان خواهند گذاشت. این امر نتیجۀ اجتناب ناپذیر فردگرائی است.

نیرو های طبقۀ کارگر و زحمتکشان کلان و بیکرانند. اما اگر قرار است پیروز گردند، باید به وسیلۀ حزب رهبری شوند. در عین حال اگر بنا داریم که انقلاب مظفر شود، حزب باید در کنار توده ها بیایستد و ماهرانه آنان را سازمان داده و رهبری کند.

اخلاق انقلابی مبتنی است بر این که با توده ها در یک پیکر متحد شویم، به ایشان اعتماد کنیم و به عقاید شان توجه نمائیم. اعضای حزب و اتحادیۀ جوانان کارگر و کادر ها به اتکاء گفتار و کردار خویش اعتماد، احترام و عشق خلق را بر می انگیزند و پیرامون حزب با فشردگی متحد شان می کنند و آنان را سازمان داده، تربیت و بسیج می نمایند چندان که سیاست ها و قطعنامه های حزب را با شور و حرارت اجراء کنند.

این کاری است که ما طی انقلاب و جنگ مقاومت انجام دادیم. اما اکنون، فردگرائی در شماری از رفقای ما جولان می دهد. اینان مدعیند سر از هر کاری درمی آورند و بدینسان از راه توده ها به گمراه کشیده می شوند، از آنان چیزی فرا نمی گیرند و تنها میل دارند آموزگار آنان باشند. از قبول مسؤولیت در کار سازماندهی، تبلیغاتی و آموزشی در میان توده ها اکراه دارند. آلودۀ دیوان سالارگرائی ( بوروکراتیسم ) و دستورگرائی (کوماندیسم)می شوند. در نتیجه، توده ها نه بدیشان اعتماد می کنند و نه محترم شان می دارند و نه عشقی نثار شان می کنند، عاقبت، هی چگونه کار مناسبی از دست شان برنمی آید.

شمال میهن ما به سوی سوسیالیسم ره می سپرد. این خواست مبرم میلیون ها تن زحمتکش و تعهد جمعی توده ها تحت رهبری حزب ما به شمار می آید. فردگرائی مانع بزرگی است در راه بنای سوسیالیسم. بنابر این، توفیق در راه سوسیالیسم نمی تواند از مبارزه در جهت امحای فردگرائی جدا باشد.

مبارزه علیه فردگرائی « پایمال کردن منافع فردی » نیست. هر فرد خصلت، هنر ها و زندگی خصوصی و خانوادگی خاص خود را دارد. وقتی منافع فردی مخالف منافع جمعی نباشد، خسرانی ببار نمی آید. اما باید دانست که تنها در لوای رژیم سوسیالیستی هر فرد می تواند زندگی خصوصی خود را بهبود بخشد و شخصیت و نقاط قوی خود را بالنده سازد.

هیچ نظامی در نشان دادن احترام نسبت به فرد، بذل توجه درست به منافع برحق و تضمین اجابت آن ها با نظام های سوسیالیسم و کمونیسم برابر نیست. در جامعه ئی که طبقۀ استثمارکننده بر آن فرمان می راند، تنها منافع مشتی وابستگان به این طبقه برآورده می شود، در حالی که منافع توده های رنجبر پایمال می گردد. اما در نظام های سوسیالیستی و کمونیستی، که در آن ها زحمتکشان آقای سرنوشت خویش هستند، هر فرد جزئی از جمع است و در آن نقش معینی بازی می کند و سهم خود را به جامعه اداء می نماید. بدین علت است که منافع فردی درون منافع جمعی قرار می گیرد و بخشی از آن است. تنها وقتی منافع جمعی تأمین شود، منافع فردی اجابت تواند شد.

منافع فردی با منافع جمعی پیوندی فشرده دارد. اگر میان دو تضادی واقع شود، اخلاق انقلابی حکم میکند که منافع فردی به منافع جمعی گردن نهد.

انقلاب بی وقفه ترقی می کند. بر همین سیاق حزب. و بر این روال انقلابیون باید ترقی کنند.

