ســــروش
۲۱ نـــومـــبـــر ۲۰۱۷



نقش آگاهى انقلابى در روند مبارزۀ طبقاتی

سرگذشت انسان ها ماجرائي است از صحنه هاى ستمگرى ها، آشفتگي ها و برخورد انسان ها در ادوار مختلفهٔ تاريخ که با تضاد های گوناگونى مواجه بوده است. مصاف ستمکشان با برده داران، مالكان زمين، سرمایه داران، كشور گشايان، فرمانروايان، و ثروت مندان  و ستمگران حاکم؛ ريشه در چند دستگى يا طبقه بندى هاى اجتماعی دارد  كه در جريان اِعمال ستم طبقاتى بشر را در چنبرۀ مناسبات غيرعادلانه پیچانده است. غلبۀ يك اقليت بر اكثريت از هنگامي آغاز يافته كه جامعه به طبقات منقسم شده و اقليت حاکم و ستمگر با تملک مالکیت خصوصی اكثريت بی چیز و رنجبر را آماج ستم، استصمار و اميال آزمندانۀ خویش قرار داده اند.  
ظلم و ستم ستمگستران، استثمارگران و استعمارگران همه و همه براى حق تلفى حقوق  خلق ها بوده و همه اين جفاى  حاكمان ستمگر،  خلق هاى زير ستم و زحمكشان را واداشته تا براى ايجاد يك محيط سالم عارى از هر گونه ستم طبقاتى و ملی و براى تحكيم و تثبيت قدرت ستمكشان براى تأمين رفاه و آسايش  اجتماعی و براى صيانت نظم و آرامش جهانى، براى برانداختن ظلم و ستم، عليه زورگويان و سلطه گران به پا خيزند. در طول تاریخ بار بار ستمدیدگان براى نابودى نظام های طبقاتی برده داری، فئوداليسم و امپرياليسم  و  براى تحقق رفع ستم، عدالت اجتماعى و برابری؛ با جنبش هاى آزداى خواهى و تشكلات عظيم توده ئى و بنيان ها ى فكرى و انديشه هاى خلاق انقلابى كه تلاش و آرزوى هاى انسان های دربند در گسترۀ تاریخ بوده وهست، به مصاف آن رفته و کاخ ستم را از بنیاد لرزانده اند. 
گذشتۀ تاريخ بشر گویای آنست كه انسان ها  در محيط  اجتماعی و طبیعى خود ضمن برقراری روابط باهمی در جریان کار مولد هدفمند و  آگاهانه ، براى شناخت محيط خود در راستای تغيیر و تحول  به خاطر برآورده شدن نيازمندى هاى شان، تلاش مستمر ورزیده اند. 
جامعه پس از پشت سر گذاشتن نظام اشتراکی اولیه، ایجاد مالکیت خصوصی بر وسائل تولید و دخول به دوران های تاریخی برده دارى، فئودالیسم و سرمایه داری؛ در هر مرحلۀ تاریخی اندیشمندان و فلاسفه اى را به وجود آورد كه به موازات مبارزۀ طبقاتی، ديدگاه هاى مختلفي  در جامعه داشتند،  بينش طبقات مختلف را بيان و عرضه مى كردند  كه اين بينش بيشتر در محور و ماحول طبقات و بيانگر تضاد هاى  طبقاتى بود كه شامل  حال طبقات حاکم و محکوم در هر دورۀ تاریخی می شد.
 روى  هم رفته  وجود نظم طبقاتی در جامعۀ انسانی از همان زمان تا عصر حاضر همان طوري كه به زیان اكثريت بوده، مدافع ستمگرى و ناراوائى اقلیت ستمگر و بهره کش حاکم و مالکیت خصوصی بوده است. ستمکشان براى مقابله با اين وضعيت  و درهم شكستن دستگاه و نظام هاى و سيستم هاى مدافع سلطۀ طبقاتی ماقبل فئودالى، فئودالى و سرمايدارى، به میدان آمده اند. این ستم و سلطۀ طبقاتی همراه با رسوم و عادات، مقررات و قوانين مستبدانه و ظالمانهٔ در دوران حاكميت ستمگستران؛  نطفه های فكر مساوات  و تساوى حقوق انسان ها را مبتنی بر بنیاد شناخت حسی و تجربی ستمکشان به ميان  آورده است. این نطفه های اندیشۀ برابری طلبانۀ ستمدیدگان  با سیراب شدن از رودبار مبارزۀ طبقاتی و محک خوردن در بوتۀ پراتیک، بیشتر پرورانده شده و انسجام منطقی یافتند و با جنبش ها و خيزش هاى خلق هاى زير ستم عليه ستمگران، استثمارگران  و استعمارگران تلفیق شده و آن را سر و صورت داده است.  
