بازتایپ و ارسال: م. مبارز
۰۵ سپتمبر ۲۰۲۲



مبانی و مفاهیم مارکسیسم
(۷)

۵. قانون وحدت ضدین
قانون وحدت ضدین به اسامی دیگر از جمله "قانون تضاد" یا "قانون وحدت و مبارزۀ اضداد" نیز نامیده می شود. وحدت ضدین قانون اصلی جهان هستی است. وحدت ضدین عمده ترین قانون دیالکتیک ماتریالیستی و عصاره و هستۀ آنست. همۀ مقولات دیالکتیک مارکسیستی، در هر زمینه ای، بیان قانون وحدت ضدین است. لنین می گوید: "دیالکتیک را می توان به طور مختصر با تئوری وحدت ضدین تعریف کرد." (۲۰)
مائوتسه دون می نویسد: "فلسفۀ مارکسیستی بر آنست که قانون وحدت اضداد، قانون اساسی عالم است. این قانون در همه جا صدق می کند؛ خواه در طبیعت باشد و خواه در جامعۀ بشری و یا در تفکر انسان ها. دو جهت یک تضاد در ضمن وحدت با یکدیگر، در مبارزه اند و درست همین وحدت و مبارزه است که موجب حرکت و تغییر اشیاء و پدیده ها می گردد." (۲۱)
مطابق این قانون، هر شیء و پدیده در جهان از دو جنبۀ متضاد تشکیل می شود که با یکدیگر در وحدت (یا همگونی) و مبارزه اند و در شرایط معین در درون یک واحد به زیست خود ادامه می دهند. مبارزه میان این دو جنبه که کاملاً به هم پیوسته و متقابلاً مشروط به یکدیگر اند، مبارزه ای است دائمی و بدون وقفه. درست به علت وجود همین مبارزە میان ضدین و تکامل آنست که تحت شرایط معینی در درون یک شیء یا پدیده تغییرات کیفی و جهشی رخ می دهد، یعنی وحدت دو جانب متضاد به هم خورده و گسیخته می گردد و در نتیجه با از بین رفتن وحدت گذشته، شیء و پدیدۀ نوینی جانشین پدیدۀ کهنه می گردد و پروسۀ قدیمی تکامل آن جای خود را به یک پروسۀ نوین می دهد. به عبارت دیگر، با تکامل تضاد درون یک پدیده، تقسیم یگانه به دوگانه صورت می پذیرید. وحدت به انشعاب بدل شده و یک وحدت جدید از خلال این مبارزه و دگرگونی پدید می آید که وحدت جدید نیز به انشعاب می گراید و به همین روال تقسیم یگانه به دو گانه بلاوقفه انجام می گیرد و تا نهایت ادامه می یابد. چنین است پروسۀ حرکت و تغییرات لایزال اشیاء و تکامل و پیشروی وقفه ناپذیر آن ها.
به عنوان مثال، زندگی اجتماعی را در نظر بگیریم: هر صورتبندی اجتماعی در بردارندۀ دو عنصر اساسی متضاد است که عبارت اند از نیرو های مولده و مناسبات تولیدی. تکامل جوامع محصول مبارزۀ متقابل و بلاوقفۀ این دو جنبۀ متضاد است. وقتی یک صورتبندی معین به شکل دیگری متحول می شود، در آغاز به این علت است که تکامل نیرو های مولده با مناسبات تولیدی موجود بیش از پیش در تضاد قرار می گیرد و تغییراتی را در مناسبات تولیدی، در پایۀ اقتصادی جامعه و به همراه آن در سائر زمینه های روبنائی جامعه طلب می کند. در جوامع طبقاتی، این تکامل دو جانب متضاد از خلال یک مبارزۀ شدید طبقاتی ظاهر می شود و منجر به نشستن جامعۀ نو بر جای جامعۀ کهنه می شود.
در طبیعت نیز، در همه جا، از اجرام غول آسای آسمانی گرفته تا درون ذرات میکروسکوپی، وحدت اضداد و حرکت و مبارزۀ ضدین و اصل تقسیم یگانه به دو گانه حاکم است. تقسیم یک به دو در هر شیء و پدیده بر اساس موقعیت مشخص آن شیء یا پدیده، اشکال کاملاً متفاوت و مشخصی به خود خواهد گرفت. به این دلیل است که رفیق مائو خاطر نشان می سازد که: "در جوامع بشری هم چنان که در طبیعت، همیشه یک کل به اجزاء تقسیم می شود و تنها محتوا و شکل آن بر اساس شرایط مشخص تغییر می کند." (۲۲)
قانون وحدت ضدین، منبع نیروی محرک درونی تکامل مشخص اشیاء و پروسۀ واقعی آنها را توضیح می دهد. این قانون نشان می دهد که چرا اشیاء به حرکت در آمده و تکامل می یابند و این حرکت و تکامل را چگونه انجام می دهند. رفیق مائو در اثر درخشان خود "(در بارۀ تضاد)" کلیۀ جنبه های قانون وحدت ضدین را توضیح و به طور سیستماتیک بسط داده است: دو جهان بینی، عام و خاص بودن تضاد، تضاد عمده و جهت عمدۀ تضاد، همگونی و مبارزۀ اضداد، آشتی ناپذیری (انتاگونیستم) در تضاد. وی در دو اثر داهیانۀ خود ("در بارۀ تضاد" و "در بارۀ حل صحیح تضاد های درون خلق") با حرکت از آموزش های لنین، نه تنها دیالکتیک ماتریالیستی و مجموعۀ فلسفۀ مارکسیستی را به نحوی عمیق و غنی توضیح و تکامل داده، بلکه با استفاده از قانون وحدت ضدین، مسائل متضاد انقلاب چین را بررسی و حل نمود و برای اولین بار در تاریخ جنبش جهانی کمونیستی به طور سیستماتیک طبقات، تضاد طبقات و مبارزۀ طبقاتی را در جامعۀ سوسیالیستی توضیح داده، تئوری ادامۀ انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا را تدوین و مشی اساسی حزب کمونیست را برای سراسر مرحلۀ تاریخی سوسیالیسم معین نمود.