جنبش انقلابی صد ها میلیون تن از مردم را در بر می گیرد. کار انقلابی هزاران وظیفۀ بس پیچیده و دشوار را مشتمل می گردد. برای این که بتوان تمام موقعیت های پیچیده را ارزیابی کرد و تناقضات را به روشنی مشاهده نمود و مسائل گونه گون را به درستی حل کرد، باید در مطالعۀ مارکسیسم ــ لنینیسم اهتمام ورزید.

تنها با تحقق این امر می توان اخلاق انقلابی خود را قوام بخشید، پایگاه خویش را با استواری حفظ کرد، سطح تئوریکی و سیاسی خود را اعتلاء بخشید و وظایفی را که از طرف حزب به ما محول می شود، به تمام و کمال عملی ساخت.

مطالعۀ مارکسیسم ــ لنینیسم یعنی فراگرفتن جوهری که مطابق آن فرد باید با اشیاء، اشخاص دیگر و خویشتن خود رفتار کند. مفهوم این سخن بر این فکر است که حقایق کلی مارکسیست ــ لنینیستی را فرا گرفت تا بتوان آن ها را با اوضاع عملی سرزمین خویش خلاقانه منطبق کرد، باید از برای عمل به مطالعه نشست. تئوری باید پهلو به پهلو با عمل پیش رود.

اما بعضی رفقا تنها چند کتاب در باب مارکسیسم ــ لنینیسم را از بر می کنند. می انگارند مارکسیسم ــ لنینیسم را از هر شخصی بهتر درمی یابند. وقتی، اما با مسائل عملی رو به رو می شوند، به شیوه ئی مکانیکی عمل می کنند یا در مغاک پریشانخیالی در می افتند. کردار ایشان با گفتار شان همخوانی ندارد. در خصوص مارکسیسم ــ لنینیسم کتاب هائی چند مطالعه می کنند، اما در طلب کسب جوهر مارکسیست ــ لنینیستی برنمی آیند. تنها میل دارند شناخت و معرفت خویش را به رخ کشند، نه این که آن را با عمل انقلابی به کار بندند. این نیز فردگرائی است.

فردگرائی تخم صد ها مرض خطرناک را می پاشد: دیوان سالارگرائی، دستورگرائی، فرقه گرائی ( سکتاریسم )، ذهنی گرائی ( سوبژکتویسم )، فساد، اسراف و غیره.  فردگرائی چشمان قربانیان خود را می بندد، قربانیانی که هر عمل آنان با هوی و هوس شان برای عزت و منصب انگیخته می شود، نه با کشتن آن از برای منافع، طبقه و مردم. فردگرائی خصم غدار سوسیالیسم است. انقلابیون باید از آن برحذر باشند.

هم اکنون، وظیفۀ حزب و خلق ما این است که برای افزایش تولید و صرفه جوئی تلاش ورزند تا از این طریق شمال بنا گردد و به تدریج به سوی سوسیالیسم عنان پیچید و آن را به پایگاهی مستحکم برای تجدید وحدت کشور تبدیل کنند. این وظیفه ئی بس افتخار آفرین است. بگذار تمام اعضاء حزب و اتحادیۀ جوانان کارگر و همۀ کادر های درونی و برونی حزب مصمم گردند که تمام زندگانی خویش را در خدمت به حزب و خلق نثار کنند. این است فضیلت اصیل انقلابی، آری این است اخلاق انقلابی، چنین است روح حزب و طبقه که پیروزی حزب، طبقه و خلق را تأمین می کند.

اخلاق انقلابی از آسمان منزل نمی شود. اخلاق انقلابی به وساطت مبارزه و تلاش مستمر روزانه قوام و کمال می یابد. اخلاق انقلابی همچون سنگ یشم هر قدر بیشتر صیقل یابد درخشنده تر می شود و بسان طلا چون در بوته رود نابتر می گردد.
کدام چیز می تواند عظیم تر از پرورش انقلابی فرد، منبع سعادت و افتخار باشد تا بتواند برای بنای سوسیالیسم و رهائی نوع بشر سهمی گرانسنگ همراه آورد!

رجاء واثق دارم که همۀ اعضای حزب و اتحادیۀ جوانان کارگر و تمام کادر های داخل و خارج از حزب سخت کوشی و ترقی خواهند کرد.