طبقات محروم در متن نظام های طبقاتی تاریخی ملاحظه كردند و به تحربه دریافتند که دولت ها  و حاكمیت  های استبدادی، حافظ منافع  طبقات حاکم برده داران، مالكان فئودال و سرمایه داران کار فرما در كارخانه هاى توليدى بوده و وسيلۀ اِعمال ستم طبقاتی اقلیت ستمگر بر اكثريت ستمکش بوده اند. در طول تاريخ  آب و نان  و آسایش زماداران و حاكمان  حافظ منافع فئودالان و كار فرمايان همراه با مخارج گزاف زندگی تجملی دربار های سلاطین و طبقات ستمگر؛ به دوش تودۀ زحمتکشان سنگینی کرده و از مدرک باج و خراج ستانی ها، کار بردگی، بهرۀ مالکانه و ديگر وجوهات كه به نام ماليه، بیگاری، خدمت زیر بیرق و... از مردم زحمكش با جبر اخاذی و تأمین مى كردند، برآورده شده و ستمگران بدین گونه معیشت طفيلى مى نمودند. در تمام ادوار طبقاتی؛ این بردگان، دهقانان و كارگران و سائر زحمكشان بوده اند که از کار طافت فرسا، بیگاری، پرداخت باج و خراج و وجوهات تحميلى  به  ستوه آمده بودند. در مراحل مختلف تاريخ همواره تضاد هاى طبقاتى تشديد  شده و همپای تداوم مبارزۀ طبقاتی اذهان زحمكشان و اكثريت خلق ها نیز روشن شده و ممد واقع شد كه در برابر ستمگران ايستادگى و از حقوق حقه شان به دفاع بر خيزند.  سلسلۀ ممتد اين فكر از نسلى به نسلى منتقل گرديده كه از قرن نزده تا اكنون ظهور و بالندگی انديشه هاى برابری طلب و  آزديخواه را از بند و يوغ استثمارگران  و ستمگران استعمکارگر شاهد بوده ايم.  
در طی این دوره مالكیت خصوصی طبقۀ حاکم سرمایه دار و اربابان فئودال و حاكميت آنان بر محكومان جوامع تحت ستم طبقاتی و استعماری، ستمروائی ستمگر بر ستم كش، اربابي و فرمانروائی جبارانۀ يك اقليت  بر اكثريت  همه و همه از جانب کارگران و خلق هاى زير ستم مردود و مطرود دانسته شده و نطفۀ اوليه تفكر و انديشه های  آزادی، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعى، برابرى، رفاه همگانى و رهائی اجتماعی ستمکشان از قيد و بند ظالمانه ستم طبقاتى پايگذارى شد.
زندگی اجتماعی بشر در طول تاریخ سير دگرگون كننده و تکاملی رو به رشد داشته است و همراه با خود مسائل مختلفى را طرح كرده است. اندیشه هائی متناسب با جایگاه متضاد انسان ها در سلسلۀ اجتماعی و رابطۀ شان با روند و وسائل تولید؛ برای توجیه آن موقعیت حاکم و یا تغییر آن همواره مطرح شده است. از همین بستر اجتماعی اندیشه های فلسفی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی عرض اندام کرده است که یا در صدد تحکیم و تداوم وضع موجود و مناسبات تولیدی حاکم بوده است، یا در صدد دگرگونی و براندازی آن.
در مقابل اين فسلفه هاى ایده آلیستی  و افکار سیاسی ارتجاعی و محافظه کار مدافع مالکیت خصوصی، ستم طبقاتی و ستمگری استعماری امپریالیستی؛ فسلفه انقلابي بشارت دهندۀ تغییر، فسلفۀ پیشرو مبارزان و انديشوران در نقش جهان بينى فلسفی ماترياليستی با روش و منطق  ديالكتيكی توسط بزرگ ترين فلاسفۀ پیشرو جهان براى نجات بشريت از ستم طبقاتى و امپریالیستی، از استثمار و استعمار و ارتجاع امپرياليسم، فئوداليسم، مطرح بوده است. این فلسفۀ پیشرو زنجیرگسل در یک متن کلی منسجم با آموزه های سوسیالیستی و تئوری های اقتصادی توضیح کنندۀ زیربنای مادی جامعه، با نام بنیان گذاران و تکامل دهندگان این دانش انقلابی یعنی مارکس، انگلس، لنین، ستالین و مائو تسه دون گره خورده است. از دیرباز تا حال احزاب و سازمان  هاى انقلابى طبقۀ كارگر در کشور های مختلف بر بنیاد این اندیشه با هدف آگاه ساختن و بسیج توده های ستمکش برای دگرگونی های انقلابی ایجاد شده و فعال اند.