۶. علت درونی و بیرونی
منظور از علل درونی و بیرونی، علت درونی و بیرونی تکامل اشیاء و پدیده ها است. علت درونی نشان دهندۀ تضاد های درونی اشیاء و علت بیرونی بیانگر ارتباط و تأثیر متقابل یک شیء یا پدیده با اشیاء و پدیده های دیگر است. از نظر دیالکتیک مارکسیستی، تضاد های درونی اشیاء علت اساسی و نیروی محرک و تکامل آنها بوده، در حالی که ارتباط و تاثیر متقابل میان اشیاء، علت درونی ثانوی حرکت و تکامل آنها را تشکیل می دهند. تاریخ تکامل طبیعت و جامعۀ بشری بر این اصل صحه گذاشته و نشان داده است که دگرگونی های جهان مادی و نیز جامعۀ بشری عمدتاً به تکامل تضاد های درونی آنها وابسته اند. مائوتسه دون می گوید: "علت اساسی تکامل هر شیء یا پدیده در بیرون آن نیست، بلکه در درون آن است، در سرشت متضاد اشیاء و پدیده ها نهفته است. سرشت متضاد، ذاتی هر شیء یا پدیده است و از همین جاست که حرکت و تکامل اشیاء و پدیده ها ناشی می شود. سرشت متضاد یک پدیده علت اساسی تکامل آنست، حال آن که رابطه و تأثیر متقابل آن با پدیده های دیگر علل ثانوی را تشکیل می دهند." (۲۳)
دیالکتیک ماتریالیستی با این که علت داخلی را علت اساسی تکامل اشیاء می داند، اما به هیچ وجه تأثیر عوامل خارجی را بر حرکت و تکامل پدیده ها نفی نمی کند. زیرا هیچ شیء یا پدیده ای نمی تواند به طور منفرد و مجزا از دیگر اشیاء و پدیده ها وجود داشته باشد و تکامل یابد. علل بیرونی شرط لازم و ضروری وجود و تکامل پدیده ها هستند.
در عین حال علل صرفاً بیرونی نمی توانند چیزی جز حرکات مکانیکی اشیاء را مثل تغییر حجم و کمیت باعث گردند. این علل قادر نیستند تنوع کیفی بی نهایت اشیاء و دلیل گذار از یک کیفیت به کیفیت دیگر را توضیح دهند: در حقیقت حتی یک حرکت مکانیکی که به وسیلۀ یک عامل خارجی ب وجود آمده باشد، نیز باید در ارتباط و متناسب با تضاد های درونی اشیاء عمل نماید. رشد ساده، رشد کمی نباتات و حیوانات به تضاد های درونی آنها مربوط می شود و ناشی از تکامل این تضاد های درونی است. در شرایط معینی به نظر می آید که علل خارجی به طور موقت یک نقش تعیین کننده را در تکامل اشیاء ایفاء می کنند. به عنوان مثال، بدون یک حرارت مناسب، تخم مرغ به چوچۀ مرغ تبدیل نمی شود، اما باید گفت که درجۀ حرارت هر اندازه که باشد، نمی تواند مثلا یک سنگ را به جوجه تبدیل کند، زیرا سنگ فاقد پایۀ درونی لازم تبدیل شدن به چوچه است. بنابر این فقط با واسطه و از طریق علل داخلی تخم مرغ است که حرارت مناسب قادر است نقش لازم را در تبدیل تخم مرغ به جوجه ایفاء نماید.
در زمینۀ امور اجتماعی نیز درست همین قانونمندی حکومت می کند. عامل تعیین کننده در تحولات هر کشور، عامل داخلی است که توسط قانونمندی های داخلی، توسط تشدید تضاد های ملی و طبقاتی و توسط مبارزۀ انقلابی پرولتاریا و خلق آن کشور صورت می گیرد. بنابر این، در آخرین تحلیل، همان طور که مائوتسه دون می گوید: "علل خارجی شرط تحول و علل داخلی اساس تحول اند. در عین آن که علل خارجی به وسیلۀ همین علل داخلی مؤثر واقع می شوند." (۲۴)
دیالکتیک ماتریالیستی رابطۀ دقیق میان علل داخلی و علل خارجی را توضیح می دهد. مطابق بینش دیالکتیکی ماتریالیستی، تنها با شناخت و تشخیص، می توان  تکامل تضاد های داخلی پدیده ها را درک نمود، به تکامل آنها کمک کرد و دگرگونی انقلابی و پیروزی بی وقفۀ نو بر کهنه را به پیش برد. فقط از این طریق است که رسالت تاریخی پرولتاریا در شناخت و دگرگون ساختن جهان تحقق می یابد.
ادامه دارد


مــآخــذ:
(۲۰) لنین:" تلخیص از علم منطق هگل"
(۲۱) مائو تسه دون:" در بارۀ حل صحیح تضاد های درون خلق"، در "چهار رسالۀ فلسفی"
(۲۲) مائو تسه دون:"سخنرانی در کنفرانس ملی حزب کمونیست چین در بارۀ کار تبلیغاتی"
(۲۳) مائو تسه دون:"در بارۀ تضاد"
(۲۴) مائو تسه دون:"در بارۀ تضاد"