خلق هاى سراسر جهان  در پرتو این اندیشه های رهائی بخش و روشنائی بخش  مطرح شده توسط بانیان آن ماركس انگلس و تکامل یافته توسط لنين و مائوتسه دون در یک مجموعۀ منسجم آگاهی انقلابی تحت عنوان "ماركسيسم ــ لنینیسم ــ اندیشۀ مائو تسه دون"، دست به  تدارک و راه اندازی انقلاب های اجتماعی و رهائی بخش در قاره های اروپا، آسيا، افريقا  و امريكای لاتين زدند. از آن جمله مى توان از انقلاب هائی در ۱۸۴۸ در فرانسه، المان و سائر کشور های اروپائی، کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ ،   انقلاب كبير اکتوبر خلق روسيه به رهبرى لنين در ١٩١٧، اعلام جمهورى خلق چين در ۱۹۴۹ تحت رهبری حزب کمونیست آن کشور و به زعامت مائو تسه دون، پیروزی خلق های سه کشور هندوچین بر امپریالیسم امریکا در ۱۹۷۵، پیروزی انقلاب های کیوبا و الجزایر و راه اندازی جنبش های ضد استعماری دیگری را در مستعمرات و کشور های تحت سلطۀ امپریالیسم نام برد.  آموزش هاى انقلابى پیام آور تغییر توسط زحمكشان در تقابل به خط فكرى منحط  ليبراليسم مدافع نظام سرمایه و توجیه گر ستم و غارت امپرياليسم، اندیشه های راست و محافظه کار سیاسی، ارزش های اجتماعی و فرهنگی فرتوت و پوسیده، فلسفۀ ایده آلیستی و سفسطه آمیز ارتجاعی، و اندیشه های مذهبی مدافع استثمار، ستمگری و مناسبات حاکم؛ به رشد، تكامل و بالندگى رسيده وهميشه  در تضاد با اقليت غاصب كه  قدرت جبارانه و زرگوئى و سيطرۀ نامشروع خود را  بر توده ها هاى اكثريت عظيم زحمكشان تحميل مى كند،  به دفاع برخاسته و خواهد خواست.  
در سراسر قرن بیستم این اندیشۀ انقلابی ظفرنمون به پرچم سرخ مبارزۀ کارگران و توده های ستمکش دنیا علیه بورژوازی امپریالیستی، ارتجاع حاکم کشور های تحت سلطه و استعمار امپریالیستی مبدل شد. در تحت همین درفش بود که پس از انقلاب اکتوبر روسیه و انقلاب چین و سائر کشور ها، نظام سوسیالیستی به عنوان یک اردوگاه و واقعیت اجتماعی ــ اقتصادی موجود در برابر نظام سرمایه عرض وجود کرده و پرولتاریای کشور های صنعتی و خلق های تحت ستم دنیای مستعمرات و نیمه مستعمرات به عنوان دو نیروی مؤثر اجتماعی و دو فاکتور انقلابی در عرصۀ مبارزۀ طبقاتی و ملی، عرض اندام کردند.
و اما قرن جديد و دنياى كنونى در چهارچوبۀ امپریالیسم با تكامل و پيشرفت خيره کننده در عرصه های علمی، تکنولوژیک، ارتباطات و اقتصادى در پرتو دانش و تكنولوژى، به یمن انقلاب در علم و تکنولوژی مشخص می شود. این پیشرفت های محیرالعقول علمی ــ فنی در بخش نیرو های مولده، در چهارچوب مناسبات حاکم تولیدی اسیر مانده و سهم آن برای انسان های گرسنۀ معذب و دوزخی دو قرن بیستم و بیست و یکم، به ویژه براى اكثريت خلق هاى محروم و تحت سلطۀ جهان، صرف فقر و فاقگی، بیماری و مرگ، مصائب بی شمار و بم و راکت بوده است. قرن حاضر سطح عالی  اندوخته های انسانی را در اوج شكوفائى دانش و اندیشه های اجتماعی در مرحله ئی از بلوغ فكرى نشان می دهد.  علی رغم این شکوفائی علمی، مجموعۀ امكانات تكنولوژى پيشرفته، امکان دست رسى به علوم و فنون پيشرفته و به دنياى دست رسى به ارتباطات جمعى، و بهره وری از رهآورد های فنون وعلوم جديده و... به صورت بالقوۀ می تواند در خدمت پيشرفت، ترقى و تعالى در زمينه هاى اقتصادى، اجتماعى، سياسى، و فرهنگى  قرار گیرد. اما این مناسبات تولیدی یعنی مناسبات مالکیت بر این همه ثروت و انحصار دستآورد های علمی ــ تکنولوژیک توسط صاحبان سرمایه، مانع تحقق این امر بوده است. در تحت همین همین مناسبات و نظام جهانخوار سرمایه است که هنوز يد جفاكار استثمارگران مرتجع، استعمارگران امپرياليست، نئوليبرال های تاراجگر، سودجويان، سرمايداران حریص به اشکال و ذرایع  مختلف حلقوم زحمكشان را فشرده و خلق هاى تحت ستم را از حقوقه حقۀ انسانى شان محروم مى سازند و جهان را در پی کسب ابرسود ها به خاك خون نشانده اند. 
امپرياليست ها  و منادیان دموکراسی لیبرال و در کل نظام سرمایه صرف جُل و پالان عوض كرده اند و با همان  درنده خوئى مثل سابق به نام جهانی سازى به سرعت دارند بشريت را به نابودى مى كشانند.  هزينۀ نظامى جنگ افروزی امپریالیسم جهانی در مقایسه با دوران  "جنگ سرد" به چندين برابر افزايش يافته است. این هزینه توسط نیروی کار جهانی و غارت داشته های خلق ها و کشور های تحت ستم تأمین می شود. امپریالیسم، سرمایۀ مالی اش  و مزدوران مرتجعش هر روز با تجاوزات برهنه  ، تاراجگری و سبعیت در كشور هاى آسيا، افريقا، امریکای لاتین و به ویژه خاورميانه دارند به قتل عام خلق هاى بي گناه و غارت ثروت هاى ملل عمداً مصروف چپاول و سلاخى اند. علاوه بر امريكا و همپیمانان ناتوئی اش، میراث خواران سوسیال امپریالیسم در کرملن، جنايت كاران و حاكمان  چين ريزو نيست و دول نوظهور مرتجع منطقه هزينه نظامى شان به طور قابل ملاحظه افزايش يافته كه در حقيقت اين افزايش بودجۀ نظامى به معنى مداخله و اشغالگرى مسقيم بر سرنوشت خلق هاى بي دفاع ملل جهان است و هم شكافى است بين كشور هاى غارتگر و غارت شده. این تمرکز نظامی و نظامی کردن اقتصاد در عین حال تضاد هاى امپرياليست ها را بر سر تقسيم ثروت هاى ملل بيشتر، از پيش حاد ساخته است  كه منجربه رقابت هاى مزید تسليحاتى بين امپريالست ها و به دست آوردن غنايم كشورهاى اسیر سرمایه را همراه با ازدیاد ناامنى، تشدید تخاصمات و جنگ های منطقه ئی و تخریب بیشتر و بحرانی ساختن وضع محیط زیست در منطقه و جهان خواهد شد. اما این نظم دلخواه امپریالیسم است.  
از جانبى نظر يه پردازان و محقيقين از خطرات گرمى در روى زمين ابراز نگرانى مى كنند و در بيست سال آینده از قول رسانه های خبرى غرب، پيش بينى كرده اند كه  تغيیرات اقليمى مى تواند به فاجعه در جهان تبديل شود و به سرعت جان میليون ها انسان را خواهد گرفت. این فاجعۀ انسانی، زادۀ حرص و آز سیری ناپذیر صاحبان سود و سرمایه است.
امروز به صورت سرسام آورى  صدور سرمايه،  كالا  و فن آورى هاى مخرب، مواد مخدر، ارتجاع فرهنگی و مذهبی، تن های انسانی به شکل کالای جنسى به راحتى از تمام مرز هاى كشور هاى تحت سلطۀ مستعمره و نيمه مستعمره عبور و توسط مافیا، سازمان های اطلاعاتی و فرهنگی، شبكه ها و باند هاى هاى فراميلتى امپرياليسم  گسترش  و در تمام عرصه ها براى ادامه حيات ننگين شان دست به غارت و چپاول مى زنند. امروز امپريالست ها به گونۀ ملموس و محسوس در نقش اربابان جهان با چنين ابزارى اهداف درازمدت شان يعنى سلطۀ بی رقیب سرمایۀ مالی انحصاری را بر جهان را در سر مى پرورانند. امپریالیسم راه بيرون رفت از بحران هاى اقتصادى و اجتماعی را در  جنگ، ويرانى و قتل و كشتار خلق ها و سركوبى أزاديخواهان  و انقلابيون و زحمكشان می جوید.  امپریالیسم در پی سلطه بر جهان به تدارك جنگ هاى بى پايان مستقیم یا نيابتى با هماپيمانش، با ابزار قتاله اش، با سازمان هاى جهنمى  خود ساخته اش چون سازان ملل و ضمایم آن، سازمان امنيت بين الملى، حقوق بشر و...  مجوزش را بلادرنگ اخذ، و انسان هاى بيگناه را به توپ مى بندد.
در مقابل این ستم، سیادت و ابزار نظام سرمایه و لیبرالیسم مدافع فجایع آن، این مارکسیسم است که به عنوان یک اندیشه و دانش نظام اجتماعی بدیلِ فرارونده از چهاردیوار سرمایه؛ می درخشد. بدیل سومی تا حال در اختیار بشریت مترقی نبوده است. این یگانه سلاح برنده است. بناءً در همچو شرايط خطیری رسالت انقلابيون آگاه  در جمع راهیان راه ماركسيسم ــ لينيسم ــ اندیشۀ مائو تسه دون است که این اندیشه و مشعل تابان را فراراه ستمکشان و خلق هاى جهان افروخته  و در روشنائی آن به آگاهگری و انسجام طبقاتی لشکر کار و زحمتکشان بپردازند. انقلابیون پرولتری با نقد دیالکتیکی گذشته و حال،   یکایک موانع را در سر راه رسانیدن آگاهی به توده ها و بسیج آنان برشمرده و راه مرفوع ساختن آن را مشخص ساخته و دست به عمل بزنند.
انقلابيون آگاه این فرزندان صديق خلق در کشور و جهان براى آزادى طبقاتی ارتش کار و رهائی ملی و اجتماعی خلق هاى زير ستم مبارزه مى كنند. تجارب جنبش های انقلابی نشان می دهد که افت و خيز ها، شكست و ريخت ها، قربانى ها، چشم سوختن ها، انحرافات فکری ــ سیاسی و اشتباهات درون تسكيلاتى، سرخورگى ها و مسخ شدن نیمه راهان، ارتداد ها، رویزیونیسم، خیانت ها و کنج عافیت گزیدن ها و سائر بیماری ها...؛ طى قرن اخير جنبش ها، احزاب و سازمان های انقلابی را در سراسر جهان به طرف فروكش و به كندى یا انحلال مواجه ساخته است. بر انقلابیون راستین و گردان های ادامه کار انقلابی است تا نگذارند افکار مسموم كنندۀ رویزیونیسم، اپورتونیسم، رفرمیسم، تسلیم طلبی ملی یا طبقاتی خود فروختگان، مسخ شدگان، انحلال طلبان مردود، دوری راحت طلبان تنبل از صف مبارزه، لیبرالیسم، اندیویدوآلیسم خرده بورژوائی و غیره افکار و روش های غیر انقلابی یا ضد انقلابی همراه با اخلاقیات منحط غیرانقلابی از حمله اخلاق مضرۀ خرده بورژوائی فردگرائی ؛ ذره ئی تردید در اندیشه و عزم محکم راهیان جمع اندیش راه انقلاب  وارد و آنان را يك گام به عقب  نشینی یا انعطاف در مقابل این گمراهان وادارد. وظيفه هر روشنفكر و مبارز پرولتری آگاه، مسؤول و انقلابى و هر تشکل انقلابى است تا طبق نياز، فهم و دانش انقلابى و احاطۀ خود بر "سه منبع و سه جزء متشکلۀ مارکسیسم" را به گونۀ دوامدار و بی وقفه ارتقاء بخشیده و با اذهان مجهز به آگاهى انقلابى، دست ها را با هم بفشاريم و بی تردید ضمن آموختن از گذشتۀ مبارزات طبقاتی و رهائی بخش انقلابیون و خلق ستمدیدۀ کشور خود و طبقات و خلق های تحت ستم و استثمار گیتی، در زیر این درفش سرخ به وظائف انقلابی ما پرداخته و طبق رهنمود های عام و خاص آن، به كار عملى در راستای تغییر  و ادامه کاری بپردازيم.